ایرانی ترایرانی ترنهال تجدد3.98 نفر |5 یادداشتخواهم خواندنوشتن یادداشتبا انتخاب ستارهها به این کتاب امتیاز دهید.در حال خواندن1خواندهام9خواهم خواند15توضیحاتمشخصاتنسخههای دیگرکتاب ایرانی تر، نویسنده نهال تجدد.لیستهای مرتبط به ایرانی ترمریم علویانخوانده شده های سال ۱۴۰۳✅️63 کتابکتابهایی که در سال ۱۴۰۳ خواندهام👌01بهخوانناداستان | پیشنهادهایی برای نمایشگاه19 کتابپیشنهادهایی برای نمایشگاه511شکوفه پاکزادجستار روایی10 کتابجستارنوشتههایی که ارزش خواندهشدن دارند:)052یادداشتهای مرتبط به ایرانی تر.ـرهگذر...دیروز انسان مدرن گویی در جزیرهای گرفتار شده و جز پارهای مسائل پیرامونش سهمی از جهان ندارد. تاریخ آنسوی اقیانوس است. فرهنگ آن سوی اقیانوس است. زبان و تمدن و هنر و عرفان هم. نهال تجدد همانطور که خود نیز جایی از کتاب خود را جسر(پل) خطاب میکند، نقش پلی را دارد میان جزیرههای شرق و غرب عالم و آنسوی عمیق و ناپیدای جهان. تجدد بواسطه فعالیتهای مادرش فارسی میانه و اوستایی را میآموزد. سپس با تحصیل و تحقیق در باب چین و مانویت و بودیسم محرم اسرار شرق میگردد و با دانستن انگلیسی و فرانسه، میشود زبان مشترک تاریخ و جغرافیای اینسو و آنسوی جهان. با این حال، کتابِ حاضر، نه داستان است و نه جستاری علمی. نویسنده عصاره آنچه در پیچ و خم این مسیر بر او گذشته را نقل میکند؛ همچون پرندهای که نیمنگاهی به همهچیز دارد و میگذرد، گاهی هم بر شاخهای مینشیند، تجدد هم بعضی مسائل را به تفصیل حکایت میکند، بعضی را ناگفته میگذارد و ارتباط بعضی از سرفصلها به "ایرانیتر" واضح نیست. لذا مخاطب میتواند شیفته این کتاب شود اگر اهل پرواز باشد و میتواند بیتفاوت باشد، اگر در پی مسائل آموزنده باشد و میتواند کتاب را نیمهکاره رها کند اگر روایتی دراماتیک و پرکشش و منسجم را بجوید. از سوی دیگر زندگی نهال تجدد که حاصلش کتاب پیشروست، بیشتر به فیلم و رویا میماند تا آنچه خواننده با آن مأنوس است. اینکه به واسطه همسرت با غالب مشاهیر و هنرمندان جهان آمد و شد داشته باشی و در ابنیه ملی و تاریخی کارتِ سبزی باشد که تو را به پستوهای مگو راه بدهد، چندان احساس همذاتپنداری مخاطب را برنمیانگیزاند. با این حال نثر شیرین کتاب، اگرچه از ابهام و نارسایی خالی نیست، و آن پیوندی که نویسنده بین روزمرگی و تاریخ و ادبیات کهن ایجاد میکند، مخاطب خاص خود را راضی میکند. "ایرانیتر" کتاب خوشحالیست؛ اگرچه سرخوش نیست. خوشحال است زیرا نویسنده عامدانه از ناکامیها میگذرد و طبق بیان خودش "میخواهد از زندگی بگوید". و سرخوش نیست چراکه همان بیان گذرای فقدانها، برای دریافت سوگ عمیق پنهان در پشت کلمات کافیست. فقدانی ناشی از غربت و از دستدادن عزیزان و دوستان و خانواده و فروش خانه اجدادیشان و تهرانِ از اصلافتاده و دخترش که علی رغم مخالفت مادر به رشته حقوق و حرفه بازیگری روی آورده و بسیار فقدانهایی که در این کتاب حرفی از ایشان به میان نیامده... "ایرانیتر" نه یک کتاب مذهبیست و نه غیرمذهبی. نویسنده هر کجا از مذهب یاد میکند توأم با احترام است ولی در عین حال شخصیتهای کتاب التزام جدی و عملی به مذهبی خاص از خود بروز نمیدهند. مسلکی عرفانی را پیگرفتن به مراتب توصیف بهتری برای وصف حال و هوای کتاب است. در نهایت بنظر میرسد "ایرانیتر" عنوان مناسبی را به دوش میکشد و بی آنکه ادعای بزرگی داشته باشد، مخاطبش را، هر که باشد، یک پله ایرانیتر و یا لااقل شرقیتر میکند. 014صَعوِه1402/11/14 «حرکات موج دار؛ در عین ثبات» یک چنین چیزی جزو آخرین حرف های ژان کلود کرییر بوده. و من وقتی این تعریف را خواندم یاد کمر و پهلوی خمیده زنان مینیاتوری ایرانی افتادم؛ یاد دست های بلند محو؛ یاد چشم های خمار. و اصلا تعریف زن ایرانی همین است: موجی که ثابت است؛ عین تناقض است و همین تناقض زیبایش می کند و آدم را یاد عطر ها می اندازد؛ یاد سرو ها. خرید این کتاب دیوانه کننده بود. بس که هر جا را می دیدم ناموجود شده بود و من حرصی شده بودم. اما روز رفتن به مشهد؛ بالاخره از طریق باباجان گیرم آمد:) دوست داشتن و پیدا کردن یاری که جان آدم شود کار سختیست. شاید هم اصلا کار نباشد؛ فقط یک شانس می خواهد؛ یک سرنوشت نویس ناخودآگاه. اما انگار یک زن ایرانی و مردی فرانسوی آن تکه خوش سرنوشت را در جانشان داشتند. شخصا فکر می کنم اگر یار آدم زبان متفاوتی داشته باشد زندگی نمی چرخد؛ مخصوصا وقتی جهانت از کلمات باشد. اما بین این دو نفر و بین کلمات نهال تجدد من چیزی جز همدم نویسی ندیدم. خوش به حال جفتشان. حوصله بیشتر نوشتن ندارم و کلمه بیشتری برای یک زندگی نامه کامل و دقیق ندارم. ولی بخوانید. 06آرش سالاری1402/12/15 این دومین کتابی است که از خانم تجدد خواندم. اولی عارفه جان سوخته بود کتابی در خصوص زندگی مولانا که به فرانسه نگارش و به فارسی ترجمه شده بود. "ایرانی تر" را در نرم افزار طاقچه گوش دادم با صدای خانم تجدد. برای من بسیار جذاب بود. نمی دانم دقیقا ژانر کتاب را چه بگویم، اتوبیوگرافی، بیوگرافی ژان کلود، مولتی بیوگرافی یا ... کتاب پراکنده گویی بسیار دارد و یکپارچگی جالب. کتاب گریز های فرهنگی مذهبی نیز داشت. در مجموع این موضوعات برای من لذت بخش بود. توصیه میکنم مخصوصا نسخه صوتی آن. 045زهرا میکائیلی1403/01/17 *خیلی چسبید خانم تجدد عزیز! ممنون. کتاب را با صدای خود نویسنده گوش کردم و از هر بخشش لذت بردم. مجوعهای از خاطرات نهال از همسرش ژان کلود کریر و بقیه آشناهای خانوادگی و سینمایی و ادبی و مکانها و شهرها و فرهنگها و.. همه در پرتو سنتهای خانوادگی و نحوهی مواجهه ژان کلود با آنها. کتاب جذابی است و خوانش نویسنده هم بر جذابیت نوشتهها افزوده است. 035فاطمه بهروزفخر1402/09/12 دربارهٔ زندگی مشترک آنها زن و مرد کنارِ هم ایستادهاند. دوشادوشِ هم. دست در دست. هیچکس جلوتر نیست، کسی هم عقبتتر از دیگری نایستاده است. کنارِ هم برای غنیتر کردنِ نفر دوم و پاسخ دادن به آن بیقراری و کشش درونیِ دیگری. زن، نهال تجدد است و مرد، ژانکلود کرییر. و کلمهها قرار است به ما نشان بدهند که میانِ یک زنِ شرقی از تبار ایران که ریشههایش در سنتِ فرهنگی و ادبی این جغرافیا جان گرفته با مردِ فرانسویای به نام ژانکلود که عمیق و صاحبنام است، دقیقا چه چیزی روی میدهد؟ کتابِ ایرانیتر، روایتِ یک بدهبستانِ عاطفیست؛ مثل بیشترِ تمام آنهایی که جهان دونفره خودشان را میسازند؛ اما فقط روایتِ این ارتباط عاطفی نیست، چراکه شاید عاطفهمندی بهتنهایی نقطه پرکششی برای روایت کردن بخشهایی از یک جهان دونفره نباشد. کتاب ایرانیتر روایتِ یک بدهبستانِ فرهنگی است. انگار کنیم که آن پیوند مقدس و آن امضای پای قباله ازدواج در سفارتِ ایران، حکم یک سفیر فرهنگی دوطرفه را داشته است. برای همین هم کتاب دو بخش دارد: ایران و انیران. ایران روایتِ همه آن چیزهایی است که نهال تجدد به همسر فرانسویاش از فرهنگ ایران میبخشد و انیران، همه آن چیزی است که نهال تجدد به برکت حضور ژان کلود از فرهنگ غرب درک میکند. در روایتِ بخش ایران، نهال تجدد فقط یک زن ایرانی در مقام همسر و مادر نیست. نهال تجدد را باید بهمثابه تمدن شناخت. تمدنِ ایرانی که پرده مهجوری آن کمکم کنار میرود تا نهتنها ژان کلود، بلکه ما را نیز با ایرانِ نهالِ تجدد و ایرانِ خودمان از نوعی دیگر مواجه کند؛ شاید برای همین است که ژان کلود نیز اینطور درباره نهال مینویسد: گاهی میشنوم «زندگی با زن فرهیخته نباید آسان باشد!» آری، اگر فقط فرهیخته باشد، همزیستی با او شاید دشوار و کمی هم خوابآور باشد. با نهال اما جز این است. فراگیری از کسی از جنس دیگر، از اصلیتی دیگر، از نسلی دیگر، بسیار وسوسهبرانگیز است. پیش از ازدواج با نهال به دختر بزرگم، ایریس، گفتم: «یکی از کهنهترین و برجستهترین تمدنها به در خانه ما میکوبد. میشود گفت نه؟» ایریس با خنده تایید کرد: نمیشود. نهال تجدد اما فقط زنی ایرانی در تکاپویِ نور تاباندن به گوشهگوشه فرهنگ ایران نیست. او علاوه بر تمامِ فعالیتهای ادبیاش از همسری و مادری هم میگوید. و لابهلایِ همین روایتهاست که با خودت فکر میکنی نهال تجدد بیش از هر فضیلت اخلاقی، به مراقبتکنندگی مزین است: از ایران مراقبت میکند، از ژان کلودِ در بسترِ بیماری مراقبت میکند و دلنگرانِ فارسی حرفزدنِ دخترش میشود. او حتی از زبانِ فارسی هم مراقبت میکند. تجدد در جایی از کتاب نوشته است: «همیشه با سرافکندگی اقرار میکردم کیارا خوب فارسی بلد نیست. حتی برخی از دوستان با سرزنش میگفتند «نوه مهین تجدد و فارسیِ لنگ.» از طعن نمیترسیدم. فارسی سخن گفتن با دختر نوزادم راه ندادن ژان کلود سالدیده بود به دایره راز. میخواستم هر ثانیه، هر ساعت هر سالِ زندگی او پر شود از جوش و خروش این نوزاد.» یا جای دیگری نوشته است: «کیارا با دفترچه فارسی به خانه میآمد و با ژان کلود تمرین الفبا میکرد و من نظارهگر تلفظ و ترسیم ناشیانه کلمات فارسی. هر کلاهی بر (آ) و هر نقطهای زیر (ب) جاری شدن خون من بود در رگهای آن دو.» بعد از اینکه هر دو بخش ایران و انیران را خواندم، در نظرم آمد نهال تجدد وقتی از ایران مینویسد کلمهها و جملههایش جانداریِ معناداری دارند. با صلابت است و آنقدر رگ و پی دارد که خیال میکنی نبض تپنده کلمهها را میبینی. از این روست که نهال تجدد در (بخش) ایران، زنتر است، مادرتر و بهتعبیر خودش ایرانیتر! خواندن کتاب «ایرانیتر» کیف محضِ است؛ مخصوصا اگر کسی ژانکلود را بشناسد و قبلتر هم از نهال تجدد چیزی خوانده باشد. همین... #کتاب_نویسی #زن_شرقی 1039