معرفی کتاب قتل در خانواده اثر کارا هانتر مترجم محمد عباس آبادی

قتل در خانواده

قتل در خانواده

کارا هانتر و 1 نفر دیگر
4.1
69 نفر |
32 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

31

خوانده‌ام

126

خواهم خواند

163

شابک
9786229385883
تعداد صفحات
664
تاریخ انتشار
1403/1/1

توضیحات

        در سال 2003 بود که لوک رایدر در باغ خانه‌ی لوکس خود در لندن کشته می‌شود. پلیس هرگز نتوانست این جنایت را حل کند و هیچ‌کس هرگز تحت تعقیب قرار نمی‌گیرد. بیست سال بعد، گروهی از کارشناسان شامل کارآگاهان پلیس، یک خبرنگار و روانشناس و یک وکیل برای حل معما جمع می‌شوند. اما وقتی صحبت از این قتل به میان می‌آید، چیزی بیش از آنچه که می‌بینید وجود دارد.

حالا، پسرخوانده‌اش، گای هاوارد، که به یک کارگردان و فیلم‌نامه‌نویس تحسین شده تبدیل شده است، تصمیم می‌گیرد آن شب سرنوشت‌ساز را در قالب یک درام مستند شش قسمتی به عنوان بخشی از یک سریال جنایی واقعی نتفلیکس، به طور زنده از تلویزیون پخش کند. این داستان که به‌مانند یک جنایت واقعی نوشته شده است شامل چندین شکل از رسانه‌های ترکیبی از جمله مقالاتِ روزنامه‌ها، مکالمات اشخاص، پیام‌های متنی، ایمیل‌ها، مصاحبه‌ها و رزومه‌های کارشناسان به همراه عکس است
      

لیست‌های مرتبط به قتل در خانواده

نمایش همه

یادداشت‌ها

Hila

Hila

1404/3/3

        برای کسایی که گفتن اخرش خیلی چیزا بدون جواب موند بهتون باید بگم که شما به دو صفحه ی اخر کتاب اصلا توجه نکردید و اتفاقا اونجا خودتون باید تمام چیزایی که از کتاب فهمیدید و اطلاعاتی که بهتون داده بود رو جمع بندی کنید تا به نتیجه اخرش برسید
«اسپویل»
و جالب اینجاست نمیدونم شما که انقدر با دقت خوندید متوجه این شدید که گای اخر سر توسط خواهر جونا که موهاش قرمز بود به قتل میرسه اگه دقت کرده باشید گفتن که با سکته قلبی فوت شده و اینکه یسری از وسایلش گم شده بود و همسایه اشم گفته بود که یه زن با لباس پرستاری و موهای قرمز وارد خونه ی گای میشه ولی هیچ پلیسی به مرگ گای مشکوک نشد حالا چرا؟
 من احتمال دادم که با همون امپول فلج کننده سوکسینیل که تو کتابم راجبش نوشته بود که تو محیط بیمارستانی فقط گیر میاد و اگه به کسی زده بشه همه فکر میکنن که حمله قلبی بوده تو کالبد شکافی هم مشخص نیست  خواهر جونا با همون گای رو به قتل رسوند چون ترجیحا پرستار بود و تو محیط های بیمارستانی کار میکرد و وقتی فهمید قاتل برادرش گای بوده و چون خیلی دوستش داشته این انگیزه رو بهش داده بود
 و ساعتی که مادرش بهش کادو داده بود اخر کتاب راجبش صحبت شد که صاحب ساعت توی شهر فلمبورو ( جایی که جونا و ربکا به دنیا اومدن) روی یاد بود جونا که بچه های محل بهش میگفتن یونس و نهنگ ( به خاطر نقش جونا و شرتکی که با نقش نهگ بود و چون جسدش هیچقوت پیدا نشد یه یادبود بدون جسد براش درست کردن با حکاکی طرح نهنگ) پیدا شده که پشت ساعت اول اسم گای و تاریخ تولدش بود بعد از شیش ماه  هنوز خبری از صاحبش نیست و من این احتمالو دادم یکی از وسیله های گم شده همین بوده که جونا بعد از قتل اون با خودش سر قبر داداشش برده درست چند روز بعد اخباری که از مرگ گای گفتن
البته همه ی اینا فرضیه ی منه🤍
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

31

rikuyuri

rikuyuri

1404/3/6

        واقعا پایان تکون دهنده و فوقالعاده ای داشت.توی صفحه های ۲۰۰،۳۰۰ حدس میزدم ممکنه گای این کارو کرده باشه ولی خب واقعا پایانش شکه کننده بود.روند داستان هم خیلی خوب بود،این که همه با اون پرونده در ارتباط بودن و ....واقعا خیلی دوستش داشتم.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0

          🏡: حدود ۲۰ سال پیش، در یک شب بارانی فردی به لوک رایدر همسر دوم یک خانم ثروتمند، در خانه بزرگشان کشته‌ می‌شود. اما تحقیقات پلیس به جایی نمی‌رسد. کسی به عنوان مجرم شناخته نمی‌شود و پرونده باز می‌ماند.
بعد از ۲۰ سال گای، پسرخوانده لوک، که حالا کارگردان شده، تصمیم می‌گیرد تا این پرونده را دوباره به جریان بیندازد، اما این بار به صورت یک برنامه مستند و با حضور چند کارشناس تا شاید معمای قتل لوک حل بشود.

🏡: قتل در خانواده، سبک جدیدی دارد. هر فصل از کتاب یک اپیزود از برنامه را شرح می‌دهد و متن آن اپیزود دیالوگ‌هایی هست که بین کارشناس‌ها رد و بدل می‌شود. اوائل کتاب شاید این سبک یکم گیج کننده و خسته کننده باشد، اما با پیشرفت ماجراها اوضاع بهتر می‌شود. پس نگاه به حجم ۶۰۰صفحه‌ای کتاب نکنید، چون تصاویر زیادی دارد و دیالوگ‌ها جوری نوشته شدن که فضای خالی صفحات زیاد هستند.

می‌رسیم به بخش مهم ماجرا، صرف نظر از اتفاقی که در صفحه پایانی می‌افتد کتاب را دوست داشتم. درست است که نویسنده خواسته یک سری چرخش‌های داستانیش قشنگ باشند و به پرداخت اتفاقات در این‌ بخش‌ها می‌شود ایراد گرفت اما باز هم برای من قابل چشم پوشی بود😁 (البته به جز صفحه آخر، نمیدانم نویسنده‌ها چه اصراری دارند در آخرین صفحه یک حرکت نامعقول بزنند و همه چیز را بفرستند هوا)( و بله، باید بگویم تا آن نویسنده پرفروش هست که همیشه منطق را فدای چرخش داستانی می‌کند، این کتاب منطقی به نظر می‌رسد😂)

درباره ترجمه هم که وقتی اسم آقای عباس آبادی بیاید حرفی نمی‌ماند، خوب و روان بود.

خلاصه من روند و داستان و همه چی را دوست داشتم. در واقع خواندنش خوش گذشت، گرچه ایرادهایی هم داشت و بدون ایراد نبود.
        

22