بومممم🤯
اصلاً نمیدونم چی بگم🙊
واقعاً مخم ترکید از خوندنش اون در هر صفحاتی از کتاب که میخوندم میگفتم خوب بسه دیگه وقت استراحته ولی آدم خود به خود هییی ورق میزنه تا ببینه چی میشه چی به چیه و کی به کیه🕵🏻‍♂️...
از همون اوّل داستان تا آخر هییی شوک وارد میکرد ، با پیشرفت داستان هر چی بیشتر درگیرش میشدم هیی غافلگیری پشت غافلگیری می آومد...
خلاصه که بگم اگر دنبال داستانی هستی که در عرض ۳ ساعت تمام بشه و خوت رو درگیر یک ماجراجویی بکنه و دنبال سرنخ بگردی🔎 میتونم بگم این کتاب بهترین گزینه ای هست که میتونی انتخابش کنی...👌🏻
      

        کتاب دیزی دارکر یکی از آن داستان‌هایی بود که از همان صفحات اوّل مرا درگیر خودش کرد.🤌🏻
فضای رازآلود، خانه‌ای قدیمی با ساعت دیواری بزرگ، اعضای خانواده‌ای با گذشته‌ای تاریک، و مرگی ناگهانی در نیمه‌شب... همه چیز طوری چیده شده بود که نتوانم کتاب را زمین بگذارم.🤯
آلیس فینی در این داستان با ظرافت خاصی شخصیت‌ها را پرداخته، و در کنار تعلیق روان‌شناختی، موفق شده لایه‌های پنهان هر شخصیت را آرام‌آرام آشکار کند. پایان‌بندی داستان واقعاً غافلگیرکننده بود؛ طوری که حتی وقتی فکر می‌کردم تمام احتمالات را در نظر گرفته‌ام، باز هم ضربه نهایی‌اش غافلگیرم کرد.
این کتاب را به همه کسانی که عاشق داستان‌های جنایی، معمایی و پر از پیچش ذهنی هستند، توصیه می‌کنم. اگر از و سپس هیچ‌کدام نماندند اثر آگاتا کریستی لذت برده‌اید، این کتاب هم شما را راضی خواهد کرد.🕵🏻‍♂️🔎
من از نشر آزرمیدخت خوندم...👌🏻
      

        اگر می‌توانستی رؤیاهایت را بخری، کدام را انتخاب می‌کردی؟🥱
دالرگات برای من فقط یک کتاب نبود؛ سفری بود به دنیایی پر از آرامش، خیال و حس لطیف تازگی.
با هر صفحه، حس می‌کردم انگار وارد رؤیایی نرم و روشن شده‌ام.
شخصیت‌ها، مخصوصاً پنی و خود دالرگات، انگار کنارم بودند، حرف می‌زدند، مرا در آغوش داستانشان می‌گرفتند.🔮
این کتاب برایم شبیه یک رؤیای آرام شبانه بود که دلم نمی‌خواست تمام شود.🪄
حس خواندنش مثل بوی خاک بعد از باران بود... ملایم، دوست‌داشتنی و پر از عمق.🤌🏻
کلماتش ساده بودند امّا معناهای بزرگی پشت‌شان پنهان بود.
هر بار که کتاب را می‌بستم، انگار بخشی از وجودم در آن دنیای خیال‌انگیز جا می‌ماند.📚
دالرگات را باید با دل خواند، نه فقط با چشم... چون چیزی در آن هست که آرام می‌کند، عمیق می‌شود و بی‌صدا در دلت خانه می‌سازد.💞
      

        کتاب آتش دزد از همان ابتدا با ترکیب جذاب اسطوره و داستان مدرن من را درگیر کرد.🔥
 روایت ماجراجویانه پرومته، خدای به زنجیر کشیده‌شده، در کنار داستان نوجوانی از آینده، باعث شد که هر صفحه برایم هیجان‌انگیز باشد.
سبک نویسنده طنزآمیز و هوشمندانه است و شخصیت‌ها به‌خوبی پرداخته شده‌اند. 
هرچند در برخی بخش‌ها ریتم داستان کمی کند می‌شود، امّا در مجموع یک داستان خلاقانه و غیرمنتظره است که مرا برای خواندن جلدهای بعدی کنجکاو کرد.
      

        خوب نمیدونم چطوری بگم واقعاً🤯
واقعاً به شدت پیشنهاد میکنم بخونید🤌🏻
یعنی عالی بود...
به طوری که ذهن آدم درگیر یک پرونده به شدت معمایی و ترسناک به پیچیده جذب میکنه.🔍
فضای تاریک و پرتعلیق آن، همراه با شخصیت‌هایی که همگی رازهایی برای پنهان کردن دارند، باعث شد تا پایان داستان نتوانم آن را کنار بگذارم. چیزی که بیش از همه مرا تحت تأثیر قرار داد، شخصیت جیک بود.
فقط میتونم بگم در عرض دو روز این کتاب را تمام کردم...
شروع کتاب : شب جمعه 
پایان کتاب : شنبه ساعت ۱۴
ولی من از نشر آذربیان خوندم و ترجمه اش عالی بود 👌🏻
      

        از همان ابتدا، ماجراجویی با طنز خاص ریک ریوردان همراه می‌شوید و دنیای اساطیر نورس را به شکلی زنده و جذاب به تصویر می‌کشد. مگنس شخصیت بامزه و دوست‌داشتنی‌ای است که برخلاف قهرمان‌های معمول، با ضعف‌ها و چالش‌های زیادی روبه‌رو است.⚔
 داستان پر از اکشن، موجودات افسانه‌ای، و پیچش‌های غیرمنتظره است که خواننده را تا پایان مجذوب نگه می‌دارد. اگر عاشق داستان‌های فانتزی و اسطوره‌ای هستید، این کتاب ارزش خواندن دارد!🔮
فقط بگم که خودتون را با شب زنده‌داری و مطالعه کتاب آماده کنید مخصوصاً مراقب خنده هاتون باشید😂چون که نصف مملکت را بیدار میکتید بابت خنده هاتون...
      

        سیرک شبانه کتابی با فضاسازی جادویی، توصیفات شاعرانه و ایده‌ای منحصربه‌فرد است، امّا روایت غیرخطی و ریتم کند آن ممکن است برای برخی خوانندگان گیج‌کننده یا خسته‌کننده شود.
 اگر عاشق داستان‌های پر از رمز و راز و حس و حال وهم‌آلود باشید، احتمالاً از آن لذت خواهید برد، امّا اگر انتظار یک روایت پرهیجان و منسجم را دارید، ممکن است کمی ناامید شوید.⁉️
 با این حال، در دل این همه راز، یک داستان عاشقانه‌ی لطیف و زیبا جریان دارد که به سیرک رنگ و روح می‌بخشد و آن را به اثری خاص و دوست‌داشتنی تبدیل می‌کند.🪄🎩🔮
      

        جزیره دکتر لیبریس یک کتاب هیجان‌انگیز و پر از تخیل بود!📚
 ایده‌ی زنده شدن شخصیت‌های داستانی واقعاً جذاب بود و باعث شد احساس کنم خودم هم در جزیره حضور دارم. 👌🏻
ماجراهای بیلی و اتفاقاتی که برایش می‌افتاد، آن‌قدر جذاب بودند که نتوانستم کتاب را کنار بگذارم.🪄
 اگر عاشق داستان‌های پرماجرا و خلاقانه هستید، حتماً پیشنهادش می‌کنم!
      

        **"عروس شاهدخت" یکی از آن کتاب‌هایی است که هر بار خواندنش حس تازه‌ای به آدم می‌دهد.🔮
ویلیام گلدمن با ترکیبی بی‌نظیر از عشق، ماجراجویی، طنز و فانتزی، داستانی را خلق کرده که نه‌تنها سرگرم‌کننده است، بلکه لایه‌های عمیق‌تری از احساسات و مفاهیم انسانی را هم در بر دارد.👌🏻
شخصیت‌های داستان، از وستلی شجاع و باترکاپ سرسخت گرفته تا اینیگو مونتویا، که انگیزه‌اش برای انتقام به یکی از به‌یادماندنی‌ترین دیالوگ‌های تاریخ ادبیات تبدیل شده، همگی زنده و واقعی به نظر می‌رسند.
امّا چیزی که این کتاب را خاص‌تر می‌کند، لحن راوی و شیوه‌ی روایت آن است. گلدمن نه‌تنها داستانی هیجان‌انگیز تعریف می‌کند، بلکه با شکستن دیوار چهارم و روایت طنزآمیزش، حس نزدیکی عجیبی میان نویسنده و خواننده ایجاد می‌کند.💞
اگر به دنبال کتابی هستید که هم شما را بخنداند، هم هیجان‌زده کند و هم لحظات احساسی عمیقی برایتان رقم بزند، "عروس شاهدخت" انتخابی فوق‌العاده خواهد بود. این کتاب ثابت می‌کند که در دل افسانه‌های عاشقانه، همیشه می‌توان رگه‌هایی از ماجراجویی، دوستی و حتی فلسفه زندگی را یافت."*+*📚
      

        آخرین قسمت… و چه پایانی! این کتاب همه‌چیز رو به اوج رسوند. احساس می‌کردم دارم یه افسانه‌ی واقعی رو زندگی می‌کنم. 📚
وقتی به آخرین صفحات رسیدم، دلم نمی‌خواست تموم بشه. یه ترکیب فوق‌العاده از ماجراجویی، دوستی، فداکاری و جادویی که هیچ‌وقت از بین نمی‌ره. این کتاب بهم یاد داد که جادو، فقط توی داستان‌ها نیست—گاهی توی قلب و ذهن آدم‌ها هم پیدا می‌شه.🔮🪄
      

        وقتی این کتاب رو شروع کردم، حس کردم دوباره وارد دنیای جادویی و شگفت‌انگیز کریس کالفر شدم.🔮
 امّا این‌بار، چیزی متفاوت بود...
 شخصیت‌ها بزرگ‌تر، چالش‌ها خطرناک‌تر و جادوها ناشناخته‌تر از همیشه بودن. هر صفحه‌اش مثل یه معما بود که باید حلش می‌کردم، و با هر کشف تازه، هیجانم بیشتر می‌شد. انگار قصه‌های همیشگی هنوز رازهای زیادی برای گفتن داشتن!🪄
      

        همه‌چیز پیچیده‌تر شد!
قهرمان‌های داستان دیگه فقط دنبال ماجراجویی نبودن، بلکه مجبور بودن با گذشته‌ی خودشون و عواقب تصمیم‌هاشون روبه‌رو بشن.
 این کتاب پر از لحظات احساسی و در عین حال نفس‌گیر بود. بعضی وقت‌ها می‌ترسیدم، بعضی وقت‌ها می‌خندیدم، ولی همیشه دلم می‌خواست بدونم بعدش چی می‌شه. حالا دیگه مطمئن بودم که این مجموعه چیزی بیشتر از یه داستان فانتزی ساده‌ است.🔮
      

        تا اینجا همه‌چیز پر از افسانه و جادو بود، امّا این‌بار داستان یه بعد تازه پیدا کرد.
کانر مجبور شد به عنوان یه نویسنده، دنیایی بسازه که همزمان واقعی و خیالی بود.
 این ایده چنان من رو درگیر کرد که خودم هم خواستم یه داستان بنویسم! این کتاب بیشتر از قبل من رو درگیر احساسات شخصیت‌ها کرد و پایانش یکی از تأثیرگذارترین‌هایی بود که تا حالا خونده بودم.👌🏻
      

        و بالاخره به آخرین قسمت رسیدم...
 احساسی که موقع خوندنش داشتم ترکیبی از هیجان، غم و دلهره بود.🔥
همه‌ی شخصیت‌هایی که باهاشون زندگی کرده بودم، حالا توی بزرگ‌ترین و خطرناک‌ترین نبردشون بودن.⚔
این کتاب مثل یه پایان حماسی برای یه سفر طولانی بود. وقتی صفحه‌ی آخر رو بستم، حس کردم یه بخش از زندگیم رو توی دنیای قصه‌ها جا گذاشتم. فقط یه چیز رو می‌دونم: این مجموعه رو هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم!❣
      

        تا اینجا فکر می‌کردم که دنیای قصه‌ها رو کاملاً می‌شناسم، امّا این کتاب نشون داد که هنوز کلی چیز برای کشف کردن هست!😱
ماجرا از حد دنیای قصه‌ها فراتر رفت و الکس و کانر به جاهایی رفتن که حتی تصورش رو هم نمی‌کردم. 
یکی از جذاب‌ترین بخش‌های این کتاب، رویارویی با افسانه‌هایی بود که کمتر شنیده بودم. این جلد بهم نشون داد که قصه‌ها بی‌انتها هستن.🪄