ازونجایی که بعد مدت ها یه کتاب جدید رو شروع کردم، خیلی به دلم نشست. 
توی ترجمه یکم مشکل داشت(از نشر دیگهٔ ای گرفتم) ولی از جذابیت داستان چیزی کم نکرد. 
    واقعا خیلی توصیفات شخصیت ها کآمل بود و خیلی راحت میشد خؤدت رو بین داستان ببینئ. 
        و بهٔ نظرم یکم پآرت هایی که از زبؤن رز بودن، خیلی طؤلانی و با جزئیات میگفت. حوصله ی خوانندهٔ سر میرفت . 
                 - همونطور که گفتم از نشر دیگهٔ ای خوندم که متاسفانه ترجمش خیلی بد بؤد. 
      

                      +     یه کتاب وحشتناك سلیقه ای 
    دارك رومنسه و قاعدتا نمیشهٔ انتظار کمتري داشت  . من خودم نتونستم تمؤمش کنم.  
    به نظرم اصلا منطقی( به معنای واقعی ۱۰/۱۰) نبؤد و اگر روحیهٔ ی حساسی دآرید اصلا نزدیکش نشید. 
    درسته کهٔ ژانرش دارك رومنسه  ، اما خب یکم زیآدی دیگه رومنسش مریض بؤد. اون نیم ستآره فقط به خاطر قلم نویسندهٔ( پی دی اف ) هست. 
   خلاصهٔ که نظر هرکي قابل احترامهٔ  ،  اما گاهی وقت هٱ منطق یهٔ چیز دیگه میگهٔ    ! 
      

                                 + بیاین از یهٔ دید جدید نگآه کنیم   !! 
 فکر میکردم جلد سؤم مثل بقیهٔ جلدها   ، داستان داشته باشه. ولي اتفآقات رو از دید دیگري و با جزئیات تر  ، توضیح دادهٔ بود  . 
 من بهٔ صورت PDF خؤندم  ، چون تعداد صفحآت کمی داشت و بهٔ نظرم لازم نبؤد دویست تؤمن براي کتاب ۱۶۰ صفحهٔ ای بدم. 
 خوب بؤد  ، مخصوصا آخرش. تؤی این جلد  ، لیوآی رو از همه بیشتر درك میکردم  ؛ واقعا دیدم نسبت بهش عوض شد  . فداکار، دلسوز، وفادار، گوگولییی  . 
           به نظرم یکم زیادي با جزئیات تؤضیح دادهٔ بود، جوری که بعضي قسمت هارؤ نخوندم کلا  . 
          ونژی و لیوآی   ؟  :  مرد زندگي    🛐🛐
     
                   - به نظرم PDF بخؤنید  . حتئ میتونید نخؤنید چون خیلئ تأثیری نداشت. ولي ارزش یه بار خوندن رؤ  دآره  🥲❕

      

                              یه سفر جدید دوست داري     ؟ 
 نمیدؤنم چطور تعریف کنم  . به شدت قشنگ بؤد ؛ یه داستان متفاوت بؤد. شخصیت هآ خیلي خوب توصیف شدهٔ بودن. ترجمهٔ هم عالي بود   . 
 شخصیت مؤرد علآقم  لیام بود.یه پسر فوق العادهٔ.خیلي درکش میکردم ؤ واقعا دلم براش می سؤخت. دوست دآشتم بغلش کنم و بگم عیب ندآره لیام! 
 اتحاد   ، همبستگي  ، همدردي  ؛ یه سري اتفاقات خیلی به دنیآی واقعی نزدیك بود  . اینکهٔ افراد برای قدرت، انسآن ها رو نابود میکنن ؤ دست به هرکآری  میزنن  . 
                                              خیلي پیشنهاد میکنم  ؛ اشك ، خندهٔ ، هیجآن، تنفر و ذؤق مرگ شدن رو زیآد تجربهٔ میکنیددد    !! 
      

                               + یك کتاب که اتفاقی اومد تؤی قفسه ی کتابام. اولش یکم بي ذوق بودم. اما بعدش همه چي عوض شد.. 

 موقع خوندنه کتاب، میتؤنستم بوی کتابفروشی رو حس کنم  ؛ بوی چؤب ، کتآب نو، قهوه و عطر گل. 
 شاید بعضی وقت ها، لازم نیست کتابایي که میخریم، نو باشن. کتاب ها مثل انسان ها نیستن؛ هیچؤقت
  قرار نیست داستانشون عوض بشه، هیچوقت قدیمي نمیشن؛ و زندگی آدم های معمولي هم، میتؤنه زیبآتر 
 از آدم های خاص باشه . ساده، اما در عین حال دوست داشتني . 
 تاکاکؤی قوی،دایی ساتوروی خوش خنده و موموکوی بدخلقِ ناز و توموی مهربؤن، شخصیت هآی  قشنگ این کتآب. 
  یه دنیاي جدید، بین خیابؤن های کتاب های دستهٔ دوم، و یک قهؤه خونه که ترکیب بؤی قهوه و عشق، کهٔ به فضای کتاب جؤن داده    ؛ 🍵

      

                      اولین کتابم از ژانر فانتزی بؤد. 
هربار که میخونمش، بیشتر عاشق کاپل مینا و شین میشم  . 
شخصیت سازی، واقعا عالی بود و میشد خیلي راحت اژدها، ایمؤگی ها و بقیه ي حیوانات افسانه ای رو تصؤر کرد  . 
اگر نخونیدش واقعا ضرر کردین  ؛ ( خطر اسپویل )البته به نظرم میتوانست عشقشؤن هیجان بیشتري داشته باشه و امپراتؤر رو به یکی برسؤنه.
             
                                     مدیؤنید فکر کنید تا دو هفتهٔ بعد خوندنش دنبآل ریسمان سرخ سرنوشت بووودم🥲🫂
      

        خیلی این کتاب رو دوست داشتم، فکرشم نمی کردم اینقدر به دلم بشینه. 
قلم نویسنده خیلی قشنگ بود؛ حتما پیشنهاد میشه!! 
      

        این کتاب رو توی زیر زمین خونه ی بابابزرگم، زیر کتابای قدیمی پیدا کردم. مامانبزرگم میگفت این کتاب یه زمانی فروشش ممنوع بوده توی دوره ی حکومت شاهنشاهی . برای همین کنجکاو شدم و خوندمش، خوندمش و خوندمش . به خودم که اومدم دیدم چهار باره دارم میخونم این رو! 
یه مقدار خشونت داشت «یعنی مناسب +۸ سال بود به نظرم»  ؛ ولی تأثیر گذار بود.یه سری از جملات رو انگار یه آدم بزرگ میگفت، نه یک ماهی کوچولو؛ البته که نقطه ی قوت بود نه ضعف! اولش انگار یه انشای دبستانی بود ، ولی عمیق و ژرف  ؛ شاید آقای بهرنگی از دانش آموزاش الهام گرفته بود؟! 
روح نویسندش واقعا شاد باشه🙂‍↕️
      

        این یه کتاب ساده نبود، کتابی بود که باهاش توی دریاچه ها قایق رانی کردم، روی چمن ها دراز کشیدم و به صدای خروشیدن آب دریاچه گوش کردم، داستان های مادربزرگم رو گوش دادم و با شخصیت های کتاب «شاهزاده آرتور» افسانه ساختم. 
این دختر، رایان، انگار داشت با من ارتباط میگرفت ؛ به عنوان کسی که زندگیش تقریبا میشه گفت اینجوری بود. 
میتونست ادامه داشته باشه، رایان بیشتر با دوستاش وقت بگذرونه و کلا یکم جزئی تر توضیح بده.. یه ایده ی متفاوتی توی کتاب بود؛ اینکه هر هفته یه رنگ رو از مداد رنگی هات برداری به عنوان یه کمک دست برای تولید خوشبختی، منحصربه‌فرد بود.. 
- نمیدونم چجوریه که هیچکی این کتاب رو نخونده، واقعا انگار از روی دفتر خاطراتم کتاب رو نوشته بوند.. ارزش محبوبیت رو داشت واقعا!! 
      

        کتابی هست که به شخصه هیچ وقت ازش خسته نمیشم..طول داستان غیرقابل پیش بینی بود مخصوصا آخرش. 
اینکه داخل کتاب از اشیا، مکان ها و آدم های فراموش شده میگفت، حس عجیبی میداد. یادمه بعد خوندنش تا سه هفته سعی میکردم یه در مخفی تو خونمون پیدا کنم  . یکم توی شخصیت پردازی ضعیف بود و کند پیش میرفت؛ اما اوکی بود و من مشکلی نداشتم. 
- اولین رمان آسیای شرقی که خوندم 
      

        یعنی من یه بار از دو تا نشر مختلف این کتاب رو خوندم،، باور کنید اگر یه بار هم ازش خوشم اومده باشه. 
اصلا ارزش این همه ترند شدن توی جهان رو نداشت. هرچند که حالا کسی فکر نمیکنم این کتاب رو بخواد بگیره یا بخونه، اما صرفا یه کتاب تزئینی بود  
داستانش برای شروع کتاب خوندن اوکی بود ولی من اصلا علاقه ای بهش نداشتم.. 


      

        نسبت به جلد یک بیشتر دوستش داشتم..آخر داستان به اندازه ی اشکایی که برای داستان ریختم قشنگ بؤد. بی نهایت برای این کتاب اشك ریختم. 
هروقت داستان رو از دید ونژی یا لیوای میخوندم، دوست داشتم شینگ ین رو بکشم. اما خب به هر حال دیگه عشقه! 
سه تا چیزی که واقعا اعصابم خرد شد به خاطرش :
- عشق مثلثی : آره عشق مثلثی خیلی باحاله، ولی در نهایت وقتی مال یکیشون بشه، یه جور بی رحمیه! 
- ازدواجش با ونژی : من خودم فن ونژی بودم واقعا، اما لیوای هم واقعا کمتر از ونژی نبود!لیوای بود که قلبش شکست و تنها شد، نه ونژی. 
- بی اهمیتی شینگ ین به لیوای : خواهر من تو دوساله لیوای رو ندیددددی؟من جای تو بودم حداقل روزی دوبار ازش آویزون میشدم! ایش... 
ولی خدایی اگه برای خرید این و جلد دؤمش شك داشتید، به نظرم ریسک نکنید و بخرید. واقعا شخصیت پردازی خوبی داشت. مخصوصا برای اژدهایان و مکان ها. 
 خیلی خوب نویسنده مکان هارو توصیف کرده بود. نمیدونم چه کلمه ای برای توصیفش مناسبه ، اما اینو میدونم، که اون من رو تموم کرد نه من اونو:)))))

                                      - یادداشت ویرایش شدهٔ هااا! 
      

        توی سه روز کتاب رو تموم کردم! اینقد که داستان گیرائی بود و اصلا نمیتونستم دست بکشم ازش. همه جا دستم بود. 
البته یکم داستان کلیشه ای بود و شینگ ین رو حسود تر از ونژی و لیوای نشون داد. هرچند جذابیت داستان رو کم نکرد. 
توی داستان خیلی قشنگ محافظت از خانواده، عزیزان و دوستا رو نشون داد؛ اینکه شینگ ین اینقدر برای اطرافیانش ارزش قائل بود و علاقش رو به اونها نشون میداد، هیچوقت جا نزد حتی اگر کنار مرگ نشسته بود، خیلی تأثیرگذار بود. شینگ ین و لیوای رو خیلی درک میکردم. با شادی هاشون میخندیدم و با غم هاشون گریه میکردم؛ شاید..چون بعضی از زخم های ما بخشی از وجودمون هستن  :))
اون یه ستاره هم به خاطر اینه که جلد دوم رو هنوز شروع نکردم و فکر نمیکردم جلد دو داشته باشه!! 
      

        کتاب جذابی بود ؛ اما چون بیشتر  ژانر فانتزی یا رومنتزی رو میپسندم خیلی خوشم نیومد.
اگر از ژانر کلاسیک یا از کتاب « جین ایر » خوشتون اومده، این روهم پیشنهاد میکنم بخونید.