یادداشت مریم محسنیزاده
دیروز
کورت ونهگات جونیور از داستاننویسان نوآور آمریکایی و از اساتید هاروارد است. در موارد زیادی، خودش یکی از شخصیتهای داستان است که عموماً منفعل هست و در بطن حوادث، هویت خود را پیدا میکند. ونهگات در ۲۲ سالگی در جبههٔ جنگ، به اسارت نازیها درآمد و در انباری زیرزمینی زندانی شد، آن هم زمانی که متفقین دِرسدن را بمباران کردند و حدود ۱۳۴ هزار نفر جان خود را از دست دادند. ونهگات جزئیات این واقعه را در کتاب "سلاخخانهٔ شمارهٔ پنج" یا همان "جنگ صلیبی کودکان: رقص اجباری با مرگ" آورده است. درواقع این تغییر نام از اینجا میآید که دوست نویسنده از نوشتن کتاب برای جنگ ناراحت است و اعتقاد دارد موجب تشویق جنگ میشود. نویسنده هم قول میدهد اسم کتابش را بگذارد جنگ صلیبی کودکان. این مسئله در بخشی از ماجرای کتاب آمده است. کتاب ضدجنگ است. در بخشی از داستان، شخصیت اصلی به پسرهایش میگوید در هیچ شرایطی توی شرکتهایی که ابزارهای جنگی میسازند کار نکنند! موضوع آثار ونهگات، عموماً حمایت از ارزشهای سنتی طبقهٔ متوسط است. او در ژانر علمی- تخیلی و گاه فانتزی مینویسد و با طنز و نوستالژی، مسائل اجتماعی را مطرح میکند. کُمدینهای معروفی چون جک بنی و لورل و هاردی بر ونهگات تأثیر بهسزایی داشتهاند. داستان در مرزی از واقعیت و تخیل اتفاق میافتد. تجربیات شخصی نویسنده با عناصر علمی- تخیلی، درهم میآمیزند و فرم رواییِ پسانوگرایی به رمان میدهند. سفر در زمان و عنصر زمان یکی از عناصر است:" یک زمینی هستم و مجبورم به ساعت و تقویم ایمان داشته باشم." یا صفحهٔ ۴۳:"روی کرهٔ زمین ما خیال میکنیم لحظات زمان مثل دانههای تسبیح پشتسرهم میآیند و وقتی لحظهای گذشت، دیگر گذشته است اما این طرز تفکر وهمی بیش نیست." بیلی در صحنهای از داستان، مستندی از جنگ را یک بار از اول تا آخر میبیند و برای بار دوم آن را وارونه پخش میکند و به جای جنگ به صلح میرسد؛ آدمها زنده میشوند و بمبها به کارخانهها برمیگردند. صحنهٔ زیبایی که با برعکس کردن زمان، محتوا را نه شعارزده بلکه عمیق بیان میکند. این حرکت بین گذشته که وقایع دِرسدن هست و حال و آینده که به اسارت در سیارهٔ ترالفامادور اشاره دارد، رمان را در ژانر علمی- تخیلی قرار میدهد. این به همریختگی زمانی، در بعضی موارد از جذابیت اثر کم کرده. همچنین برخی از اتفاقات و خردهروایتها، اضافی هستند و به پیشبرد داستان کمکی نمیکنند. فصلهای اول و آخر کتاب، به فرآیند نوشتن رمان مربوط میشوند. این گسست و گنگیِ روایی که بهخاطر پرش زمانی و شخصیتپردازی منفعل ایجاد شده، باعث شده تا کتاب خستهکننده شود. ازطرفی ونهگات با لحنی طنزآمیز قصد دارد که از شدت جدی بودن فضایی که به واسطهٔ جنگ ایجاد شده، کم کند. مثلاً در مصاحبهای گفته:« جنگ تراژدی است، اما فقط با نقاب کُمدی میتوان به آن خیره شد.» نویسنده توأمان از زاویه دید اول شخص و راوی دانای کل استفاده میکند. او وقایع دِرسدن را با حادثهٔ هیروشیما پیوند میزند و به آن بُعدی جهانی میدهد. کورت ونهگات در نوشتن این کتاب از تجربهزیستهٔ خود بهره برده؛ تلفیق مصرف بیشازحد سیگار، شرکت در جنگجهانی دوم بهعنوان دیدهبانِ ارتش آمریکا و اسارت را میتوان در شکلگیری شخصیت این کتاب دید. در بخشی از کتاب، نویسنده انواع مرگ را برمیشمارد یا به شکنجهها اشاره دارد که آزاردهنده است. عباراتی مثل موتیف توی داستان تکرار میشوند. نويسنده در بخشهای ابتدایی، از شعر معروفِ "اسم من هست یان یانسن، میکنم کار در ویسکانسن" استفاده میبرد. اصطلاح "رسم روزگار چنین است" را هر وقت حرف از مرگ میشود، به کار میبرد و درواقع عادیسازی مرگ را به سخره میگیرد. شخصیت زندگی را بیمعنی میداند، این باور از شرکت در جنگ میآید. ونهگات در گفتوگو با نیویورکر توضیح میدهد:«این جمله نه تسلیمپذیری، که تلاشی برای خیرهشدن به مرگ بدون کلمات نخنماست.» در بخشهایی که به اسارت مربوط میشود، تبعیض نژادی موج میزند. سربازان انگلیسی همواره برتر از سایر ملل هستند و این باور در تغذیه و سایر امکانات به چشم میخورد. در بخشی از کتاب هم به داستایفسکی ارجاع داده شده:"همهٔ دانستنیهای زندگی در برادران کارامازوف اثر فئودور داستایفسکی وجود دارد." کتاب چند بار ترجمه شده و ترجمهٔ بهاره رستمی روانتر است. فیلم سینمایی (1972) Slaughterhouse-Five به کارگردانی جورج روی هیل، با اقتباس از کتاب نوشته شده که ونهگات شخصاً آن را تأیید کرده. یک گرافیکناولِ خوب هم با عنوان Slaughterhouse-Five: The Graphic Novel (2020) توسط رایان نورث و آلبرت مونتیس نوشته و طراحی شده که صحنههای جنگ را با رنگهای کدر و خاکستری کشیده و تصاویر فضایی را سوررئال طراحی کرده. لینک گرافیکناول: https://batcave.biz/reader/4838/24941#page-15
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.