یادداشت سارا🌻
دیروز
یادداشتی بر پایانِ《تزار عشق و تکنو》: کتابی که دوباره و دوباره خواهم خواند... لحظهی اولی که برش داشتم کمی مردد بودم چون مطمئن نبودم بتونم غم و خشم حاصل از یک داستان روسی توی این روزها به دوش بکشم؛ اما الان خوشحالم از خوندنش. درسته که غمگین شدم، گاهی عصبانی و گاهی ناتوان از بلاهایی که انسان میتونه سر انسان بیاره. کتاب مجموع داستان آدم ها بود از ۱۹۳۷ تا ۲۰۱۳. آدم هایی که از میانه های زندگیشون داستان هاشون بهم گره میخوره و گاهی این گره خوردن ها تمام ادامه زندگی اون ها رو میسازه و گاهی هم قسمت کوچیکی از اون زندگی اون ها رو درگیره میکنه و بعد بسن خاطرات گم میشه. سرگذشت کولیا زیباترین و غمگین ترین بود و چه کسی باور میکنه که مرگ میتونه شبیه سفر فضایی باشه؟! و راستش تا آخرین لحظه امیدوار بودم که صحنهای رو نویسنده نشون بده که فکرش رو هم نمیکردم و کولیا سرنوشت متفاوتی داشته باشه، اما خب به زیباترین شکل ممکن سرنوشت کولیا به قلم دراومد. و شاید دردناکترینِ داستان ها اتفاق هایی بود که برای رومن مارکین و مادر ورا افتاد، به خاطر یک انتقام کودکانه و حتی یک شادی کودکانه. اما یکی از عجیب ترین بخش ها برای من این بود که نویسنده چطور انقدر زیبا تونسته چنین چیزی بنویسه درحالی که یک شهروند آمریکاییه بوده از ابتدای زندگیش! درنهایت یکی از زیباترین تجربه ها از ادبیات شوروی و روسیه است، پیشنهاد میکنم که بخونید، و از خطی که از داستان اول کشیده میشه و تا داستان آخر میره و آدم ها و زندگیشون رو به هم وصل میکنه لذت ببرید.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.