"به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست"
اولین جنایی بود که خوندم، چرا چون تهدید به خرید دو کتاب تا یک کتاب تا سقف پونصد هزار تومن شدم اما این رو با تخفیف خریدم تو دوران جنگ تحمیلی ۱۲ روزه...
دلیل انتخاب؟ چون قطور بود و معلوم نبود کی بتونم دوباره کتاب بخرم
از اون دست از کتاباست که اگه نخوای واسه خودت اسپویلش کنی ممکنه نفهمی قاتل کیه، تا صفحه آخر در عجب بودم...
البته بخاطر جملات اول کتاب ممکن بود اینکه قاتل کیه رو حدس بزنید*
هر فصل از داستان روایت خو و قشنگی داشت و برای منی که عاشق دیالوگ ها شخصیت ها و فضا سازی ها بودم کتاب جالبی بود✨
به غیر از این یه کتاب دیگه هم خریدم تا اگه دلم رو زد «بخاطر نوع نگارش» اون رو بخونم و بعد این(دختر مهتاب، یه چیز متفاوت از این)اما نذاشتمش زمین و تو سه روز خوندمش😭✨️
_تیر۴۰۴/چاپ‌ششم|۱۴۰۳_
      

        "به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست"
خوندنش جالب بود، عاشقانه‌ش و قسمت شهادت آروم بود و زیبا، توقع رو میاره پایین تو این زندگی، یه سبک زندگی رو پیشنهاد میده بدون اینکه بگه، شخصیت آقای سیاهکالی روم تاثیر خوبی گذاشت✨️
دوستش داشتم، چون عاشقانه‌ی خوبی داشت از داستان ازدواج بگم که خیلی برام جالب بود✨️❤️
-دو سه سال پیش/چاپ‌صدو‌چهل‌هفت|پاییز۱۴۰۱-
      

        "به نام حضرت دوست که هرچه داریم از اوست"
اگه عذاب وجدان تموم کردن کتاب نبود خیلی وقت بود گذاشته بودمش کنار و رفته بودم سراغ یه کتاب دیگه، رفتم یه صفحه از صفحه‌ی آخر رو خوندم کتاب برام تا حدودی اسپویل شده، و حالا اینجوریم که شینگن ین داره چه غلطی میکنه🤦🏻‍♀️
صفحه ۳۴۳ هستم:/ 
اولین کتاب فانتزی اساطیری میخوندم هست، قبلا فانتزی نوجوانانه تخیلی از پرتقال خونده بودم ولی این عاشقانه‌ش اذیتم میکنه باید بگم رفتار های شینگن ین بیشتر😮‍💨
جمله های قشنگ داشت اما، کتاب جالبی برام نبودم، دیکه سراغ اینجور کتاب ها نمیرم(امیدوارم بخاطر جلد کتاب و نظرات بقیه کتابای فانتزی اساطیری و از این نوع رو نخونم😂😮‍💨).
*با عذاب وجدان نخوندن جلد بعدش چکار کنم؟!😔😂
«این یادداشت و نظر قرار ویرایش بشه بزودی و کامل نیست»
-تیر ۴۰۴/ چاپ پنجاه‌دوم|چهارصدوسه-