Bêhzad Muhemmedî

Bêhzad Muhemmedî

کتابدار
@BehzadArtmim

130 دنبال شده

128 دنبال کننده

Hadosar

یادداشت‌ها

نمایش همه
Bêhzad Muhemmedî

Bêhzad Muhemmedî

4 روز پیش

        بسیاری از مردم، وقتی سخن از جنگ میان کشورها به میان می‌آید، آن را پایانی ساده می‌پندارند و می‌گویند شاید بهتر باشد جنگی دربگیرد و با مرگ، از رنج‌هایشان رها شوند. تصورشان از جنگ، اغلب به انفجار بمبی در نزدیکی خانه‌شان و پایان سریع زندگی خلاصه می‌شود. اما واقعیت جنگ، چهره‌ای دیگر نیز دارد که کمتر کسی آن را دیده یا از عمق آن آگاه است—چهره‌ای که فراتر از مرگ، به زخم‌های ماندگار و آوارگی پس از آن می‌پردازد.
‌
کتاب "روز رهایی" روایتی است از زندگی کسانی که پس از جنگ، گویی مردگانی هستند که هنوز راه می‌روند. این اثر، تنها یک روز از زندگی شخصیت اصلی را در ۲۲۰ صفحه به تصویر می‌کشد و با ظرافت، ذهنیت او را در این بازه کوتاه کاوش می‌کند. نویسنده با مهارت توانسته تأثیرات جنگ را بر روابط خانوادگی، شخصی، و روح و روان انسان‌ها نشان دهد و در عین حال، قوانین حاکم بر جهان را به چالش بکشد، بی‌آنکه خواننده احساس خستگی کند یا از پیگیری روایت بازبماند.
‌
آنچه بیش از همه توجهم را جلب کرد، توانایی نویسنده در خلق چنین روایتی است. او نه‌تنها توانسته یک روز را با این عمق و جزئیات به تصویر بکشد، بلکه با نگاهی دقیق، زوایای پنهان تأثیرات جنگ را آشکار کرده است. این نگاه متفاوت به تبعات جنگ و شیوه روایت نویسنده، که هم تأمل‌برانگیز است و هم گیرا، برایم بسیار جذاب بود.
      

17

        چند روز پیش، حوالی ساعت سه بعدازظهر، از محل کار برمی‌گشتم که در تقاطع خیابان انقلاب و منیری جاوید، جلوی بانک تجارت، چشمم به دستفروش‌های کتاب افتاد. تعداد زیادی کتاب را بدون هیچ نظم خاصی کنار خیابان روی هم ریخته بودند، مثل لباس‌های تک‌سایز و ارزان‌قیمت که فروشگاه‌ها گوشه‌ای می‌گذارند. من همیشه عادت دارم نگاهی به این کتاب‌ها بیندازم، چون گاهی میان آن‌ها کتاب‌های خوبی پیدا می‌شود و تجربه نشان داده که این نگاه انداختن معمولاً بی‌نتیجه نیست.
‌‌
آن روز، میان انبوه کتاب‌ها، ناگهان چشمم به کتابی افتاد با عنوان "لذتی که حرفش بود". یک هفته پیش نسخه تازه‌چاپ‌شده این کتاب را خریده بودم، ولی هنوز نخوانده بودمش. دیدن آن در میان کتاب‌های دستفروش‌ها، ذهنیت منفی‌ای در من شکل داد: به نظرم آمد کتاب احتمالاً ارزش چندانی ندارد که به چنین سرنوشتی دچار شده است. در آن لحظه از خریدش پشیمان شدم و با خودم فکر کردم ای کاش در انتخاب کتاب دقت بیشتری کرده بودم و آن را نمی‌خریدم.
‌‌
امروز که خواندن کتاب را تمام کردم، نظرم کاملاً تغییر کرد. این کتاب شامل شش تک‌نگاری درباره موضوعات مختلف است، از خیال و سکوت گرفته تا لذت و ترس. نویسنده طوری از تجربه‌ها و خاطراتش می‌گوید که انگار کنار خواننده نشسته و با او گپ می‌زند—روایتی صمیمی و روان که باعث می‌شود خواندنش دلپذیر باشد. نگاه دقیق نویسنده و زاویه دید او به مسائل روزمره، همراه با لایه‌ای از تفکر فلسفی در هر تک‌نگاری، برایم جالب بود.
      

12

        این کتاب قرار بود به این سوال پاسخ بدهد که چرا ما انسان‌ها خودمان را با دیگران مقایسه می‌کنیم و چطور می‌توانیم از این چرخه رقابت و قیاس دوری کنیم. اما در عمل، بیشتر محتوای کتاب به توضیح این موضوع می‌پردازد که ما چون پستاندار هستیم، این رفتارها در ما طبیعی است. نویسنده در طول ۲۰۰ صفحه، بارها به رفتار حیوانات مختلف اشاره می‌کند تا نشان دهد مقایسه و رقابت در طبیعت هم وجود دارد و مغز ما هم به همین شکل عمل می‌کند. این تکرار بیش از حد، بعد از چند فصل، خسته‌کننده می‌شود و به نظرم کتاب می‌توانست با نصف این حجم، همان پیام را منتقل کند.
‌‌
چیزی که بیشتر از همه برایم آزاردهنده بود، تمرکز بیش از حد نویسنده روی رفتار حیوانات بود. در بخش‌های زیادی از کتاب، احساس می‌کردم دارم یک مستند حیات وحش می‌خوانم، نه یک کتاب روان‌شناسی درباره انسان‌ها. این مقایسه‌های مداوم با حیوانات، مثل میمون‌ها یا گرگ‌ها، باعث شد که ارتباطم با موضوع اصلی کم شود. البته یک نکته مثبت کتاب برایم این بود که می‌گفت ما برای عمل کردن ساخته شده‌ایم، نه برای منفعل بودن—ایده‌ای که به نظرم درست و انگیزه‌بخش بود، اما در میان حجم زیاد توضیحات تکراری، این نکته هم گم شد.
‌‌
به نظرم این کتاب می‌توانست خیلی بهتر باشد اگر تمرکز بیشتری روی انسان‌ها داشت. مثلاً نویسنده می‌توانست یک فصل را به توضیح مغز پستانداران اختصاص دهد و بقیه کتاب را به این بپردازد که ما به‌عنوان انسان، در زندگی روزمره چه کارهایی می‌توانیم انجام دهیم تا از چرخه مقایسه و رقابت بیرون بیاییم. راهکارهای ارائه‌شده در چند صفحه پایانی هم چندان روشن و قانع‌کننده نبودند و حس کردم کتاب در این بخش ضعیف عمل کرده. اگر این تغییرات اعمال می‌شد، شاید کتاب به جای ۲۰۰ صفحه، ۷۰ صفحه می‌شد، اما قطعاً اثرگذارتر بود.
      

18

        از همان صفحات اول این رمان، تغییر شخصیت آندریاس پوم من را مجذوب کرد. او که در آغاز داستان یک سرباز وفادار و امیدوار به حکومت است و ایمانی راسخ به خدا دارد، به‌تدریج به مردی ناامید و معترض تبدیل می‌شود. این چرخش تدریجی باورهایش، از ایمان کورکورانه به خشم و سرخوردگی، به‌گونه‌ای روایت شده که خواننده را با خودش همراه می‌کند. انگار با هر صفحه، تکه‌ای از امید آندریاس فرو می‌ریزد و جای آن را تردید و خشم پر می‌کند—تغییری که تا پایان داستان، او را به یک عصیان‌گر واقعی بدل می‌کند.
‌‌
یکی از بخش‌هایی که عمیقاً در ذهنم ماند، جمله‌ای تأمل‌برانگیز از کتاب بود: «کسانی که صرفاً به دنیا می‌آمدند که زندگی را بر کسانی که سر راهشان قرار می‌گرفتند سخت کنند.» این جمله وقتی به ماجرای آندریاس در تراموا اشاره می‌کند، من را به فکر فرو برد. اگر آن مسافر بی‌توجه راه را برای آندریاس باز کرده بود، شاید زندگی این سرباز جانباز این‌قدر سخت نمی‌شد. این لحظه ساده اما تلخ، نشان می‌دهد که گاهی یک رفتار کوچک می‌تواند مسیر زندگی یک انسان را زیر و رو کند و او را به ورطه بدبختی بکشاند—فکری که ساعت‌ها ذهنم را مشغول کرد.
‌‌
فضای زندان و صحنه دادگاه پایانی هم از بخش‌های به‌یادماندنی این رمان بود. توصیف زندان، با تمام تاریکی و سنگینی‌اش، چنان زنده و ملموس است که انگار خودم آنجا بودم. اما صحنه دادگاه پایانی، جایی که آندریاس حرف‌هایش را با صداقت و خشم بیان می‌کند، اوج داستان بود. آن لحظه که او مقابل دادگاه ایستاده و از سرخوردگی‌اش می‌گوید، حس عمیقی از ناراحتی در من برانگیخت. نمی‌توانستم خودم را جای او نگذارم—یک جانباز جنگ که پایش را از دست داده، اما حالا مثل یک گدا در خیابان رها شده و حتی از سوی حکومتی که برایش جنگیده، به ناحق محاکمه می‌شود. این بی‌عدالتی، همدردی زیادی در من ایجاد کرد.
‌‌
این رمان از نظر من هیچ کم و کاستی نداشت. هر صفحه‌اش با دقت و زیبایی نوشته شده و ترجمه روان و دلنشینی که خواندم، لذت مطالعه را دوچندان کرد. داستان آندریاس نه‌تنها من را به فکر فرو برد، بلکه یادآوری تلخی بود از اینکه چطور یک رفتار ساده یا بی‌توجهی یک نظام می‌تواند زندگی انسانی را نابود کند. این کتاب، با روایت قدرتمندش، تا مدت‌ها در ذهنم خواهد ماند.
      

10

        برای خوانندگانی که تازه به مطالعه متون سیاسی روی آورده‌اند، این اثر می‌تواند نقطه شروعی گیرا و تأمل‌برانگیز باشد و آن‌ها را با مفاهیمی آشنا کند که شاید پیش‌تر تنها در حاشیه توجهشان بوده است. نویسنده با تمرکز دقیق بر «دگراندیشان»، این مفهوم را چنان تشریح می‌کند که به‌سختی از ذهن خواننده بیرون می‌رود. پس از مطالعه این اثر، ناخودآگاه خود را در حال کاوش برای یافتن دگراندیشان در پیرامونم دیدم—شاید این کتاب چنین تأثیری بر دیگر خوانندگان نیز بگذارد.
‌
‌یکی از جنبه‌های برجسته کتاب، تأکید بر امکان نافرمانی در سطوح مختلف اجتماعی است. نویسنده استدلال می‌کند که هر فرد، صرف‌نظر از جایگاهش، می‌تواند به شیوه‌ای در برابر ساختار قدرت مقاومت کند: از معلمی که آگاهی انتقادی را در دانش‌آموزانش پرورش می‌دهد، تا کارمندی که از مشارکت در تبلیغات رسمی سر باز می‌زند، یا حتی کاسبی که حضور در رویدادهای حکومتی را نادیده می‌گیرد. این اقدامات به‌ظاهر جزئی، از دید نویسنده، ظرفیت آن را دارند که به‌تدریج بنیان‌های نظام را تضعیف کنند—ایده‌ای که هم ساده و هم عمیقاً چالش‌برانگیز است. در این راستا، مطالعه رمان شهری با میله‌های آهنی اثر مارک پئیر را پیشنهاد می‌کنم که نه‌تنها مکملی جذاب است، بلکه به روشن‌تر شدن این مفاهیم کمک می‌کند.
‌
‌بخش دیگری که شایسته توجه است، تحلیل نویسنده از نظام‌های پساتوتالیتر است. او نشان می‌دهد که این نظام‌ها از منظر بیرونی، منظره‌ای از نظم و عدالت را به نمایش می‌گذارند، اما از درون، شکاف میان ظاهر و واقعیت آشکار می‌شود: فساد، پنهان‌کاری و تناقض‌هایی که تنها از نزدیک قابل درک‌اند. این توصیف برایم انعکاسی از تجربه زیسته بود و به‌خوبی آن را درک کردم.
‌‌
‌با این حال، اثر بدون نقص نیست. در برخی بخش‌ها، استدلال‌ها و توضیحات بیش از حد تفصیلی می‌شوند و برای خواننده‌ای که پیش‌زمینه گسترده‌ای در علوم سیاسی ندارد، ممکن است سنگین و کند به نظر برسند. این ویژگی می‌تواند به‌ویژه برای خوانندگان عادی و غیرمتخصص، مانعی در برابر مطالعه روان ایجاد کند.
      

40

        کتاب «زمین انسان‌ها» اثر آنتوان دو سنت‌اگزوپری، اولین بار در سال ۱۹۳۹ منتشر شد؛ یعنی بیش از هشت دهه پیش. بر اساس آنچه درباره متن اصلی این اثر به زبان فرانسوی خوانده‌ام، نثر آن پیچیده و درک آن تا حدی دشوار است. با این حال، آنچه در تجربه خواندن این کتاب اهمیت دارد، کیفیت ترجمه آن است. من نسخه ترجمه‌شده توسط سروش حبیبی، منتشرشده از سوی نشر نیلوفر، را خواندم و باید بگویم که این ترجمه به‌خوبی همان دشواری و پیچیدگی متن اصلی را منتقل کرده است. اینکه این ویژگی مثبت است یا منفی، بستگی به نگاه خواننده دارد.
‌
در میان کتاب‌هایی که دارم، به دنبال آثار دیگری با ترجمه سروش حبیبی گشتم و چند نمونه را بررسی کردم. متوجه شدم که او در ترجمه‌هایش به شدت وفادار به حال‌وهوا و ساختار متن اصلی باقی می‌ماند و هیچ کاستی در انتقال روح اثر ایجاد نمی‌کند. اما این وفاداری نکته‌ای است که باید به آن توجه کرد: اگر متن اصلی کتابی دشوار و سنگین باشد و مترجمش سروش حبیبی، انتظار نداشته باشید که ترجمه آن را ساده و روان کند. بنابراین، اگر هدف شما صرفاً درک سریع و بی‌دردسر محتوای کتاب است، بهتر است برای آثار پیچیده سراغ ترجمه‌های ایشان نروید و ترجمه‌های روان‌تری را برگزینید.
‌
برای نمونه، چند عبارت از ترجمه این کتاب را مرور کنیم: «ماه به سوی مخرج معبد راه پیمود»، «آن‌ها در کشتنش شتاب نکردند؛ پانزده روز اسیرش داشتند و سپس بازش فروختند»، یا «از نیل گذشته خواهم بود». این عبارات نشان می‌دهند که ترجمه، هرچند دقیق، گاه سنگین و غیرمعمول به نظر می‌رسد و شاید برای همه خوانندگان خوشایند نباشد.
‌
اما خود کتاب «زمین انسان‌ها» اثری ارزشمند است. این روایت، ترکیبی از تجربه‌های واقعی نویسنده به عنوان خلبان، خاطراتش از پروازها و تأملات عمیق فلسفی اوست که بی‌تردید خواندنش را جذاب و تأمل‌برانگیز می‌کند. افسوس، ترجمه‌ای که برگزیدم تجربه‌ام را تحت تأثیر قرار داد. امتیازی که به این کتاب داده‌ام، بیشتر به ترجمه آن مربوط می‌شود، نه محتوای اصلی اثر. این یادداشت را نوشتم تا دیگر خوانندگان با آگاهی بیشتری سراغ این نسخه نروند؛ هرچند خود کتاب، به‌ذات، اثری خواندنی و قابل تأمل است.
      

42

        این مجموعه شامل شش داستان کوتاه است که با اتفاقات غیرمنتظره‌ای مثل سگی که حرف می‌زند یا مردی که نام خود را فراموش می‌کند، خواننده را به خود جلب می‌کند. این ایده‌های خلاقانه در ابتدا کنجکاوی را برمی‌انگیزند، اما پایان‌بندی‌ها اغلب انتظارات را برآورده نمی‌کنند و حس ناتمامی به جا می‌گذارند.از میان داستان‌ها، «سرباز خیالی» و «تجاوز قانونی» بیشتر جلب توجه می‌کنند. «سرباز خیالی» با جزئیات دقیقش فضاسازی موفقی دارد و حس داستان را به‌خوبی منتقل می‌کند. «تجاوز قانونی» هم با موضوعی قابل تأمل درباره روابط انسانی و هنجارهای اجتماعی، نقطه قوت مجموعه است. سایر داستان‌ها اما، با وجود شروع‌های جذاب، در پایان به انسجام مورد انتظار نمی‌رسند.ترجمه اثر روان و قابل درک است ولی استفاده بیش از حد از زبان محاوره‌ای – مانند «اگه» به جای «اگر» یا «تموم» به جای «تمام» – می‌تواند برای خوانندگانی که با فارسی محاوره‌ای آشنا نیستند، مشکل‌ساز باشد. این انتخاب زبانی، هرچند خواندن را ساده‌تر می‌کند، گاهی از استاندارد مورد انتظار در یک متن ادبی فاصله می‌گیرد.در کل، این اثر با ایده‌های تازه‌اش و دو داستان برجسته ارزش بررسی دارد، اما ضعف در پایان‌بندی‌ها و برخی جنبه‌های ترجمه مانع از آن می‌شود که به‌طور کامل رضایت‌بخش باشد. برای علاقه‌مندان به داستان‌های سورئال و موقعیت‌های غیرعادی، گزینه‌ای قابل توجه است، هرچند ممکن است همه را تحت تأثیر قرار ندهد.
      

8

        بر قله‌های ناامیدی اثر امیل چوران، نخستین گام‌های لرزان فیلسوفی جوان است در وادی نیهیلیسم. کتاب، دریچه‌ای است به ذهن آشفته و پرسشگر نویسنده‌ای که در اوج جوانی با مسائلی چون مرگ، پوچی و رنج دست و پنجه نرم می‌کند. چوران در این اثر، که در ۲۲ سالگی نگاشته، به سادگی‌ای پناه برده که نمی‌دانیم از جوانی و تجربه‌ی اندکش نشأت گرفته یا انتخابی آگاهانه برای دوری از پیچیدگی‌های نظری بوده است. او با زبانی روان و بی‌تکلف، تأملاتش را پیش روی خواننده می‌نهد. این سادگی، گاه چون نوری است که راه را روشن می‌کند و خواننده را به درون دغدغه‌هایش می‌کشاند، اما گاه نیز چون سایه‌ای است که از ژرفا بازمی‌ماند. 
این صراحت هم نقطه قوت کتاب است و هم پاشنه آشیل آن. چوران به موضوعات به‌صورت گذرا و کوتاه پرداخته؛ صدها مضمون چون پرندگان مهاجر در سراسر کتاب پراکنده‌اند، بی‌آنکه مجال بسط و پرواز یابند. این ساختار، خواننده را در برابر انبوهی از ایده‌های ناتمام رها می‌کند؛ ایده‌هایی که می‌توانستند با تأملی بیشتر، در ذهن و جان رسوب کنند. 
اما آنچه بیش از همه این تجربه را مخدوش می‌کند، ترجمه است. مترجم گاه به‌جای واژگان ساده و آشنا، به کلمات غریب و دشوار پناه برده؛ گویی عمداً پرده‌ای از ابهام بر متن کشیده باشد. این انتخاب‌ها در بخش‌هایی از کتاب، فهم را دشوار و لذت خواندن را کم‌رنگ می‌کند. اگر ترجمه بهتری از این کتاب پیدا کردید، حتماً آن را انتخاب کنید. 
بر قله‌های ناامیدی نه اثری است که بی‌چون‌وچرا به هر خواننده پیشنهاد شود، و نه کتابی است که بتوان از آن چشم پوشید. برای آنان که به تأملاتی کوتاه و بی‌پیرایه در باب هستی علاقه دارند، این اثر می‌تواند لحظه‌هایی از اندیشه و تأثر به ارمغان آورد؛ نه شاهکاری بی‌همتا، بلکه آینه‌ای از سادگی و کاستی‌های یک ذهن جوان و جستجوگر.
      

17

        نادر ابراهیمی در ابن‌مشغله، با صداقتی کم‌نظیر و قلمی که طنز و انتقاد را به‌زیبایی درهم می‌آمیزد، ما را به تماشای زندگی خویش دعوت می‌کند؛ زندگی‌ای که در آن شغل‌ها چون لباس‌هایی موقتی‌اند که بیش از چند ماه بر تنش نمی‌مانند. راوی، که خود نویسنده است، از تجربه‌های بی‌شمار شغلی‌اش می‌گوید: از کارهایی که به‌دلیل ناسازگاری با روحیاتش، فشار جامعه یا ناکامی‌های روزگار دوام نمی‌آورند. اما آنچه این روایت را از سقوط به ورطه‌ی یأس بازمی‌دارد، امید و «کله‌شقی»ای است که ابراهیمی خود آن را ستون فقرات شخصیتش می‌داند. او با نگاهی تیزبین به جامعه‌ی ایران، از مردمانی می‌نویسد که در پیچ‌وخم واسطه‌ها و آشنابازی‌ها گرفتارند و با زبانی گزنده اما شیرین، تصویری از این واقعیت ترسیم می‌کند که هم خنده‌دار است و هم اندوه‌بار.
در میانه‌ی این سفر پر فراز و نشیب، ابن‌مشغله به ناگاه تصمیم به ازدواج می‌گیرد؛ گویی گمان می‌کند تاهل می‌تواند لنگرگاهی برای بی‌قراری‌هایش باشد. اما حتی در دوران متاهلی نیز، شغل عوض کردن برایش به یک عادت یا شاید خود یک «شغل» بدل می‌شود. ابراهیمی با طنزی ظریف، از این چرخه‌ی بی‌پایان می‌گوید و خواننده را به شگفتی وا می‌دارد که چگونه این مرد، با وجود ناپایداری‌هایش، همچنان پیش می‌رود. اما در این میان، همسرش چون نگینی درخشان در روایت می‌درخشد؛ زنی صبور و همراه که ابراهیمی او را با چنان عشق و تحسینی توصیف می‌کند که خواننده ناخودآگاه حسرت داشتن چنین یاری را در دل می‌پروراند. این ستایش نه تنها به شخصیت همسرش عمق می‌بخشد، بلکه نشان می‌دهد که در پس کله‌شقی‌های ابن‌مشغله، تکیه‌گاهی استوار نهفته است.
یکی از درخشان‌ترین لحظه‌های کتاب، تاملی است که ابراهیمی بر فرهنگ آشنابازی و واسطه‌گری در ایران دارد. در صفحه‌ی ۱۰۳، او با لحنی که هم صمیمی است و هم گزنده، می‌نویسد: «می‌دانی عزیزم؟ ما با آدم‌هایی طرفیم که آنها، خودشان، آدم‌های اصلی نیستند. اصلی‌ها ممکن است خیلی خوب باشند - که حتما هم هستند - اما دست ما به آنها نمی‌رسد. این فرعی‌ها هم بابت هر خدمتی که می‌کنند سهم می‌خواهند.» این جملات، چون آینه‌ای، واقعیت تلخ جامعه‌ای را بازتاب می‌دهند که در آن روابط بر ضوابط پیشی می‌گیرند و انسان‌ها در تاروپود این مناسبات اسیرند. ابراهیمی این حقیقت را نه با خشم، که با طنزی زیرکانه روایت می‌کند و خواننده را به فکر فرو می‌برد که چگونه این چرخه همچنان می‌چرخد.
شاید داستان‌های نویسندگان بزرگ جهان، که تحسین جهانیان را برانگیخته‌اند، جذابیتی بی‌مرز داشته باشند، اما ابن‌مشغله گواهی است بر این مدعا که ادبیات ایرانی، با رنگ و بوی خاک این سرزمین، لذتی دیگر دارد. ابراهیمی حال و هوای ایران را چنان زنده و ملموس به تصویر می‌کشد که خواننده خود را در کوچه‌پس‌کوچه‌های این روایت می‌بیند و با هر خنده و آهِ راوی، همراه می‌شود. این کتاب، فراتر از یک زندگی‌نامه، الگویی است برای آنان که در تنگنای بیکاری یا ناکامی‌اند؛ پیامی است که می‌گوید ناامیدی پایان راه نیست و با اندکی کله‌شقی و ایمان به خویش، می‌توان از هر در بسته‌ای دریچه‌ای ساخت. ابن‌مشغله، با همه‌ی سادگی و عمقش، اثری است که در ادبیات معاصر پارسی می‌درخشد و شایسته‌ی آن است که نه تنها خوانده شود، بلکه در دل و ذهن ماندگار گردد.
      

59

        در دنیایی که با سرعت به سمت ماشینی شدن پیش می‌رود، ارزش‌های انسانی و جزئیات کوچک زندگی به حاشیه رانده شده‌اند. دیگر کسی برای لحظه‌های ناب و سادگی‌های دلنشین زندگی وقت نمی‌گذارد، بلکه تنها چیزی که اهمیت دارد، سرعت و کارآمدی است. در چنین جهانی، احساسات و تجربیات فردی زیر فشار سیستم‌های مکانیزه رنگ می‌بازند و آنچه زمانی برای انسان ارزشمند بود، به‌تدریج فراموش می‌شود.
«تنهایی پرهیاهو» داستانی است که با زبانی شاعرانه، این تغییر تدریجی را به تصویر می‌کشد؛ تغییری که در آن، اشتیاق به کشف، لذت از تأمل و دلبستگی به چیزهای ساده قربانی شتابزدگی و عملکرد بی‌وقفهٔ ماشین‌ها می‌شود. این کتاب از فردی می‌گوید که هنوز در برابر این جریان مقاومت می‌کند، هنوز دل به لحظه‌هایی می‌بندد که برای دیگران بی‌ارزش شده‌اند. اما در جهانی که همه چیز در حال تغییر است، او تا کجا می‌تواند ایستادگی کند؟
طراحی جلد کتاب به‌وضوح بدون دقت و سلیقهٔ لازم انجام شده است؛ گویی صرفاً برای انجام یک وظیفهٔ حداقلی و بدون توجه به زیبایی یا جذابیت بصری طراحی شده است.
برای درک بهتر کیفیت ترجمه، بخشی از متن کتاب را قبلا آورده‌ام که نشان‌دهندهٔ دشواری انتقال مفاهیم در این نسخه است. اگر ترجمهٔ بهتری از این اثر پیدا کردید، پیشنهاد می‌کنم از این نسخه و این انتشارات صرف‌نظر کنید.
شایان ذکر است، امتیازی که به این کتاب داده‌ام، صرفاً مربوط به نویسنده و اثر اوست و ارتباطی به کیفیت ترجمه یا انتشارات ندارد.
      

58

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.