یادداشت بهارفلاح🌺⭐
دیروز
«لاف عشق و عاشقی را وه چه آسان میزنیم خود خزانیم و دم از شوق بهاران میزنیم» ⚪📖کتاب ترز راکن اولین رمانی که از امیل زولا نویسندهی فرانسوی 🇨🇵خوندم چیزی که ازمقدمه مشخصه با چاپ اول کتاب در فرانسه هجمه زیادی علیه امیل زولا اتفاق میوفته که در چاپ دوم کتاب با اضافه کردن مقدمهای توسط نویسنده وارد بازار میشه مقدمهای که بیشتر روی سخنش با منتقدان هست که چرا با کتاب تند برخورد کردند و شروع به توضیح اثر خودش میکنه گویا منتقدان در اون زمان امیل زولا را متهم کردن به اینکه هدفش فقط ترسیم صحنههای سخیف بوده خیانت و زنا وقتل موضوعات اصلی رمان رو نکوهش میکنن و نویسنده ازنظر اونها آشکارا به عنوان «فاسد» خونده میشه در ادامه به توضیح اثر خودش میپردازه که خلق کردن وروایت داستان ترزراکن به معنی اینکه کار ترز و لوران (دو شخصیت اصلی) رو تایید میکنم نیست و از نظر من اونا حیواناتی انسان نما هستند و از مطبوعات که همکارانش هستند هم گله میکنه 🔶قصه چند شخصیت اصلی داره کامی پسری که از بدو تولد بیمار و ضعیفه به حدی که مادرش مادام راکن از ترس از دست دادن پسرش اون رو به مدرسه هم نمیفرسته و باور داره که اگر کامی از او جدا بشه اتفاقی برای اون میوفته برای اینکه پسرش حتما دارو بخوره به برادرزاده سالمش هم از داروها میده واما ترز راکن برادرزاده خانم راکن از زنی الجزایری و برادر خانم راکن که ناخدای کشتی فرانسوی هست زاده شده مادرش فوت شده وبرادر مجبوره اونو به خواهرش بسپره وخانم راکن اونو مثل پسر خودش دوست داره وبزرگ میکنه همه اطرافیان میدونن که این دو نفر وقتی بزرگ بشن با هم ازدواج میکنن وترزهمیشه به اونا احترام میذاره وبه حرفشون گوش میده او که تحت سلطه عمه مهربان بزرگ شده و گوش به فرمان عمه است 🔷سالها میگذره بچه ها بزرگ میشن و پیشبینیها درست از آب در میاد کامی و ترز با هم ازدواج میکنن اما کامی حالا مردی جوان است و از نوازشهای مادرش ومحدودیت در خونه خسته شده ورویا پردازی میکنه تصمیم میگیره به پاریس بره اونجا زندگی جدیدی رو شروع میکنن و داستان اصلی از اینجا شروع میشه ترز دختری در سایه خانه محبوس بوده خیلی جامعه رو ندیده مثل کامی سرد وگرم نچشیده است برای اولین بار با دنیای بیرون و هیجانات اون روبرو میشه این زندگی جدید احساسات رو در اون بیدار میکنه احساساتی که تا به حال تجربه نکرده اسیر عشق ممنوعه ای میشه و به مردی به نام لوران (دوست دوران بچگی شوهرش)دل میبازه و عشق میان آنها به جنایت و جنون و تباهی میانجامه. 🔶عشق ❤️دراین رمان نه احساسی متعالی و شوری رمانتیک بلکه مِیلی غریزی و جسمانی هستش فقط دوتا انسان افسارشون رو میدن دست هوس، زولا به خوبی در «ترز راکن» نیروی غریزه و سیستم عصبی انسانها چگونه اونها رو به جانب جنایت و جنون سوق میده رو تصویر کرده ادمهای اینجا اختیاری از خویش ندارن و نمی تونن خلاف فرمانِ غریزه و سلسلۀ اعصابشان عمل کنن ودرادامه تصمیم شیطانی میگیرن که بخش دوم داستان از اینجا شروع میشه......... 🔷رمان خوندنی وپرتعلیق که توصیفات بادقت وریز وموشکافانه نویسنده خواننده رو مستقیماً به قلب داستان و بحرانهای درونی شخصیتها هدایت میکنه، او شخصیتهای قصه رو دقت و وسواس وریزبینیای وصف میکنه حتی مکانها و محیط و فضایی را که آدمها در اون قرار دارن و زندگی و کار میکنن؛برای من اینجا امیل زولا مثل پزشکی که کالبد شکافی یک جسمی را انجام میده کالبد شکافی روح را انجام داد از تک تک اتفاقاتی که برای روح انسانی میافته پس از قتل و جنایتی که انجام میده بعضی انسانها دچار عذاب وجدان میشن دچار ترس دچار دلشوره اضطراب حالت عصبی....آروم آروم رسیدن به پوچی کاری که انجام دادن 🔶چیزی که برای من عجیب بود اصرار امیل زولا مبنی بر اینکه عذاب وجدان وپشیمونی برای دونفر به وجود نمیاد ولی خیلی از رفتارای اونها فقط حاکی از ترس نبود بلکه بوی سرافکندگی وعذاب وجدان رو میداد. ✔️یکی از امتیازات رمان پایانبندی خیلی خوب بود،هیچ پایانی جز این نمی تونست داشته باشه و بکی دیگه ترجمهی روان وخوب ،درکل قلم وسبک امیل زولا رودوس داشتم اولین اثری که ازش خوندم ترغیب شدم باقی آثارش رو هم بخونم خصوصاً کتاب «ژرمینال» که دوسالی هست گوشه کتابخونهام منتظر نشسته برم سراغش ✔️از کتاب به عنوان جنایات ومکافات فرانسوی یاد میشه تا حدودی میشه این نام رودرست دونست ولی شخصیت لوران ویا ترز رو نمیتونستم دوست داشته باشم اصلاً، برعکس راسکولنیکوف دوست داشتنی در رمان جنایات ومکافات داستایوفسکی
(0/1000)
نظرات
دیروز
پس موضوع کتاب ویژه نیست خیانت زیاد روایت شده همیشه میمونه شیوه ای که نویسنده اونو روایت میکنه
2
2
دیروز
پیشنهاد میکنم" مرگ الیویه بکای و چند داستان دیگر"رو از ایشون بخونید به شدت جذاب و تامل برانگیزه
1
2
بهارفلاح🌺⭐
23 ساعت پیش
1