شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
fatemeh

fatemeh

7 ساعت پیش

        "چرا کلاغ شبیه میز تحریره ؟"
این سوال به ظاهر مسخره باعث شد این کتابو بخونم .
و خب فک کنم از خوندنش راضیم . 
شاید یه جاهایی روند خیلی کند و یه جاهایی خیلی تند میشد ولی در نهایت بنظرم ارزش خوندن داره . روند تغییر کرکتر اصلی خیلی جالبه و نیمه دوم کتاب... واو. شاید بشه گفت غافلگیر کنندست حتی.
بنظرم خیلی از کاستی هایی که حس کردم مربوط به ترجمه ای میشد که باهاش کتابو خوندم (ترجمه نشر آراستگان بود که خب .. ترجمه هوپا فک کنم بهتر باشه!) 
یه جاهایی از تصمیمات کاترین اعصابم خرد میشد ولی نمیدونم اگه توی موقعیتش بود چیکار میکردم ..  تاثیر تصمیمات به ظاهر کوچیک آدما خیلی میتونه ترسناک باشه. 
با همه اینها نمیتونم انکار کنم که از spin off ها و فلش بک های داستانی اینجوری چقد خوشم میاد . داستان هایی که جواب یکی از پر رنگ ترین سوالای ذهنمن:
 "چی شد که اینجوری شد؟" 
میدونین؟ ما همیشه از آدما موفق و خوب داستان میپرسیم که چیکار کردن که به اینجا رسیدن . ولی بنظرم اول باید از اونایی که شکست خوردن بپرسیم که چی شد؟ و بعد میبینیم که واو . چقد میتونن به ما نزدیک باشن . 
در نهایت بنظرم خیلی بیشتر از این ها باید به شخصیت های شرور و منفی داستان ها فرصت داد . هیچکس از اول سنگدل به دنیا نمیاد . فقط باید داستان اونها رو هم بشنویم .
همین. 
      

0

سارا🌻

سارا🌻

10 ساعت پیش

        یادداشتی بر پایانِ《تزار عشق و تکنو》:
کتابی که دوباره و دوباره خواهم خواند...
لحظه‌ی اولی که برش داشتم کمی مردد بودم چون مطمئن نبودم بتونم غم و خشم حاصل از یک داستان روسی توی این روزها به دوش بکشم؛ اما الان خوشحالم از خوندنش. درسته که غمگین شدم، گاهی عصبانی و گاهی ناتوان از بلاهایی که انسان می‌تونه سر انسان بیاره. 
کتاب  مجموع داستان آدم ها بود از ۱۹۳۷ تا ۲۰۱۳. آدم هایی که از میانه های زندگیشون داستان هاشون بهم گره می‌خوره و گاهی این گره خوردن ها تمام ادامه زندگی اون ها رو میسازه و گاهی هم قسمت کوچیکی از اون زندگی اون ها رو درگیره می‌کنه و بعد بسن خاطرات گم میشه.
سرگذشت کولیا زیباترین و غمگین ترین بود و چه کسی باور می‌کنه که مرگ می‌تونه شبیه سفر فضایی باشه؟! و راستش تا آخرین لحظه امیدوار بودم که صحنه‌ای رو نویسنده نشون بده که فکرش رو هم نمی‌کردم و کولیا سرنوشت متفاوتی داشته باشه، اما خب به زیباترین شکل ممکن سرنوشت کولیا به قلم دراومد. 
و شاید دردناک‌ترینِ داستان ها اتفاق هایی بود که برای رومن مارکین و مادر  ورا افتاد، به خاطر یک انتقام کودکانه و حتی یک شادی کودکانه. 

اما یکی از عجیب ترین بخش ها برای من این بود که نویسنده چطور انقدر زیبا تونسته چنین چیزی بنویسه درحالی که یک شهروند آمریکاییه بوده از ابتدای زندگیش!

درنهایت یکی از زیباترین تجربه‌ ها از ادبیات شوروی و روسیه‌ است، پیشنهاد می‌کنم که بخونید، و از خطی که از داستان اول کشیده میشه و تا داستان آخر میره و آدم‌ ها و زندگیشون رو به هم وصل می‌کنه لذت ببرید.

      

3

بهارفلاح🌺⭐

بهارفلاح🌺⭐

12 ساعت پیش

        «لاف عشق و عاشقی را وه چه آسان میزنیم 
خود خزانیم و دم از شوق بهاران میزنیم»
⚪📖کتاب ترز راکن اولین رمانی که از امیل زولا نویسنده‌ی فرانسوی 🇨🇵خوندم چیزی که ازمقدمه مشخصه با چاپ اول کتاب در فرانسه هجمه زیادی علیه امیل زولا اتفاق میوفته که در چاپ دوم کتاب با اضافه کردن مقدمه‌ای توسط نویسنده وارد بازار میشه مقدمه‌ای که بیشتر روی سخنش با منتقدان هست که چرا با کتاب تند برخورد کردند و شروع به توضیح اثر خودش می‌کنه گویا منتقدان در اون زمان امیل زولا را متهم کردن به اینکه هدفش فقط ترسیم صحنه‌های سخیف بوده خیانت و زنا وقتل موضوعات اصلی رمان رو نکوهش میکنن و نویسنده ازنظر اونها آشکارا به عنوان «فاسد» خونده میشه  در ادامه به توضیح اثر خودش می‌پردازه که خلق کردن  وروایت داستان ترزراکن به معنی اینکه کار ترز و لوران (دو شخصیت اصلی) رو تایید می‌کنم نیست و از نظر من اونا حیواناتی انسان نما هستند و از مطبوعات که همکارانش هستند هم گله می‌کنه
🔶قصه چند شخصیت اصلی داره کامی پسری که از بدو تولد بیمار و ضعیفه به حدی که مادرش مادام راکن از ترس از دست دادن پسرش اون رو به مدرسه هم نمی‌فرسته و باور داره که اگر کامی از او جدا بشه اتفاقی برای اون میوفته برای اینکه پسرش حتما دارو بخوره به برادرزاده سالمش هم از داروها میده واما ترز راکن برادرزاده خانم راکن  از زنی الجزایری و برادر خانم راکن که ناخدای کشتی فرانسوی هست زاده شده مادرش فوت شده وبرادر مجبوره اونو به خواهرش بسپره وخانم راکن اونو مثل پسر خودش دوست داره وبزرگ میکنه  همه اطرافیان می‌دونن که این دو نفر وقتی بزرگ بشن با هم ازدواج میکنن وترزهمیشه به اونا احترام میذاره وبه حرفشون گوش میده او که تحت سلطه عمه مهربان بزرگ شده و گوش به فرمان عمه است
🔷سال‌ها می‌گذره بچه ها بزرگ میشن و پیش‌بینی‌ها درست از آب در میاد کامی و ترز با هم ازدواج می‌کنن اما کامی حالا مردی جوان است و از نوازشهای مادرش ومحدودیت در خونه خسته شده ورویا پردازی میکنه تصمیم می‌گیره به پاریس بره اونجا زندگی جدیدی رو شروع می‌کنن و داستان اصلی از اینجا شروع میشه  ترز دختری در سایه خانه محبوس بوده خیلی جامعه رو ندیده مثل کامی سرد وگرم نچشیده است برای اولین بار با دنیای بیرون و هیجانات اون روبرو میشه این زندگی جدید احساسات رو در اون بیدار می‌کنه احساساتی که تا به حال تجربه نکرده اسیر عشق ممنوعه ای میشه و به مردی به نام لوران (دوست دوران بچگی شوهرش)دل می‌بازه و عشق میان آن‌ها به جنایت و جنون و تباهی می‌انجامه. 
🔶عشق ❤️دراین رمان نه احساسی متعالی و شوری رمانتیک بلکه مِیلی غریزی و جسمانی هستش فقط دوتا انسان افسارشون رو میدن دست هوس، زولا به خوبی در «ترز راکن»  نیروی غریزه و سیستم عصبی انسان‌ها چگونه اونها رو به جانب جنایت و جنون سوق میده رو تصویر کرده ادمهای اینجا اختیاری از خویش ندارن و نمی تونن خلاف فرمانِ غریزه و سلسلۀ اعصابشان عمل کنن ودرادامه تصمیم شیطانی میگیرن که بخش دوم داستان از اینجا شروع میشه.........
🔷رمان خوندنی وپرتعلیق که توصیفات بادقت وریز وموشکافانه نویسنده خواننده رو مستقیماً به قلب داستان و بحران‌های درونی شخصیت‌ها هدایت می‌کنه، او شخصیتهای قصه رو دقت و وسواس وریزبینی‌ای وصف می‌کنه حتی مکان‌ها و محیط و فضایی را که آدم‌ها در اون قرار دارن و زندگی و کار می‌کنن؛برای من اینجا امیل زولا مثل پزشکی که کالبد شکافی یک جسمی را انجام میده  کالبد شکافی روح را انجام داد از تک تک اتفاقاتی که برای روح انسانی می‌افته پس از قتل و جنایتی که انجام میده بعضی انسان‌ها دچار عذاب وجدان می‌شن دچار ترس دچار دلشوره اضطراب حالت عصبی....آروم آروم رسیدن به پوچی کاری که انجام دادن
🔶چیزی که برای من عجیب بود اصرار امیل زولا مبنی بر اینکه عذاب وجدان وپشیمونی برای دونفر به وجود نمیاد ولی خیلی از رفتارای اونها فقط حاکی از ترس نبود بلکه بوی سرافکندگی وعذاب وجدان رو میداد.

✔️یکی از امتیازات  رمان پایانبندی خیلی خوب بود،هیچ پایانی جز این نمی تونست داشته باشه و بکی دیگه ترجمه‌ی روان وخوب ،درکل قلم وسبک امیل زولا رودوس داشتم اولین اثری که ازش خوندم ترغیب شدم باقی آثارش رو هم بخونم خصوصاً کتاب «ژرمینال» که دوسالی هست گوشه کتابخونه‌ام منتظر نشسته برم سراغش
✔️از کتاب به عنوان جنایات ومکافات فرانسوی یاد میشه تا حدودی میشه این نام رودرست دونست ولی شخصیت لوران ویا ترز رو نمی‌تونستم دوست داشته باشم اصلاً، برعکس راسکولنیکوف دوست داشتنی در رمان جنایات ومکافات داستایوفسکی
      

38

زینب

زینب

13 ساعت پیش

        یادداشت‌های زیرزمینی اعتراف‌های یک ذهن شکست‌خورده‌ست!
من تو بعضی از این اعتراف‌ها خودم رو پیدا کردم ولی بعدش از این شباهت ترسیدم… 

راویِ این کتاب، روح خودش رو عریان کرده و با شرحِ رنجِ خودش ما رو هم با رنج‌های درونی‌ای که ترجیح دادیم جدی نگیریم یا ازشون گذر کنیم، روبه‌رو می‌کنه.

دوست داره محبوب و‌ محترم باشه ولی خودش رو لایق دوست‌داشتن و احترام نمی‌دونه،
خودش رو بیمار می‌دونه ولی تمایلی به درمان نداره،
از بی‌توجهی دیگران خشمگین می‌شه ولی از توجه‌شون هم فرار می‌کنه،
دوست داره با بی‌عدالتی و بی‌احترامی مبارزه کنه، ولی تنها مبارزه‌ای که اتفاق می‌افته تو ذهنشه، برای همین هر روز بدبین‌تر و خشمگین‌تر می‌شه و ذهنش دائم در حالِ ساختنِ سناریوهای مختلفیه که بیشترشون هیچ‌وقت هم اتفاق نمی‌افتن!
نتیجه هم اینه که ذره ذره از آدم‌ها دور می‌شه، تا حدی که دیگه وقتی دلش می‌خواد همراهی داشته باشه هم نمی‌تونه،
چون به تنهایی و انزوا( یا شاید بزدلی و فرار) عادت کرده.

کتاب دو تا بخش داره؛
بخش اول وضعیتِ الانِ راوی و توضیحش از عقاید عجیبشه،
و بخش دوم اتفاقیه که قبلا افتاده؛ خاطره‌ای که سال‌ها تو ذهنش مونده و به قول خودش حالا با نوشتنش داره خودش رو نقد می‌کنه و تلاش می‌کنه دلش سبک‌تر بشه.

بین کتاب‌هایی که تا الان از داستایفسکی خوندم، این برای من از همه متفاوت‌تر بود.
من معمولا جسارت نمی‌کنم که به دیگران توصیه کنم آثار یک نویسنده رو از چه کتابی شروع کنن، ولی خب فکر می‌کنم این کتاب از اون دسته کتاب‌هاست که برای شروع انتخابِ خوبی نیست.
      

3

سعید بیگی

سعید بیگی

13 ساعت پیش

        این کتاب از پنج داستان تشکیل شده است؛ به این شرح:

1ـ شهر گربه‌ها : ماجرای زندگی تِنگو است که یک روز بی‌هدف از خانه خارج می‌شود و ناخودآگاه تصمیم می‌گیرد که به ساحل دریا برود و در آنجا پدرش را که در یک آسایشگاه زندگی می‌کند، ببیند و برگردد... .

2ـ شهرزاد : زنی که شوهر و دو فرزند دارد و برای کمک به هابارا به دیدن او می‌آید و هفته‌ای دو بار، مواد غذایی مورد نیازِ او را که نمی‌تواند از منزل خارج شود، می‌آورد و مدتی نزد او می‌ماند و برایش از خود و قصه‌هایش می‌گوید و می‌رود... .

3ـ سامسای عاشق : ماجرای گریگور سامسا، در کتاب مسخ کافکا است که اینجا برعکس از یک سوسک به یک انسان مسخ می‌شود؛ آن هم در یک اتاق دربسته و روی یک تخت با تشکی مُندَرِس و توان حرکت ندارد و به زحمت حرکت می‌کند و سعی دارد، حرکات یک سوسک را انجام دهد... .

4ـ کینو : یک مرد فروشنده است که در شرکتی کار می‌کند و به دورترین نقاط ژاپن سفر می‌کند و هر ماه چند روزی به خانه می‌آید و باز سفری تازه و روز از نو و روزی از نو... .

5ـ دیروز : ماجرای یک پسر ژاپنی از ناحیۀ کانسای به اسم تانیمورا است که می‌کوشد لهجۀ توکیویی را بیاموزد و مانند آنها حرف بزند و دوستی به نام کیتارو دارد که اهل توکیو است و می‌کوشد مانند اهالی کانسای حرف بزند و علاقه‌ای هم به دانشگاه رفتن ندارد... .


این نخستین کتاب از هاروکی موراکامی است که به توصیۀ دوستی می‌خوانم و هنوز با زبان، بیان، استعاره‌ها و مفاهیم داستان‌هایش خوب اُخت نشده‌ام و برخی مسائل و نکات آن برایم روشن نیست. 

همۀ داستان‌ها خوب بودند، اما هر کدام به گونه‌ای، به مسائل جنسی اشاراتی داشتند و این مسئله را که البته در زندگی بسیار هم مهم است؛ با تمام چالش‌ها و مشکلاتش مطرح می‌کردند.

به نظرم موراکامی در توصیف شخصیت‌های داستان‌هایش، دقت‌نظر بالایی دارد و آنها را باور پذیر خلق می‌کند و ما به سادگی این رفتارها را هر چند عجیب و غریب به نظر برسند، از آنها می‌پذیریم و بدیهی می‌دانیم.

نکتۀ دیگر اینکه؛ نویسنده به سراغ شخصیت‌هایی از متن جامعه رفته که بسیاری از ما حتی به آنها توجه هم نمی‌کنیم؛ اما پس از خواندن و دانستن ماجرای زندگی‌شان با تعجب سری تکان می‌دهیم و می‌گوییم: «عجب! فکر نمی‌کردم زندگی این آدم این شکلی باشه!...»
      

14

ENOLA

ENOLA

14 ساعت پیش

        واقعا  واقعا لذت بردم از قلم زیبای خانم دانشور .به معنای واقعی کلمه می‌تونم بگم که شاهکار بود این اثر  !
درسته ابتدای کتاب یکم ازش زده شدم و برام جالب نبود و یه کتاب معمولی که انگار فقط برای اینکه وقتم رو پر کنم دارم می‌خونمش  ولی همین که یکم داستان جلوتر رفت دیدم نه بابا !  شاید حالا یه یه جاهایی یه کم و کاستی خیلی کمی داشته باشه از نظر بعضی ها ولی به نظر خودم واقعا این اثر خیلی حرف ها داره . فقط کافیه که آدم یکم راجبش فکر کنه یه پشت پرده حالا یکم می‌تونم بگم سیاسی و حتی فلسفی ! درسته شاید بعضی ها خوششون نیاد به هر حال هم سلیقه ها متفاوته و هم نگرش افراد به یک اثر . با این اثر من میشه گفت زندگی کردم و اصلا نمی‌خواستم تموم شه و سرم رو حتی گاهی اوقات با کتاب های دیگه سرگرم کردم که این تموم نشه😂 ولی واقعا لذت بردم . درسته پایانش یکم مخاطب رو ناراحت می‌کرد ولی ارزش خوندن دوباره که نه ده ها بار هم ارزش خوندن رو این اثر داره البته اینکه در کنارش بتونیم خوب فکر کنیم .
درکل خیلی حرف دارم راجب این اثر بگم راجب این شاهکار و امیدوارم بیشتر از این نویسنده توانمند بخونم و دیگر شاهکار های ادبیات ایران .

      

4

پیمان قیصری

پیمان قیصری

14 ساعت پیش

        کتاب ضحاک از اسطوره تا واقعیت، یک کتاب تحقیقی پژوهشی‌ست که با جمع‌آوری مطالب و سخنان و رجوع به متون تاریخی و اسطوره‌ای کنکاش عمیقی در اسطوره‌ی ضحاک داشته. دکتر کزازی در مقدمه‌ی کتاب آورده


او در این کتاب، خطرگر و بی‌باک، گام در قلمرویی مه‌آلود و رازناک نهاده است و شورمند و چالاک کوشیده است که بی گزند و به دور از لغزش از گریوه‌ها و مغاک‌ها و دیولاخ‌های آن بگذرد تا مگر پرتوی از روشنایی آگاهی بر این قلمرو تاریک برافکند و در آن راهی هر چند تنگ و باریک را فراروی روندگانی که دوستار و خواستار آنند که گامی در این راه بزنند و روزنی بدان قلمرو بگشایند، بگشاید او با گونه‌ای دلیری و هراس ناشناسی که از دید من ستودنی است و نشان از استواری دل و پویایی ذهن وی دارد، بر آن رفته است که اسطوره‌ی دهاک ماردوش و فریدون را با تاریخ ایران در روزگار مادها و هخامنشیان پیوند دهد و آشکار و استوار بدارد که دهاک و فریدون نمودهای اسطوره‌ای آژیدهاک مادی و کوروش هخامنشی‌اند. بی‌گمان انگاره‌ای چنین سخت پرسمان‌خیز و هنگامه‌ساز می‌تواند بود؛ اما چه باک تا به پیشباز هنگامه‌ها نرویم آرامش نخواهیم یافت و تا به پرسمان‌ها نیندیشیم به پاسخ نخواهیم رسید. ارج و ارزش کار این پژوهنده‌ی جوان، یکی در همین نکته است که دری از چالش و چند و چون را در یکی از زمینه‌های تاریک تاریخ و فرهنگ ایران به شایستگی گشوده است و دیگر، بدان سان که از این پیش نوشته آمد، در بندگسلی و باورمندی اوست به خویشتن که به کاری چنین باریک و پرخطر دست یازیده است.



اولین فصل کتاب به طور کلی به مفهوم اسطوره و اهمیت اون پرداخته.


اسطوره از دورانی از حیات جماعت که دیر زمانی است که به سر آمده است و می‌توانیم آن را دوران کودکی بشریت بنامیم، سرچشمه گرفته است. فروید دوران کودکی را که به روشنی به یادش نمی‌آوریم، دوران پیش از تاریخ حیات آدمی می‌نامد و خاطره‌پردازی‌های این دوران گرچه صریح و دقیق نیستند، اما اثراتی پاک نشدنی به جا گذاشته‌اند. اساطیر هم در دوران پیش از تاریخ حیات بشریت که هیچ گواه صریح و دقیق از آن عصر در دست نداریم، پدید آمده‌اند و چون خواب، حاوی خاطرات دوران کودکی بشریت‌اند. اسطوره بخشی از حیات دوران کودکی بشریت است که به سر آمده است و به شکل پوشیده حاوی آرزوهای دوران کودکی نوع بشر است.... اساطیر سندهای دیرینگی تمدن‌های بشری هستند. سندهایی که قبل از شکل‌گیری تاریخ، با گوشت و خون ملت‌ها بر صفحه‌های جانشان نقش بسته‌اند. و به خاطر همین کهنگی و دیرینگی‌شان است که هر چه زمان بیشتری بگذرد، ریشه‌دارتر و بارورتر می‌شوند. ملل فاقد اصالت و ریشه که در برهه‌ای از زمان، تندبادهای حوادث تاریخ پرماجرا، بذرهای وجودیشان را در منطقه‌ای انداخته و به مرور ایام از حالت توحش و قبیلگی به طرف مدنیت پا گذاشته‌اند فاقد اسطوره‌اند، گرچه در اثر پیشرفت صنعت و تکنولوژی اسم و رسمی ملی به هم زده باشند. مانند انسانی کم مایه و بی‌تربیت و فرهنگ که ثروت هنگفتی در اختیارش گذاشته باشند. ملل صاحب تاریخ قدیم و اسطوره اگر چه از صنعت و تکنولوژی محروم باشند، صاحب ابهت و وقار ویژه‌ای هستند که انگار از لا به لای تاریخ و گذشته‌شان رخ می‌نمایاند. کشور ضعیف عراق زیر چکمه‌های آهنین سربازان زاده‌ی کشورهای صنعتی امروز -که گذشته شان از چند صد سال تجاوز نمی‌کند- و در زیر چرخ دنده‌های فولادین ماشین‌های مدرن له و لورده شد، آنچه دل صاحبان اندیشه را به درد آورد نه فروپاشی رژیم فاشیستی و استبدادی رهبران سیاسی آن کشور، بلکه لگدمال شدن سرزمین بین‌النهرین، زادگاه ادیان و اسطوره‌های ناب بشری، زادگاه گیلگمش بود.



فصل دوم کتاب یک تحلیل جالب و عمیق از تمام شخصیت‌های موجود در روایت اسطوره‌ای ضحاک کرده. مثلاً در مورد آبتین پدر فریدون داریم


آبتین در اوستا نسبت به شاهنامه از جایگاه رفیعی برخوردار است. او در اوستا جزو نخستین آموزگاران و دانایان است که راهنمای مردم و پیشوای دینی بوده است. او دومین کسی است که هوم پاک را در میان مردمان آماده ساخته است و در قبال چنین کاری پسری به نام ثرثتئونه (فریدون) از او پدیدار آمده است. او در اوستا شراب مقدس را تهیه می‌کند. کار او در ودا نیز با چنین کاری که در اوستا دارد، پیوندی دارد. در ودا آپتیه پسر آب و بر آرنده‌ی روشنی از ابر است.



فصل سوم متن اسطوره از شاهنامه، منابع قبل و بعد اسلام آورده شده. مثلاً از کتاب اخبار الطوال داریم:


مولف اخبارالطوال، ابی‌حنیفه‌ احمد بن داود دینوری، داستان ضحاک را در ذیل داستان ادریس و نوح مطرح کرده است:

گویند ضحاک که ایرانیان او را بیوراسب می‌نامند، پس از آن که بر جمشید شاه پیروز شد و او را کشت و بر پادشاهی تکیه زد و آسوده شد شروع به جمع کردن جادوگران در حضور خود از گوشه و کنار کشور کرد و از ایشان جادوگری آموخت و خود از پیشوایان جادو شد و شهر بابل را چهار فرسنگ در چهار فرسنگ گسترش داد و آنرا انباشته از سپاهیان ستمگر ساخت و آنرا «خوب» نامگذاری کرد. بیوراسب فرزندان ارفخشذ -پسر سام پسر نوح- را زنده به گور کرد و بر دوش‌های او دو زائده به شکل مار بیرون آمد که همواره او را آزار می‌دادند تا آنکه از مغز سر مردم به آنان می‌خوراند و آرام می‌گرفتند. گویند هر روز چهار مرد تنومند را می‌آوردند و می‌کشتند و مغز سرشان
را بیرون می‌آوردند و آن دو مار را غذا می‌دادند. ضحاک نخست وزیری از خویشاوندان خود داشت و سپس مردی از فرزندزادگان ارفخشذ به نام ارمایل وزارت او را بر عهده داشت و چون چهار مرد را برای کشتن می‌آوردند، دو تن از ایشان را زنده نگه می‌داشت و به جای آنان دو گوسپند می‌کشت و به آن دو مرد می‌گفت جایی بروند که کسی نشانی از ایشان نیابد و آن دو معمولاً به کوهستان ها پناه می‌بردند و همانجا می‌ماندند و به دهکده‌ها و شهرها نزدیک نمی‌شدند و گفته می‌شود که کردان از همین گروه هستند.



فصل چهارم به نمادشناسی پرداخته و نمادهای موجود در روایت رو بررسی کرده مثلاً در مورد شستن بدن در خون که ضحاک به هند رفته تا انجام بده، داریم:


در داستان ضحاک در شاهنامه دیدیم که ضحاک به هندوستان رفته است تا بدن خود را در آبزنی که از خون مرد و زن و دد و دام ساخته است، شستشو دهد. به اعتقاد مسکوب شست و شو در خون همچون انتقال نیروی جان کشته به کشنده، نشانه‌ی رویین تنی و گاه چون نوشیدن آب زندگی نماد بی‌مرگی پهلوان است. این کار ضحاک یادآور داستان رویین تنی زیگفرید است. این قهرمان حماسه نیبلونگن (حماسه آلمانی) با کشتن اژدهایی بدن خود را در خون آن اژدها شستشو داد و رویین تن شد. پوست بدن زیگفرید چنان سخت شده بود که هیچ سلاحی در آن کارگر نمی‌افتاد. اما میان شانه هایش در هنگام شستشو برگی از درخت زیزفون چسبیده بود و خون به آن نقطه نرسیده بود و گزند پذیر مانده بود و از همان نقطه نیز به هلاکت رسید.
آخیلوس از قهرمانان حماسه ی یونانی نیز که مادرش جزو ایزدان بود، با غوطه‌ور شدن در رودخانه‌ی استیکس توسط مادرش رویین‌تن شده بود. این قهرمان نیز چون مادر به هنگام غوطه‌ور کردنش در آب او را از پاشنه گرفته بود و آب به آن نقطه از بدنش نرسیده بود، از ناحیه‌ی پاشنه‌ی پا آسیب‌پذیر بود تا اینکه به تیر پاریس شاهزاده‌ی تروآ که بر پاشنه‌اش می‌خورد، زندگیش به سر می‌رسد.



فصل پنجم که یکی از جالب‌ترین فصول کتابه، اسطوره‌ی ضحاک رو با اسطوره‌های بقیه‌ی ملل تطبیق داده، با اساطیر هندی، غربی و سامی


همانگونه که فریدون پهلوان نام‌بردار اسطوره‌ای ایران اژدهای سه کله‌ی سه پوزه‌ی شش چشم را می‌کشد، هراکلس پهلوان یونانی نیز، پتیاره‌ای سه سر، به نام گریونئووس را از پای در می‌آورد. در حقیقت گریونئووس همتای یونانی داهاکای ایرانی و داسه‌ی هندی است. بر این اساس این اسطوره ریشه و پیدایشش به روزگاران هند و اروپایی برمی‌گردد....  اسطوره‌ی ضحاک با تیتان‌ها نیز رابطه دارد. ضحاک کسی است که به تحریک ابلیس شب هنگام پدر را به هلاکت می‌رساند. کرونوس یکی از رب‌النوع‌های (تیتان) یونان نیز در مرحله‌ای کارکرد شخصیت ضحاک را ایفا می‌کند. او با داس یا زوبینی که گایا، مادرش برایش تدارک دیده بود، شب هنگام به پدر خویش حمله‌ور شده و او را قطعه قطعه می‌کند. پدرکشی در اساطیر یونان موضوعی مکرر است. اما آنچه کاراکتر کرونوس را به ضحاک نزدیک‌تر می‌کند بیدادگری و ستم‌پیشگی اوست که بعد از غلبه بر پدر و تکیه زدن بر اریکه قدرت در پیش می‌گیرد. او در دوران فرمانروایی خود، شب، تیرگی، ظلمت و مرگ، فریب و ناپرهیزگاری و کهولت و ستیزه جویی را پدید آورد. این موجودات نیز به نوبه‌ی خود اندوه، فراموشی و گرسنگی، بیماری، جنگ، قتل، مبارزات کشتارها، نزاع‌ها و دروغ و بیدادگری را آفریدند.



فصل ششم و هفتم کتاب تحلیل و تفسیر جامعه شناختی و تاریخی کتابه. از بحث جامعه شناختی که بگذریم، تحلیل و تطبیق اسطوره با سرگذشت مادها و هخامنشیان برای من جالب بود.

اما فصل هشتم به اظهارات شاملو راجع به این اسطوره پرداخته


یکی از شگردهای مشترک همه‌ی جباران، تحریف تاریخ است و در نتیجه چیزی که ما امروز به نام تاریخ در اختیار داریم، متأسفانه جز مشتی دروغ و یاوه نیست که چاپلوسان و متملقان درباری دوره های مختلف به هم بسته‌اند و این تحریف حقایق و سفید را سیاه و سیاه را سفید جلوه دادن، به حدی است که می‌تواند با حسن نیت‌ترین اشخاص را هم به اشتباه بیاندازد.

نمونه‌ی بسیار جالبی از این تحریفات تاریخی همین ماجرای فریدون و کاوه و ضحاک است. ضحاک چهره ای مردمی و انقلابی دارد که علیه ستم و نظام طبقاتی جمشید قیام کرده و سیستم طبقاتی را به هم زده است و آهنگر قهرمان دوره ی ضحاک (کاوه) جاهلی بی سر و پا و خائن به منافع طبقات محروم از آب درآمده است و قیام بر علیه ضحاک در حقیقت کودتایی است که اشراف خلع ید شده از طریق تحریک اجامر و اوباش و داش مشدی‌ها بر علیه ضحاک که آنها را خاکستر نشین کرده به راه انداخته اند. اسطوره‌ی ضحاک داستانی است که یا پردازندگان آن از طبقات مرفه بوده‌اند یا مصنف آن، خواه حضرت فردوسی و خواه مصنف خداینامک کلک زده، اسطوره‌ای را که بازگو کننده‌ی آرزوهای طبقات محروم بوده، به صورتی که در شاهنامه می‌بینیم در آورده و از این طریق، صادقانه از منافع خود و طبقه‌اش طرفداری کرده است. و فردوسی جز سلطنت مطلقه نمی‌توانسته است نظام سیاسی دیگری را بشناسد. از شاهنامه به عنوان حماسه‌ی ملی ایران نام می‌برند، حال آنکه در آن از ملت ایران خبری نیست و اگر هست همه جا مفاهیم وطن و ملت را در کلمه‌ی شاه متجلی می‌کند.



و سپس به نقد اون و نظریات خود نویسنده. ضمن اینکه به نظر من کار پژوهشی کتاب کار ارزشمندی بود اما با اکثر نظرات شخصی نویسنده مخصوصاً در فصل آخر موافق نیستم. اما در نهایت از خواندن این کتاب راضی ام.


      

12

خوارزمی

خوارزمی

14 ساعت پیش

        علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا:
 «آشنایی ما با پولاک مرهون همت استاد کیکاووس جهانداری است. وی کتاب «سفرنامه‌ پولاک» یا کتاب «ایران و ایرانیان» را از زبان آلمانی به فارسی ترجمه کرد که در سال ۱۳۶۱ توسط انتشارات خوارزمی منتشر شد».

«سفرنامه‌ پولاک» یکی از منابع ارزشمند درباره ایران و ایرانیان در دوره قاجار است که توسط «یاکوب ادوارد پولاک»، پزشک و محقق اتریشی، نوشته شده است. او در فاصله‌ی سال‌های ۱۸۵۱ تا ۱۸۶۰ میلادی پس از ترور میرزا تقی‌خان امیرکبیر در ایران زندگی کرد و به‌عنوان پزشک دربار ناصرالدین‌شاه و استاد دارالفنون فعالیت داشت. پس از ۹ سال زندگی در ایران، به وطن بازگشت و به یادگاری از خود کتابی درباره ایران مشهور به «ایران و ایرانیان» نوشت.
این کتاب که با عنوان اصلی «Persien. Das Land und seine Bewohner» (ایران، سرزمین و ساکنانش) در سال ۱۸۶۵ میلادی منتشر شد، تصویری جامع از اوضاع اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و پزشکی ایران در آن دوران ارائه می‌دهد. کتاب در دو بخش تنظیم شده است؛ بخش نخست که یازده فصل است، به زندگانى اجتماعى ایرانیان و بخش دوم در دوازده فصل به تاریخ اقتصادى، نظام سیاسى و سرانجام علوم پزشکى در ایران اختصاص دارد. پولاک در این کتاب تصویر تمام‌نمایى از جامعه، اقتصاد و سیاست ایران در دهه‌ی نخستین سلطنت ناصرالدین شاه ارائه مى‌دهد و هر یک از فصل‌هاى کتاب حاوى نکات بسیار و مشاهدات تاریخى و اجتماعى با ارزش است.
سفرنامه‌ پولاک پس از سال‌ها، همچنان یکی از معتبرترین منابع برای شناخت ایران در دوره قاجار محسوب می‌شود و برای علاقه‌مندان به تاریخ، مردم‌شناسی و پزشکی سنتی ایران، منبع باارزشی است. پولاک، برخلاف برخی دیگر از سیاحان غربی، نگاهی بی‌طرفانه و علمی به ایران داشته و تلاش کرده توصیفات خود را بر اساس مشاهده و تجربه مستقیم ارائه دهد. این کتاب توسط «کیکاووس جهانداری» به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶۱  توسط انتشارات خوارزمی منتشر شد و از همان زمان به‌عنوان منبعی مهم برای پژوهشگران تاریخ و فرهنگ ایران مورد استفاده قرار گرفت.
      

14

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.