شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
باران

باران

9 ساعت پیش

13

tahoora🦋

tahoora🦋

9 ساعت پیش

        چرا ادبیات؟
کتابی که ازش خیلی انتظار داشتم[باتوجه به تعریف زیاد] اما ناامیدم کرد...
کتاب شامل سه بخش میشه: توضیحی درباره چرا ادبیات؟، یک مقاله درباره تاریخ آمریکای لاتین و سرگذشتش و بخش آخر که مصاحبه‌ای با نویسنده کتاب، ماریو بارگاس یوسا، هست.
بخش اول که ۱۷صفحه بیشتر نیست و بخش اصلی کتاب ۹۰صفحه‌ای هست! کمی از چرایی اهمیت و وجوب ادبیات در زندگی گفته میشه و ادبیات رو از ابزاری برای اوقات فراغت و چیزی در ردیف شطرنج و بازی درمیاره.( بخش مورد علاقم)
بخش دوم کتاب اصلا دوست داشتنی و کشش دار نبود و خب از یک مقاله بیشتر از اینم نمیشن انتظار داشت.
و بخش اخر هم نویسنده در پاسخ سوالات مصاحبه‌گر، به آثار و تفکرات و زندگی خودش و شرایط سیاسی و اقتصادی و اجتماعی دوران میپردازه.
از این قسمت هم برای من روند چرایی و چگونگی نوشتن معروف ترین اثر بارگاس یعنی (سور بز) و خلقیات و سیاست های عحیب شخصیت اصلی داستانش یعنی تروخیو، جالب بود.
این کتاب رو پیشنهاد می‌دم؟ نه! اما خوندن فصل اول کتاب خالی از لطف نیست.
کتاب یازده.
      

13

Hila

Hila

9 ساعت پیش

        برای کسایی که گفتن اخرش خیلی چیزا بدون جواب موند بهتون باید بگم که شما به دو صفحه ی اخر کتاب اصلا توجه نکردید و اتفاقا اونجا خودتون باید تمام چیزایی که از کتاب فهمیدید و اطلاعاتی که بهتون داده بود رو جمع بندی کنید تا به نتیجه اخرش برسید
«اسپویل»
و جالب اینجاست نمیدونم شما که انقدر با دقت خوندید متوجه این شدید که گای اخر سر توسط خواهر جونا که موهاش قرمز بود به قتل میرسه اگه دقت کرده باشید گفتن که با سکته قلبی فوت شده و اینکه یسری از وسایلش گم شده بود و همسایه اشم گفته بود که یه زن با لباس پرستاری و موهای قرمز وارد خونه ی گای میشه ولی هیچ پلیسی به مرگ گای مشکوک نشد حالا چرا؟
 من احتمال دادم که با همون امپول فلج کننده سوکسینیل که تو کتابم راجبش نوشته بود که تو محیط بیمارستانی فقط گیر میاد و اگه به کسی زده بشه همه فکر میکنن که حمله قلبی بوده تو کالبد شکافی هم مشخص نیست  خواهر جونا با همون گای رو به قتل رسوند چون ترجیحا پرستار بود و تو محیط های بیمارستانی کار میکرد و وقتی فهمید قاتل برادرش گای بوده و چون خیلی دوستش داشته این انگیزه رو بهش داده بود
 و ساعتی که مادرش بهش کادو داده بود اخر کتاب راجبش صحبت شد که صاحب ساعت توی شهر فلمبورو ( جایی که جونا و ربکا به دنیا اومدن) روی یاد بود جونا که بچه های محل بهش میگفتن یونس و نهنگ ( به خاطر نقش جونا و شرتکی که با نقش نهگ بود و چون جسدش هیچقوت پیدا نشد یه یادبود بدون جسد براش درست کردن با حکاکی طرح نهنگ) پیدا شده که پشت ساعت اول اسم گای و تاریخ تولدش بود بعد از شیش ماه  هنوز خبری از صاحبش نیست و من این احتمالو دادم یکی از وسیله های گم شده همین بوده که جونا بعد از قتل اون با خودش سر قبر داداشش برده درست چند روز بعد اخباری که از مرگ گای گفتن
البته همه ی اینا فرضیه ی منه🤍
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

17

Hermione

Hermione

10 ساعت پیش

        خب خب...
بنظرم این کتاب از همون کتاباییه که نمیتونی حتی یه لحظه هم زمین بذاریش✨️🌱
ولی اگر بخوام راجع به محتوای کتاب صحبت کنم... بنظرتون چه حسی داره که یا داس بیاد و شما رو خوشه چینی کنه؟
بنظرتون اینکه انسان فنا ناپذیر باشه واقعا خوبه ؟
راستش طبق جایی از کتاب که اشاره شده بود بنظرم همین عمر نسبتا کم ما و احتمال اومدن فرشته ی مرگ هر لحظه بالای سرمون هست که باعث میشه ما انگیزه و امید برای تلاش و رسیدن به اهدافمونو داشته باشیم...☘️
پس شاید نامیرا بودن همیشه هم خوب نباشه!..
بخشی از کتاب:
《هر چه بیشتر زندگی میکنیم انگار روزها زودتر میگذرند و وقتی برای همیشه زنده باشیم این وضع چه رنج آور خواهد شد.
به نظر میرسد هر سال فقط چند هفته طول بکشد. دهه ها بدون اینکه هیچ اتفاق برجسته ای در آنها رخ دهد میگذرند. به جان کندن بی ارزش روزمره مان خو میگیریم تا اینکه روزی به آینه نگاه میکنیم و چهره ناشناسی را می بینیم که التماس میکند ورق را برگردانیم و دوباره جوان شویم
اما آیا وقتی ورق را بر می گردانیم واقعاً جوان میشویم؟
همان خاطره ها و عادتها را داریم و همان رویاها که به حقیقت نپیوسته اند. شاید بدنهایمان نرم و چابک شده باشند اما برای چه هدفی هدفی نیست. هیچ هدفی نیست.
من واقعاً معتقدم میرایان با اشتیاق بیشتری برای رسیدن به هدف هایشان تلاش میکردند چون آنها میدانستند که وقت طلاست ولی ما ما میتوانیم کارها را خیلی بیشتر از آنها که به مرگ محکوم بودند به آینده موکول کنیم چون مرگ حالا به جای قانون به یک استثناء تبدیل شده.》
      

13

حامده بهجتی

حامده بهجتی

10 ساعت پیش

        ایده کتاب را دوست داشتم . اینکه نوجوان بخواد به دنبال یافتن با حتی ساختن هویت خودش باشه.
روابط بین دایی و خواهر زاده و عمو و برادرزاده جالب و صمیمی بود.
اینکه آدمها در زندگیهاشون ممکنه اشتباهاتی داشته باشند که تا وقتی ندونیم چی هستند اون آدمها برامون مثل فرشته می‌مانند.
ولی واقعیت  در روابط آدمها چیز دیگه ای هست 

ولی چند تا نکته بود که به نظرم کتاب را کمی چالشی می‌کرد
کتاب برای گروه سنی ۱۲ سال به بالاست و شخصیت اصلی کتاب ۱۷ ساله هست که قطعا دغدغه ها و مشکلات این دو گروه سنی کاملا متفاوته.
تو کتاب بحث عشق و دوستی نادرستی ، خیلی واضح مطرح میشه که واقعا برای گروه سنی ۱۲ و کمی بیشتر  این  موضوع مساله  نیست و به نظرم جای مطرح کردن این موضوع برای این رده سنی بچه ها نیست.

تو کتاب میخواست هر آنچه که در حالات روحی شیدخت تاثیر منفی داشته ریشه یابی و حل بشه.
بحث ترس از آتش که به واسطه از دست دادن پدرش در پلاسکو بوده را حل کنه و آتشی در کارگاه عمو ایجاد میشه که تنها قهرمانش میتونه شیدخت باشه . 
میشد که به دنبال حل همه چیز نباشیم.




      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

15

•fatemeh•

•fatemeh•

12 ساعت پیش

        شاید عوارض بالا رفتن سن و در اومدن از نوجوانی 
یا روبه رو شدن با واقعیت های زندگی باشه که 
مغزم نمیتونه عاشقانه ها رو درست و قشنگ و مثل قبل درک کنه و لذت ببره 
ــــــ
یه طرف مغزم راجب این کتاب میگه که : بازم این عاشقانه های الکی و صورتی!!
یه طرف دیگه میگه نه ، انقدرم سفت و خشن رفتار نکن ، قشنگ بود دیگه ، ی جاهایی به خودت اومدی دیدی داری لبخند میزنی 🥀❤️‍🩹
-----
بد نبود ، شایدم واقعا بد بود ، نه قشنگ بود خیلی
بلاتکلیف خالص و آشوب گونه نظر میدم...
وسطاش میخندیدم و جالب بود برام با همون اوجی که شروع شد ، تموم شد ، آب وسط داستان راه نیوفتاده بود...

و البته ، میونه ی داستان هزار بار دلم پر کشید به قبل سال ۹۸ و بودن حاج قاسم ، یا برگردم لبنان وقتی سید حسن هنوز اونجا بود ، درسته نمیدونیم کجا ولی بود
انقد خالی نبود دور و برمون ، میدونی خالی نیست ولی دله دیگه ، تنگ میشه 
و شایدم بغض گلوم و میگرفت واسه سوریه ایی که بچه هامون هنوز ازش برنگشتن و نگه داشتن اونجا رو ولی الان خاکش رو هواست :))
نمیدونم...
حکمت این اتفاقا و واقعیت ها و زندگیا رو نمیدونم 
البته اگه میدونستم دیگه بنده نبودم 
به هرحال 
تشویش ناک کپشن نوشتم 🧠🩸🌧️

      

11

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.