مریم محسنی‌زاده

مریم محسنی‌زاده

@Maryanimator

50 دنبال شده

36 دنبال کننده

            با کتاب زنــــده‌ام.
با کتاب نفــس می‌کشم.
          

یادداشت‌ها

نمایش همه
        این رمان یکی از بزرگ‌ترین رمان‌های ضدجنگ محسوب می‌شود. کتاب به نکبت، ویرانی‌، وجههٔ تلخ و زشت جنگ می‌پردازد. 
اریش ماریا رمارک در جنگ حضور داشته و از تجربهٔ زیسته‌اش می‌نویسد. او زندگی جوان‌هایِ بی‌آرمانِ جنگ را به تصویر می‌کشد که به اجبار می‌جنگند و بویی از احساسات، ملی‌گرایی و وطن‌دوستی نبُرده‌اند. 
عده‌ای نویسنده را به برانگیختن عواطفِ ضدوطن‌پرستانه متهم کرده‌اند. به‌طوری‌که پس از انتشار "در جبههٔ غرب خبری نیست" در سال  ۱۹۲۹، نازی‌ها کتاب را تحریم کرده و سوزاندند و به نویسنده اتهامِ یهودی‌تبار بودن زدند. حساب‌های بانکی‌اش را بستند و اموالش را مصادره کردند. رمارک سلب تابعیت شد و بالاجبار به سوئیس و آمریکا مهاجرت کرد. با این حال، این کتاب که اولین رمانِ رمارک می‌باشد، به بیش از سی زبان دنیا ترجمه شده و چند فیلم از روی آن ساخته شده است‌. 
کتاب ترجمهٔ روان و نثر خوبی دارد. نویسنده با نشان‌دادن و توصیفات جاندار، تصاویری دلخراش می‌سازد و جاهایی از متن به گفتن اکتفا می‌کند یا با سخنرانی و حکمت‌پراکنی خواننده را خسته می‌کند.
بخش‌هایی از داستان، خواننده احساس می‌کند رمارک خاطراتش را بازگو می‌کند یا گزارش می‌دهد و هیچ اتفاق خاصی در داستان نمی‌افتد. انگار فقط توصیفاتی از سرخوشی‌ها و بی‌خیالی‌های جوانان می‌دهد.
با این حال، در فصل نُهم، جایی که سه‌چهارم از رمان گذشته، شخصیت در چاله‌ای گیر می‌کند و بهترین صحنه‌های رمان را می‌سازد. اینجاست که رمارک حرفش را می‌زند و شاید بتوان گفت مستقیماً در برابر جنگ می‌ايستد. 
همچنین ترکیب "اتاق مرگ" که در فصل دهم به کار رفته بود، نوعی از آشنایی‌زدایی داشت که در جای خود جذاب و درعین‌حال غم‌انگیز بود.
      

11

        در وهلهٔ اول اسمِ عجیب‌ و سؤال‌برانگیز رمان است که مخاطب را سمت کتاب می‌کِشد. شروع متفاوت هم، برای خواننده سوال و تعلیق ایجاد می‌کند. اگرچه پایان داستان تا حدی قابل پیش‌بینی است. 
از جذابیت‌های متن، نثر خوب و استفاده از موتیفِ "لاک‌پشت" است؛ مثلاً شباهت لکه‌های روی سینهٔ زن به لاک‌پشت یا نگهداری حیوانِ خانگی لاکپشت. همچنین خلاقیت در به‌کارگیری اسم‌ها. پرستارها به‌جای اینکه با اسم صدا زده شوند هر کدامی به صفتی یاد می‌شوند؛ از پروتز صورتی گرفته تا مو بنفش، لب اناری و لب هندوانه‌ای.

درعیــــــــــــــــن‌حال

اتفاقات در فضای گروتسک و عجیب و غریبی رخ می‌دهد که بسیاری از مخاطبان را دلسرد و آزرده‌خاطر می‌کند؛ چیزی که از همان عکسِ روی جلد و عنوان تا حدودی قابل حدس است. طنز به کار رفته مقداری از انزجار رمان کم می‌کند اما درمقابل حجم زیادِ شوخی‌های رکیک و جنسی، کنش‌های زشت و غیرعادی به تلخ‌کامیِ خواننده می‌افزاید. 
شخصیت‌پردازی قوی است و کشمکش‌های درونی و فردی خوب پرداخت شده ولی بعضی از کشمکش‌هایِ فردی‌ای که شخصیت با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کند، چیزی از جنس دعواهای بی‌سروته و تکراریِ سریال‌های آبکیِ تلویزیون است.
در کل علی‌رغم فُرم و زبان خوب، به واسطهٔ ژانر گروتسک، محتوای غیرجذاب، شخصیت عجیب و جنسِ شوخی‌ها خوانندگان زیادی با کتاب ارتباط برقرار نخواهند کرد. اگر برای سرگرمی کتاب می‌خوانید یا تازه به کتابخوانی روی آورده‌اید، این کتاب مناسب شما نخواهد بود. 

چند خط از شروع داستان: 
" نمی‌دانم مُرده یا نه اما می‌خواهم به مردنش فکر کنم. به این که لابد چند دقیقه دیگر یکی از پرستارها می‌آید بیرون و می‌گوید متاسفم".
      

2

        رمانِ زن‌محورِ "پاییز فصل آخر سال است" در دو فصل "تابستان" و "پاییز" و از زبان سه دختر که در آستانهٔ سی سالگی هستند روایت می‌شود؛ روایت‌های متناوبی که با یکدیگر در نقاطی اشتراک دارند. پیوندی از جنسِ نارضایتی از وضعیت موجود و تردید در تصمیم‌گیری.
رمان به دغدغه‌ها، سردرگمی‌ها و ماجراهای این سه دوست می‌پردازد. مهاجرت، هویت شغلی و اجتماعی، روابط عاطفی و خانوادگی ازجمله مسائلی است که شخصیت‌ها با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
مرعشی، نقدش را به فضای آشفتهٔ اجتماع در قالب یک رمان بیان می‌کند. مضمونِ ناامیدی و نارضایتی با تکنیک‌های قوی در داستان پیاده شده‌‌اند. اسم رمان هم دربردارندهٔ همین فضای خاکستری است که بر کل رمان حاکم می‌باشد. به علاوه همهٔ عناصرِ داستان، خواننده را به این نگاه سوق می‌دهند. 
شخصیت‌ها ارجاعات روان‌شناسانهٔ ملموسی دارند که عللِ رفتارهایشان را می‌توان در گذشتهٔ آن‌ها جست‌وجو کرد. مخاطب با شخصیت‌ها هم‌بوم‌پنداری و هم‌ذات‌پنداری می‌کند. عوامل متعددی در ایجاد همدلی و ورود خواننده به جهان شخصیت‌ها نقش دارد: کشمکش، تضادهای درونیِ شخصیت، عشق به میثاق، محیط و اجتماع، ویژگی‌های شخصیت و راوی اول شخص.
کتاب به لحاظ تکنیکی پل‌های خوبی می‌زند. احساسات را ملموس توصیف می‌کند و زبانِ خوش‌خوان و روانی دارد. 

🔻 ادامهٔ یادداشت، داستان را لو می‌دهد:
در انتها، نویسنده راهکاری ارائه نمی‌دهد و کتاب پایان واضح و مشخصی ندارد. 
در رمان "پاییز فصل آخر سال است" زن‌ها در تعیین سرنوشت خود اختیار دارند و مستقل هستند اگرچه حضور شخصیت میثاق و تأثیری که در زندگی سه دختر دارد، تسلط مرد بر زن را در کُنه زندگی‌شان نشان می‌دهد.
شخصیت لیلا درگیر کشمکش تنهایی و رفتن و نرفتن است که برایش سنگین تمام می‌شود. شخصیت روجا مضطرب است و شکست‌های پی‌درپی او را از پا درمی‌آورد. بلاتکلیفی، تردید و انفعال هم از ویژگی‌های شخصیت شبانه می‌باشد.
      

1

        چیزی که رمان "راجر آکروید" را خاص می‌کند، غافلگیریِ پایان داستان است. تعدد شخصیت‌ها و پیچیدگیِ ماجرایِ شبِ قتل هم باعث می‌شود تا پیدا کردن قاتل سخت شود. مهارتی که آگاتا کریستی به‌خوبی از پس آن برمی‌آید. 
کتاب برای کسانی که به ژانر معمایی و جنایی علاقه دارند مناسب و سرگرم‌کننده است. 
دربارهٔ این رمان باید بگویم در انتها یا از خواندنش خیلی لذت می‌برید یا برعکس حس خوبی پیدا نمی‌کنید!

🔻 ادامهٔ یادداشت بخش‌هایی از داستان را فاش می‌کند:
آگاتا کریستی با انتخاب راوی غیرقابل‌اعتماد، به نوعی برخی از اطلاعات را پنهان می‌کند یا تغییر می‌دهد؛ اینکه راوی اول شخص، قاتل داستان باشد به مذاق برخی از خوانندگان خوش نمی‌آید. در نقطهٔ مقابل، همین غافلگیری و ضربهٔ نهایی برای برخی جذابیت ایجاد می‌کند. 
رمان، برایم کشش زیادی نداشت و پایان‌بندی هم به دلم ننشست! اینکه پوآرو از دادن پاره‌ایْ اطلاعات خودداری می‌کرد و فاش کردن آن‌ها را تا پایان داستان به تعویق می‌انداخت نیز مزید بر علت بود.
      

2

        کتاب "مارک دو پلو" ماجرای سفر به کشورهای کنیا، بلژیک، چک، آلمان، هلند، پرتغال، عراق، یونان و برزیل است؛ سفرهایی که تقریباً اوایل دههٔ نود صورت گرفته.
در "مارک‌ دو پلو" کوله‌پشتی خود را ببندید و با ضابطیان سر از موزهٔ تن‌تن، پارک‌های کنیا، موزهٔ ون‌گوگ، شهر دوچرخه‌ها، سرزمین زیتون و فلسفه، جزایر میکونوس و سانتورینی و مجسمهٔ حضرت عیسی درآورید.
کتاب خوش‌خوان، روان و لذت‌بخش است؛ متأسفانه به خاطر محدودیت چاپ، عکس‌ها سیاه‌سفید و کم‌تعداد هستند. "مارک دو پلو" برایم دوست‌داشتنی‌تر و جذاب‌تر از "مارک‌وپلو" بود.
این کتاب برای هدیه دادن و ترغیب به کتاب‌خوانی می‌تواند گزینهٔ مناسبی باشد.
ضابطیان در مقدمه می‌گوید به وجه فرهنگی و تفریحی سفر توجه دارد و نمود این نگاه را می‌توان در "مارک دو پلو" دید. 
او می‌گوید "با سفر، مفهوم لذت از جهان هستی را بیشتر دریافته‌ام و احساس خوشبختی بیشتری کرده‌ام. این احساس خوشبختی به‌واسطهٔ بخش خوش‌گذرانی سفر نیست که در حضر هم می‌توان خوش گذراند، اما احساس خوشبختی نکرد. این احساس تنها با تجربهٔ سبک زندگی مردم جهان است که پدید می‌آید."


      

15

بریده‌های کتاب

نمایش همه
مجموعه کامل اشعار قیصر امین پور

5

فعالیت‌ها

بیچارگان

15

مرد کوچک

14

آتش بدون دود: گالان و سولماز

6

مردی که زنش را با کلاه اشتباه می گرفت

4

اگنس گری

1

حیوان قصه گو

20

زان تشنگان: بیست و چهار روایت از روضه هایی که زندگی می کنیم

9

مجموعه کامل اشعار قیصر امین پور

5