حــدیث کریمی

تاریخ عضویت:

اردیبهشت 1402

حــدیث کریمی

بلاگر
@hodays_k

41 دنبال شده

199 دنبال کننده

                [که بی مبارزه زندگی مرگ‌است!]🕊
دانشجویِ دبیریِ فیزیک (📍TEH)
فوتبال فن (LFC⚽)
مجذوبِ کتاب‌ها (📚)
متولدِ دهه‌ی هشتاد (🗓️)
              

یادداشت‌ها

نمایش همه

1

2

        این را همیشه گفته و میگویم، هر وقت احساس میکنید که داستان دارد هیجانش را از دست میدهد، دارن شان یک برگ برنده رو میکند! 
شخصیت پردازی ها و حتی دنیا سازی های مجموعه عمیق و جذاب است، تقریبا همان چیزی که از یک کتاب فانتزی-ترسناک خوب توقع دارید(هرچند بیشتر از اینکه ترسناک باشد، هیجان انگیز بود!(شاید تاثیر سانسور؟))
در کل روند کتاب با اینکه انگار جنگ، جنگ خیر و شر است اما آنقدر ابهام پیچیده شده که به هیچ یک از شخصیت ها نمیتوان لقب «قهرمان» داد،  همین خاکستری بودن،هم آن ها را باورپذیر تر میکند، و هم داستان را جذاب تر!
طبیعتا بعضی جلدها درخشان ترند(مثل فاجعه اسلاتر) و بعضی ضعیف ترند(مثل سایه مرگ)و احتمالا جلد دهم در میانه این رده بندی قرار میگیرد.
درباره پایان بندی نظری ندارم: نه چندان عادلانه بود، نه کاملا باور پذیر...، اما با همه انتظاراتم انتخاب نویسنده را برای پایان قابل قبول میدانم(شاید منطقی نبود ولی دست کم معقول بود!)
 در نهایت امتیازم به کل مجموعه ۴.۲۵ از ۵ است، و خواندنش را پیشنهاد میکنم :)
      

6

        دو سه سال پیش که دبیرستانی بودیم و بیشتر کتاب می‌خواندیم، همیشه حرف از «قصر آبی» بینمان بود. فقط یکی از بچه‌ها آن را خوانده بود، اما آنقدر از حال و هوایش برایمان گفته بود که اگر از ما می‌پرسیدید داستان خوب چی بخوانیم، بی‌تردید «قصر آبی» یکی از اولین پیشنهادهایمان بود.

همین شد که وقتی جلوی غرفه انتشارات، میان قصر آبی و ربکا مردد شده بودم، ناخودآگاه دستم به سوی جلد آبی رنگ دراز شد و بی‌درنگ شروع به خواندنش کردم.

مونتگمری در توصیف احساسات آدم‌ها و به تصویر کشیدن شخصیت‌ها بی‌نظیر است. فضای داستان را آنقدر ظریف روایت می‌کند که هر صفحه مانند صحنه‌ای از فیلم در ذهنتان می‌گذرد. برای همین بود که وقتی استاد یک ربع وقت داد تا برای امتحان آماده شویم، ترجیح دادم به جای مرور درس‌ها، به روایت والنسی از زندگی‌اش گوش بسپارم.

«آدم چه حسی پیدا می‌کند اگر بیست‌ونه ساله باشد و حتی یک نفر هم عاشقش نشده باشد؟ یا حتی دوست داشته شدن را هم تجربه نکرده باشد؟ شاید در ذهنش قصری بسازد و در آن پناه بگیرد، اما با خیال‌پردازی تا کجا می‌توان پیش رفت؟

این داستان زندگی والنسی است، زنی که با «جرئت تغییر» مسیر زندگی‌اش را عوض میکند. همیشه شکستن قفس‌ها پایانی خوش دارد؟ شاید نه... اما داستان والنسی از زیباییِ شکستن میگوید..»
      

112

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

بریده‌های کتاب

نمایش همه
حــدیث کریمی

حــدیث کریمی

5 ساعت پیش

بریدۀ کتاب

صفحۀ 22

در اینجا روی سخن ما با نمازخوان‌هاست. آنها اگر خوب نماز بخوانند،بی‌نمازها عاشق نماز خواهند شد. ما گناه تمام بی‌نمازها را به گردن نمازخوان ها می‌اندازیم چرا که اگر نمازخوان‌ها قشنگ نماز بخوانند،اگر نمازخوان‌ها از نمازشان لذت کافی و بهره وافی ببرند، طبیعتاً اکثر بی‌نمازها هم به سمت نماز گرایش پیدا خواهند کرد. راه تبلیغ دین همین است. راه تبلیغ این نیست که عده‌ای بیایند مسلمان نیم بند و نیم پز شوند و ما هنوز این را درست نکرده و بدون اینکه به قدر کافی الگوی خوب داشته باشیم، سراغ بقیه اهل عالم برویم تا آنها را درست کنیم. راه تبلیغ دین این است که آن‌هایی که به مسیر دین وارد شده‌اند، تا آخر راه را بروند و برای جذب بقیه آدم‌ها الگو و اسوه شوند؛ و شاهدی بر حقانیت دین باشند. راه اینکه بی‌نمازها نمازخوان شوند این است که عده‌ای در نماز تا آخر راه بروند. لذا اگر ما بخواهیم برای نمازخوان کردن بی‌نمازها تلاشی کنیم راهش این است که ابتدا به نماز خودمان مقداری بیشتر عنایت و توجه داشته باشیم، و نماز خودمان را رشد دهیم.

5

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.