شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
بیتا

بیتا

5 ساعت پیش

        کتابی که بیشتر از اینکه بخونیش، می‌بره‌ت توی خودش...
بوف کور از صادق هدایت یه تجربه‌ی خالص و عجیب‌ه. نمی‌تونم بگم فقط "دوستش داشتم" چون حس‌هایی که باهاش تجربه کردم، خیلی فراتر از علاقه‌ بود.
از اون کتاباست که نمی‌تونی راحت بگی "فهمیدم چی شد!" چون اصلاً قرار نیست همه‌چیز روشن باشه. برای من گنگ بود، گنگ و هول‌انگیز...
مجبور شدم چند بار بخونمش. هر بار یه چیز جدید برام رو شد. بعدش رفتم سراغ تحلیل‌ها، ویدیوها، حرف‌های آدمایی که این کتاب رو از دید فلسفی و روانکاوانه بررسی کرده بودن. تازه اون موقع بود که فهمیدم شاید "بوف کور" یه کتاب نباشه... یه زخمِ بازه از روح یه آدم.

هدایت توی این اثر، واقعاً خودش رو عریان کرده. ذهن یه آدم توی تاریکی، با وهم، با مرگ، با تنهایی، با اضطراب وجودی، با عشقِ بدون پناه...
و چیزی که ترسناک‌ترش می‌کنه اینه که بعضی وقتا توی اون ذهن، خودت رو پیدا می‌کنی.

یه تکه از فضای کتاب، بدون اسپویل:
«در زندگی زخم‌هایی هست که مثل خوره در انزوا روح را آهسته می‌خورد و می‌تراشد… این دردها را نمی‌شود به کسی اظهار کرد، چون عموماً عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزو اتفاقات و پیش‌آمدهای نادر و عجیب بشمارند...»

بوف کور مثل یه آیینه‌ی شکسته‌ست. هر تکه‌ش یه تصویر از درونه، و وقتی همه رو کنار هم می‌ذاری، باز هم کامل نمی‌شه.
ولی همین ناتمامی، همین تاریکی، همین گنگی، باعث شد عمیقاً جذبش بشم.
اگه دنبال یه کتابی هستی که مغزتو قلقلک بده، و روحتو یه‌جور عجیبی بلرزونه، بوف کور یه انتخاب ضروریه.


      

5

آزفنداک

آزفنداک

5 ساعت پیش

        📌 عنوان کتاب : نمی توانم چیزمیزهایم را پیدا کنم !؟
📌نویسنده : جولیا کوک 

«اگر هیچوقت وسایلتان را پیدا نکنید ، چه اتفاقی می افتد؟»
تامی پسری است که همیشه وسایلش راگم می‌کند و والدینش از این وضعیت ناراضی هستند. در عین حال پسرعمویش جیمی که فردی بسیار منظم است، به او کمک می‌کند تا یاد بگیرد چگونه وسایلش را مرتب کند و نظم را در زندگی خود برقرار سازد.

🟢 نقاط قوت :
- درباره یکی از موضوعاتی که همه ما حداقل برای یک مدت کوتاه آن را تجربه کرده ایم صحبت می‌کند! نظم و نگهداری درست . 
- راهکارها را در حین بیان داستان ، معرفی میکند و همین باعث اثرگذاری بیشتر آن می‌شود.
- تصویرگری کتاب از لحاظ زاویه طرح حس اینو میده که یه چیزی درست نیست ، حس شلختگی به آدم میده و رفته رفته این حس کمتر میشه.
- برای اینکه پاسخ ذهن بچه ها به شکل منطقی و علمی داده بشه که چرا باید مرتب و منظم باشند ، توضیحات تکمیلی درباره ساختار مغز ارائه کرده! نکته ای که خیلی به نظرم جالب بود و حتی معلمین به عنوان تلفیق درس علوم با ساعت کتابخوانی می‌توانند از آن بهره ببرند.
- نوع روایت کتاب داستانی است و از همین جهت کودکان پذیرای آن هستند.


🔴نقاط منفی:
- به نظرم طیف رنگی که استفاده شده می‌تونست بهتر از این باشه! شاید تصویرگر می‌خواسته اون شلختگی رو به تصویر بکشه ولی بنظرم می‌تونست در انتخاب رنگ ، سبک متفاوتی در پیش بگیره.

📌مخاطب : این کتاب مناسب گروه سنی ج است. همچنین می تواند برای والدین و معلمان نیز مناسب باشد زیرا راهکارهایی برای آموزش نظم به کودکان معرفی میکند.

💥 افتخارات کتاب :
مورد تأیید سامانه ی رشد وزارت آموزش و پرورش

امتیاز من به کتاب : 
۴.۵ از ۵

#دیدگاه
#کتابـکودک
      

9

Bêhzad Muhemmedî

Bêhzad Muhemmedî

19 ساعت پیش

        از همان ابتدای کتاب، روشن است که نویسنده نمی‌خواهد دلداری بدهد یا واقعیت را بزک کند. او از جهانی می‌گوید که رنج، جزء لاینفک آن است و انسان نه برای لذت، که برای کشیدن بار این رنج پا به آن گذاشته است. برخلاف آن‌چه ممکن است در نگاه اول بدبینانه به نظر برسد، این نگاه برای من واقع‌گرایانه بود؛ نوعی روبه‌رو شدن با حقیقت زندگی به همان شکلی که هست، نه آن‌طور که دوست داریم باشد.
‌
در یکی از استعاره‌های زیبای کتاب، شوپنهاور انسان را به آب تشبیه می‌کند: همان‌گونه که آب تنها در صورت وجود شرایط مناسب می‌تواند به موج، قطره یا بخار تبدیل شود، انسان نیز تنها زمانی قادر است به خواسته‌ها و رویاهایش جامه‌ی عمل بپوشاند که محیط و زمینه‌ی مناسب برایش فراهم باشد. این نگاه، هم فروتنانه است و هم عمیقاً واقع‌گرایانه.
‌
از همه‌ تأمل‌برانگیزتر، اشارات نویسنده به دوران پیری بود. نکاتی را درباره‌ی این مرحله‌ی زندگی مطرح می‌کند که شاید حتی بسیاری از کسانی که آن را از سر گذرانده‌اند نیز هرگز به آن نیندیشیده‌اند. برای من، خواندن این بخش‌ها نگاه تازه‌ای به پیری داد؛ اینکه چگونه می‌توان با درک درست‌تر از این دوره، با آن آگاهانه‌تر و پذیراتر روبه‌رو شد.
‌
با این‌حال، ترجمه‌ی کتاب در برخی بخش‌ها آزاردهنده بود. جملاتی در آن بود که به جای آن‌که عمق مفاهیم را برسانند، درگیر پیچیدگی‌های زبانی و واژه‌سازی‌های نامأنوس بودند. برای نمونه، جمله‌ای مانند: «پس اکنون که فهمِ بی‌نهایت مهم ویران‌ناپذیریِ سرشت راستین‌مان به‌وسیله‌ی مرگ یکسره بر تمایز میان پدیدار و شئ فی‌نفسه استوار است»، به‌جای آن‌که روشنگر باشد، خواننده را سردرگم می‌کند. احساس من این بود که می‌شد با نثری روان‌تر، همان معنا را منتقل کرد؛ بی‌آن‌که به دقت مفهومی لطمه‌ای بخورد.

در مجموع، هنر زنده ماندن کتابی است که برخلاف عنوان ساده‌اش، مواجهه‌ای عمیق با مفاهیم بنیادین زندگی است؛ کتابی که به‌جای وعده‌ی خوشبختی، ما را برای تاب‌آوردن آماده می‌کند.

‌
امتیاز پایین صرفاً به ضعف ترجمه بازمی‌گردد، نه به ارزش محتوای آن.
      

12

محمد دهقانی

محمد دهقانی

20 ساعت پیش

        امیدوارم کسی گرفتار فیلیپس نشه !!!
سخن بسیار اما ...
چون به گفتن در نمی آید؛ چه سود از شرح این دیوانگی ها، بی قراری ها!؟

گوشه به گوشه کتاب جملات و تعاریف از نویسندگان، اندیشمندان، فلاسفه، روانشناسان و بزرگان ادبیات هست، از افلاطون تا نیچه و شوپنهاور؛ از سارتر تا بکت؛ از آدم و حوا و موسی تا داروین؛ از شکسپیر و جاناتان سوییفت و اسکار وایلد؛ از فروید و لکان؛ از فوکو و زیمل و هابز ...

و فیلیپس بی بدیلِ کمتر شناخته شده

اولین آشنایی با فیلیپس به انتشارات «پندار تابان» برمیگرده که اون هم به نوبه خودش مجموعه خیلی خوبی از آثار روانشناسی هست؛ اما فیلیپس مناسب برای اهل ادبیاتِ علاقه مند به روانشناسی و مشتاق فلسفه، زندگی آدمی جهان 

«کسی که به خودش فکر نمی کند، اساسا فکر نمی کند»
«جست و جوی علل جنون، می تواند آدم را به جنون بکشاند.»
«همه پرسش های اخلاقی، پرسش از فرمانبرداری اند.»
«تباه کننده ترین نوع فرمانبرداری، آن نوع فرمانبرداری است که از آن بی اطلاعیم.»
«خشم امیدواری است؛ امید اینکه چیزها می توانند متفاوت باشند، که درماندگی و عجز می تواند بهبود یابد.»
«احساس گناه می تواند نوعی مفر یا گریزگاه باشد.»
«زیر سوال بردن قوانین توسط آدم ها هیچ وقت کهنه نمی شود.»
«ادمی با از یاد بردن خودش، جهان را مال خود می کند.»
«جهان و زندگی نمی توانند خشنودی حقیقی برای ما به ارمغان بیاورند.»
«لذت ها، رنجمان را جبران نمی کنند.»


دیگر آثار نویسنده :


عقل در برابر جنون (نشر پندار تابان)
نگاهی روانکاوانه به توجه طلبی (نشر پندار تابان)
حسرت (نشر بیدگل)
      

5

ریحانه‌فلاح

ریحانه‌فلاح

20 ساعت پیش

        شاید یکم عجیب باشد که کسی برای یک کمیک یا به قول بعضی‌ها، «مانگا» یک یادداشت بنویسد و درباره‌ی آن صحبت کند. اما من قرار است این کار را انجام دهم. کمی شجاعت بخرج دادم و اولین یادداشت را هم می‌نویسم.
در داستان دو دنیای موازی وجود دارد. یکی دنیای انسان‌ها و دیگری دنیای شینیگامی‌ها. 
داستان از جایی شروع می‌شود که یک شینیگامی، دفترچه‌ای را از دنیای خودش به دنیای انسان‌ها می‌اندازد و حالا لایت یاگامی، کسی‌ست که این دفترچه را پیدا می‌کند. اما نه یک دفترچه‌ی ساده، دفترچه‌ی مرگ. با نوشتن نام هر انسانی در آن دفترچه، او ظرف چهل ثانیه‌ی آینده خواهد مرد. البته با شرایطی که آن را هم صاحب آن تعیین می‌کند.
و اما در مورد خود کمیک. چه می‌خواهید بشنوید؟ 
تصاویر داستان به خوبی کشیده شده بود و  بر خلاف خیلی از کمیک‌هایی که دیده‌ام اصلا باعث سردرگمی نمی‌شد. 
بعد از خواندن چند صفحه، الگوی خواندن دستتان می‌آید و گیج نخواهید شد.
ایده‌ی داستان هم که عالی بود. 
ولی واقعا وقتی می‌خواهید در مورد یک کمیک صحبت کنید باید چه بگویید؟ چه ملاک‌هایی برای خوب بودن با بد بودن آن وجود دارد؟ آیا فقط سلیقه‌ی ما مهم است یا واقعا ملاکی دارند؟
خوشحال می‌شوم اگر کمیک یا مانگایی خوانده‌اید، و در جواب این سوالات پاسخی دارید، آن را با من در میان بگذارید.
پ‌ن: کمیک ۱۲ جلد دارد و در جلد اول داستان تمام نمی‌شود.
      

8

ریحانه‌فلاح

ریحانه‌فلاح

20 ساعت پیش

        شاید یکم عجیب باشد که کسی برای یک کمیک یا به قول بعضی‌ها، «مانگا» یک یادداشت بنویسد و درباره‌ی آن صحبت کند. اما من قرار است این کار را انجام دهم. کمی شجاعت بخرج دادم و اولین یادداشت را هم می‌نویسم.
در داستان دو دنیای موازی وجود دارد. یکی دنیای انسان‌ها و دیگری دنیای شینیگامی‌ها. 
داستان از جایی شروع می‌شود که یک شینیگامی، دفترچه‌ای را از دنیای خودش به دنیای انسان‌ها می‌اندازد و حالا لایت یاگامی، کسی‌ست که این دفترچه را پیدا می‌کند. اما نه یک دفترچه‌ی ساده، دفترچه‌ی مرگ. با نوشتن نام هر انسانی در آن دفترچه، او ظرف چهل ثانیه‌ی آینده خواهد مرد. البته با شرایطی که آن را هم صاحب آن تعیین می‌کند.
و اما در مورد خود کمیک. چه می‌خواهید بشنوید؟ 
تصاویر داستان به خوبی کشیده شده بود و  بر خلاف خیلی از کمیک‌هایی که دیده‌ام اصلا باعث سردرگمی نمی‌شد. 
بعد از خواندن چند صفحه، الگوی خواندن دستتان می‌آید و گیج نخواهید شد.
ایده‌ی داستان هم که عالی بود. 
ولی واقعا وقتی می‌خواهید در مورد یک کمیک صحبت کنید باید چه بگویید؟ چه ملاک‌هایی برای خوب بودن با بد بودن آن وجود دارد؟ آیا فقط سلیقه‌ی ما مهم است یا واقعا ملاکی دارند؟
خوشحال می‌شوم اگر کمیک یا مانگایی خوانده‌اید، و در جواب این سوالات پاسخی دارید، آن را با من در میان بگذارید.
پ‌ن: کمیک ۱۲ جلد دارد و در جلد اول داستان تمام نمی‌شود.
      

8

Amirali Asgari

Amirali Asgari

20 ساعت پیش

        
کتاب باغبان شب نوشته‌ی جاناتان آکسییر، یه داستان مرموز، وهم‌آلود و در عین حال احساسی و عمیقه که آدمو با خودش می‌بره تو دنیایی تاریک و عجیب.

ماجرا از جایی شروع می‌شه که دوتا خواهر و برادر یتیم به اسم مالی و کیپ وارد یه خونه‌ی بزرگ و قدیمی توی روستای سرسبز ولی مرموزی می‌شن. اونا قراره پیش خانواده‌ای زندگی کنن که از همون اول یه چیزیشون مشکوکه. شب‌ها صداهای عجیب میاد، درخت بزرگی توی خونه هست که خیلی غیرعادیه، و کم‌کم معلوم می‌شه یه موجود تاریک به اسم باغبان شب اون‌جا حضور داره.

باغبان شب موجودیه که با فریب دادن آدما، خاطرات شیرینشونو می‌دزده و اونا رو وابسته به گذشته می‌کنه. اما مالی دختری باهوش، نترس و مسئولیت‌پذیره. اون تصمیم می‌گیره جلوی این موجود شیطانی وایسه و از برادر کوچیکش محافظت کنه.

این کتاب فقط یه داستان ترسناک نیست. یه داستان درباره‌ی شجاعته، درباره‌ی کنار اومدن با گذشته و ادامه دادن به زندگی. اگه به داستان‌هایی علاقه داری که هم تخیل قوی دارن، هم حس و حال انسانی، باغبان شب رو از دست نده.

      

4

سعید بیگی

سعید بیگی

20 ساعت پیش

        زبان روایت و نثر کتاب خوب است.

مانایاد «غلامحسین ساعدی» در این داستان کوتاه، ماجرای مادر پیری را به تصویر می‌کشد که چندین پسر و دختر دارد و نوه‌های بسیار، اما هیچ‌کدام از پسران و دامادها مایل به کمک به او و نگهداری از او نیستند.

او از خانۀ این پسر به خانۀ آن پسر یا دختر می رود، اما رو نمی‌بیند و همه آشکارا او را بیرون می‌کنند و او مجبور می‌شود، گدایی کند تا بتواند زنده بماند.

بعد یک شمایل از درویشی می‌خرد و روضه‌خوانی و شمایل‌گردانی می‌کند تا اینکه فرزندانش او را به گداخانه می‌برند.

او با راهنمایی یکی از نوه‌هایش که او را دوست دارد، از آنجا می‌گریزد و بیمار می‌شود و وقتی به منزل یکی از عروس‌هایش می‌رود؛ می‌بیند که فرزندانش بر سر تقسیم وسایل منزلش دعوا دارند و از اینکه او زنده بازگشته است، ناراحتند و می‌خواهند داخل بقچه‌اش را ببینند و بالاخره می‌بینند که خلعت و مقداری نان و یک شمایل در بقچه‌اش دارد.

این داستان در روزگاری نوشته شده که این کم‌لطفی‌ها و بی‌محبتی‌های فرزندان نسبت به پدران و مادران، چندان چشمگیر نشده بود و اگر بود، کم بود و نمی‌دانم اگر امروز «غلامحسین ساعدی» بود و این روزها را می‌دید، چه می‌گفت، چه می‌کرد و چه می‌نوشت!؟

این داستان کوتاه است؛ اما فوق‌العاده و به غایت تلخ و دردناک است.

* خداوندا! عاقبت همۀ ما را ختم به خیر بگردان. آمین رب‌العالمین!
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

14

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.