یادداشت سامان
دیروز
پس اینجا جهنمه. هیچ وقت باور نمیکردم. یادتونه که چه حرفهایی دربارهی جهنم میزدن؟ جهنم پر از آتیش، شلاقهای سیمی… گرزهای داغ… چقدر مضحکه! به وسایل شکنجه هم احتیاجی نیست. جهنم دیگرانن. جهنم شما هستین.. سه نفر پس از مرگشون وارد اتاقی میشند و در ادامه متوجه میشیم اینجا جهنمه. جهنم توصیف شده در این اتاق با باورهای ما فرق داره و خبری از روغن داغ و شکنجه و جلاد نیست.بلکه مسائل دیگه ای هست که جهنم رو تشکیل داده و اتفاقا خیلی بدترم هست چون شخصیت های داخل اتاق به جایی میرسند که آرزوی شکنجه جسمی میکنند تا این شکنجه فکری که درگیرش شدند. حرف اصلی سارتر در این نمایشنامه اینه که : جهنم دیگرانن... بله جهنم دیگرانن ولی به صورت مشروط .اگر مثل شخصیت گارسن تنها چیزی که آرومت بکنه تایید و نظر دیگران باشه.برداشت من از این نمایشنامه این بود آدمی باید خودش رو از شر نگاه و تایید دیگران تا حد توان نجات بده تا بتونه با آرامش زندگی کنه. اساس فکری گارسن تایید دیگران بود و زندگیاش یه جورایی وابسته به نظرات دیگران و این براش جهنم بود.واقعا هم زندگی تحت تاثیر نظرات آدمیان و خم شدن و کم آوردن زیر نگاه های قضاوت گر ملامت گر بی شباهت از دوزخ نیست. از آنجایی که تغییر نگاه دیگران کاری است بس هزینه بر و بعضا بی نتیجه، بهتره انسان روی خودش کار کنه تا در برابر سیل قضاوت ها و نظرات دیگران ساحل امنی براش خودش بسازه. جهنم به تصویر کشیده شده در این نمایشنامه همانطور که بالا گفتم، با تصور عمومی تفاوت داره.انسان ها مجبور به دیدن همدیگه هستند.انسانها در نبود آینه، آینه همدیگر میشند و به توصیف و توضیح و قضاوت همدیگه میپردازند. خبری از خواب نیست و همیشه چراغی روشنه..اما یک ویژگی دیگه جهنم ساخته سارتر در این نمایشنامه داشت که عجیب دردناک بود.جایی که تاکید میکرد اینجا میشه گریه کرد، اما اشکی ریخته نمیشه. و امان از گریه بدون اشک که بدجوری دردناکه.... خدایا رحم کن بر کسی که سرمایهاش امید به تو و سلاحش گریه است(فرازی از دعای کمیل)...
(0/1000)
نظرات
8 ساعت پیش
ببینید شما وقتی کنار کوره مذّاب هستی و در دستت دستگاه دمنده داری ایستادن آنجا و گرمای خیلی زیاد روح و جسم شما را آزار می دهد حالا اگر بخواهی در کوره هم بدمی که باد سوزان و جهنمی به سوی تو خواهد آمد . این مثال را زدم بگم که دوست عزیز جهنم الان وجود دارد و این ما هستیم که با اعمال گناه مان به سوی او می شتابیم و مرتب در آن دمادم می دمیم . خداوند خیلی مهربان هست و سریع هم راضی میشه و دنبال بهانه هست که ما را رهسپار بهشت کنه ولی غفلت ما مانع این رستگاری خواهد شد . به قول سهراب سپهری چشم ها را باید شست ..... جور دیگر باید دید ..... چترها را باید بست .... زیر باران باید رفت ..... یاحق
1
1
سامان
دیروز
0