یادداشت سعید بیگی
دیروز
این کتاب از پنج داستان تشکیل شده است؛ به این شرح: 1ـ شهر گربهها : ماجرای زندگی تِنگو است که یک روز بیهدف از خانه خارج میشود و ناخودآگاه تصمیم میگیرد که به ساحل دریا برود و در آنجا پدرش را که در یک آسایشگاه زندگی میکند، ببیند و برگردد... . 2ـ شهرزاد : زنی که شوهر و دو فرزند دارد و برای کمک به هابارا به دیدن او میآید و هفتهای دو بار، مواد غذایی مورد نیازِ او را که نمیتواند از منزل خارج شود، میآورد و مدتی نزد او میماند و برایش از خود و قصههایش میگوید و میرود... . 3ـ سامسای عاشق : ماجرای گریگور سامسا، در کتاب مسخ کافکا است که اینجا برعکس از یک سوسک به یک انسان مسخ میشود؛ آن هم در یک اتاق دربسته و روی یک تخت با تشکی مُندَرِس و توان حرکت ندارد و به زحمت حرکت میکند و سعی دارد، حرکات یک سوسک را انجام دهد... . 4ـ کینو : یک مرد فروشنده است که در شرکتی کار میکند و به دورترین نقاط ژاپن سفر میکند و هر ماه چند روزی به خانه میآید و باز سفری تازه و روز از نو و روزی از نو... . 5ـ دیروز : ماجرای یک پسر ژاپنی از ناحیۀ کانسای به اسم تانیمورا است که میکوشد لهجۀ توکیویی را بیاموزد و مانند آنها حرف بزند و دوستی به نام کیتارو دارد که اهل توکیو است و میکوشد مانند اهالی کانسای حرف بزند و علاقهای هم به دانشگاه رفتن ندارد... . این نخستین کتاب از هاروکی موراکامی است که به توصیۀ دوستی میخوانم و هنوز با زبان، بیان، استعارهها و مفاهیم داستانهایش خوب اُخت نشدهام و برخی مسائل و نکات آن برایم روشن نیست. همۀ داستانها خوب بودند، اما هر کدام به گونهای، به مسائل جنسی اشاراتی داشتند و این مسئله را که البته در زندگی بسیار هم مهم است؛ با تمام چالشها و مشکلاتش مطرح میکردند. به نظرم موراکامی در توصیف شخصیتهای داستانهایش، دقتنظر بالایی دارد و آنها را باور پذیر خلق میکند و ما به سادگی این رفتارها را هر چند عجیب و غریب به نظر برسند، از آنها میپذیریم و بدیهی میدانیم. نکتۀ دیگر اینکه؛ نویسنده به سراغ شخصیتهایی از متن جامعه رفته که بسیاری از ما حتی به آنها توجه هم نمیکنیم؛ اما پس از خواندن و دانستن ماجرای زندگیشان با تعجب سری تکان میدهیم و میگوییم: «عجب! فکر نمیکردم زندگی این آدم این شکلی باشه!...»
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.