نیما

تاریخ عضویت:

مهر 1402

نیما

@nimastone

113 دنبال شده

122 دنبال کننده

                !Mr Nobody till now
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
نیما

نیما

1404/2/15

        واقعاً نمیشه از نبوغ نویسنده در طرح و خلق جهانی مدرن  با المان هایی از انسان جدید اون هم در سال ۱۹۵۶، شگفت زده نشد.
از طرفی پرداختن به دغدغه ها، ترس ها و آرزوهای بشر که همواره به دنبال دستیابی و یا فرار از اونها بوده یک روند خودشناسی رو به خواننده القا میکنه که بنظرم بسیار در ژانر علمی تخیلی قابل تامل و تحسینه.
در کل باید بگم این رمان رو اگر در سال ۱۹۵۶ میخوندم قطعاً انگشت به دهان میموندم و تا سال ها شگفتی آفرینی نویسنده رو تحسین میکردم.

در آخر بد نیست بگم که با وجود تعاریف زیادی که از ترجمه های آقای شهرابی شنیده بودم و البته این اولین کتابی بود که از ترجمه های ایشون خوندم باید بگم متاسفانه اصلا نتونستم با ترجمه‌شون ارتباط بگیرم(البته نظر شخصی منه) و همین موضوع باعث طولانی شدن پروسه مطالعه من شده بود که واقعاً برام آزار دهنده بود و یکجورایی مانع لذت من از خوندن کتاب شد و از طرفی  توان تفسیر ذهنی من از وقایع به هنگام مطالعه متن رو، از من گرفت و صرفاً باعث شد برام پیشبرد کتاب مهم باشه تا درک عمیق مطالب.😔
      

8

نیما

نیما

1403/9/24

        راستش نمی‌خواستم تا اتمام مجموعه یادداشتی بنویسم تا نتیجه جامعتری بشه گرفت، اما از اونجایی که یه وقفه مطالعاتی توی خوندن این مجموعه دارم و از طرفی همین دو جلد اول بهم ثابت کرد با چه اثری مواجه هستم گفتم یادداشت مختصری برای دوستداران آثار فانتزی بنویسم.

باید بگم این مجموعه یک مجموعه بی نظیر در ژانر فانتزی هست و حتما به دوستانی که دنبال یک مجموعه تمام عیار فانتزی هستن  توصیه میکنم این مجموعه رو از دست ندن .
داستان بسیار پر کشش، جذاب، با پلات تویست های بی‌نظیر، جزییات فوق‌العاده همراه با دنیایی با قوانین بسیار محکم و هوشمندانه که لحظه به لحظه شمارو شگفت زده می‌کنه از طرفی اتفاقات بسیار سریع و به دور از توضیحات خسته کننده به صورت چکشی مخاطب رو در یک لذت مداوم نگه میداره که به نظرم این مورد یکی از بزرگترین نقاط قوت این مجموعه هست.

همون‌طور که قبلاً در یادداشت هام گفتم، توضیح زیاد در مورد یک اثر عالی شاید نتیجه معکوس بده برای همین زیاده گویی نمیکنم فقط در آخر باید بگم از یادداشت برخی دوستان واقعاً متعجب شدم که این اثر رو با نگرش بچه گانه یا نوجوان پسند نقد کردن و نمیدونم منظور از دوستان در باب نپرداختن به روابط آدم ها چی هست؟! گویا دوستان به دنبال رومانس هستن و به اشتباه به سراغ فانتزی اومدن😐
      

17

نیما

نیما

1403/8/23

        این محتوایی که میخوام بگذارم برخلاف کتابی که انتخاب کردم برای اینکه این متن رو بنویسم پاش، اصلاً طنز نیست، بلکه بیشتر طعنه‌ای است به افرادی که فکر میکنند میتونن به جای بقیه فکر کنند و نظر حتی غلط و گاها احمقانه خودشون رو (همچون ملا نصرالدین)به جامعه القا کنن که البته خداروشکر این روزها از این موارد کم نمیبینیم. نمیدونم این یادداشت رو از عصبانیت از بهخوان میگذارم یا عصبانیتی که در طی مدت های مدید روی هم انباشته شده!
 هرچند بعید میدونم این یادداشت خیلی دیده بشه و به هدفی که براش دارم برسه؟!

امروز قصد داشتم پستی در مورد ادبیات گمانه زن  بنویسم  که حس میکردم بسیار جاش خالیه اینجا که متوجه شدم امکان گذاشتن پست رو ندارم به همین دلیل به پشتیبانی پیام دادم که بهتر دیدم که کل گفتگو (هرچند اکثراً پیام من هست چون پشتیبانی از جایی به بعد پاسخی نداد) رو بنویسم که دوستان هم ببینن و خودشون نظر بدن و قضاوت کنن:
نیما: 
سلام وقتتون بخیر
میخواستم ازتون راهنمایی بگیرم که چطور میتونم پست بگذارم؟
توی بخش پست های من که میرم وسط صفحه گزینه +افزودن پست کار نمیکنه متاسفانه ؟!!؟

پشتیبانی بهخوان:
سلام پست امکانیه که برای نقش بلاگر یا همان وبلاگ‌نویس وجود داره و برای بلاگری باید دست کم پنجاه دنبال کننده، سی یادداشت و صد کتاب در قفسهٔ خوانده‌ام داشته باشید.

نیما:
این چه نگرشیه؟؟!!!! مگه فقط بلاگرها پست رو درک میکنن یا بلدن پست بگذارن
تعجب میکنم واقعاً، اتفاقا اکثر این بقول شما بلاگرها پست های بینهایت خام و پر از ایرادی میگذارن. دلیل نمیشه کسی که کتاب کمتری(فالور، یادداشت) توی لیستش هست فهم و درک پایینتری داره
اصلا شوکه شدم واقعاً از این نگرش نمیدونم چی باید گفت
بنظرم کمی به مدیران و صاحب نظران بهخوان انتقال بدید که از این تفکرات بینهایت سخیف پرهیز کنن اگر قرار بر این باشه که دسته بندی صورت بگیره به نظرم تو این زمینه لاقل بسیار کار ناپسند و تحقیر آمیزیه


      

2

نیما

نیما

1403/7/7

        ««امیدوارم روزی فرانرسد که دوباره بخواهم این کتاب را ورق بزنم...!»»

قبل از اینکه بخوام درمورد خط بالا توضیحی بدم باید بگم که کتاب از نظر من دو جنبه بسیار پررنگ داشت:

«یکی جنبه نگرش به زندگی و دیگری نحوه برخورد با زندگی و مواجهه با مرگ»

گفتنی است با وجود تمامی تلخی ها ، سختی ها و کج فهمی های بشر  از این دو مقوله بنیادی، میچ آلبوم مطالب را بسیار قابل فهم، شیوا و بسیار دلنشین بیان کرده بود بگونه‌ای که به خواننده این احساس القا میشد که همچون ماهی در رودخانه اتفاقات کتاب فارغ از تمام دردها و خطرات محتمل، در حال شنا و لذت بردن از مسیر است.

جنبه نگرش به زندگی به نوعی بیان برخی مفاهیم عرفانی به زبانی ساده و همراه با مثال عینی است که به خواننده حس همزادپنداری رو القا میکنه و این مفاهیم گاها پیچیده رو برای خواننده بسیار قابل فهم و ملموس میکنه.

از طرفی جنبه نحوه برخورد با زندگی هم که به نوعی در دل نگرش به زندگی قرار داره میتونه یک ``نقشه راهی`` باشه برای افرادی که گاها شرایط زندگی اونهارو به جایی میرسونه که دیگه امیدی به ادامه دادن نمیبینن یا شرایط رو کاملا ناعادلانه میبینن و احساس ناچیز بودن وجودشون رو خالی از امید میکنه از همین رو من جمله اول خودم رو در این یادداشت آنطور بیان کردم چراکه 
 منظورم از نوشتن تیتر بالا این بود که دفعه بعدی که بخواهم این کتاب رو بازخوانی کنم برای استفاده از این نقشه راه هست پس قطعاً در موقعیت بدی خواهم بود...
      

39

نیما

نیما

1403/6/13

        بد نیست کمی در مورد جاناتانی که میشناسم گپی بزنیم...!

قبل از هرچیزی از نظر بنده مخاطب  با یک کتاب لطیف و بسیار سطحی از عرفان  و گاها انگیزشی مواجه هست که طبیعتاً تجربه‌ها و فهم و درک معنوی، عرفانی، فلسفی و جامعه شناختی هر شخصی میتونه در میزان درک مفاهیم چنین کتابی(کتاب هایی از این قبیل مضامین) بسیار تعیین کننده باشه.

 اما آیا این کتاب اغنا کننده یا حتی تسلی بخش قسمت عرفانی وجود بنده بود یا خیر؟! 
باید بگم به هیچ وجه!!!

از «نظر بنده » بیان جملات زیبایی همچون آزادی فطری، عبور از محدودیت ها ، کمال طلبی، تعالی و شکست زنجیر جسم با شکست زنجیر اندیشه، تو میتونی و تو بهترینی تو چقدر خوبی تو اگر بخوای کوه رو جابجا میکنی و صدها جمله زیبا و آرامش بخش بیشتر برای شخصی که دنیایی از بی عدالتی، نا امنی، کج فهمی، بی عقلی، نا برابری، نزاع، قدرت طلبی و هزاران حقیقت جامعه‌شناختی رو هر روز تجربه میکنه به جز مسکنی بسیار ضعیف عملکرد مثبت دیگه ای نداره.

در نظرات بسیاری تعاریف عجیب و غریبی از این کتاب دیدم که هم خوشحال شدم هم ناراحت:
ناراحت شدم چرا که بسیاری گویا در دنیای موازی با دنیای امروزه که بنده هم در آن زندگی میکنم، زیسته اند و گویی که این کتاب و امثال آن واقعاً توان تسلی بخشیدن به دردهایشان و یا موتور محرکی برای دستیابی به تعالی را داراست و گویی اصلأ منتظر خواندن همچین کتابی بوده اند تا مشکلات حداقل روحیشان حل شود و گویی چه مفاهیم عمیقی را در آن درنوردیده اند!!! ((اصولاً از نظر من این مفاهیم تا زمانی که راننده پشت سری نخواهد از شما سبقت بگیرد و به طور مکرر بوق و چراغ نزند کارایی دارد چون بلافاصله که از شما سبقت گرفت هردو دچار روزمرگی و حقایقی مهمتر خواهید شد...!👹 البته جدیداً متوجه شدم که کامنت مخالف هم چنین قدرتی رو داراست😄))

از طرفی خوشحالم که روح یا به عبارتی بخش عرفانی بسیاری از دوستان انقدر راحت قابل اغنا هست.(که البته اون هم در نوع خود موهبتی است!)

در آخر باید بگم در مورد این مطلب میشه ساعت ها بحث کرد اما مهم اینه که اصولاً به نتیجه ای نخواهد رسید چراکه عموماً مباحث ایدولوژیک با مفاهیم عقلانی همواره در نزاع هستند و هریک سعی بر نقض دیگری داره و بسیار سخته که یک مفهموم ایدولوژیک عقلانی رو از مباحث استخراج کرد برای همین خیلی این مبحث رو ادامه نمیدم و قبل از اتمام هم بگم که این مطالب رو نگفتم که از ارزش کتاب کم کنم چون اصلا در حدی نیستم که چنین کاری ازم ساخته باشه، و از طرفی ریچارد باخ اثری خلق کرده که بسیاری رو با خود همراه کرده پس جای بسی تقدیر داره ولی خوب هر اثری، تعداد اندکی هم دوست ندار (=مودبانه مخالف😄) داره که حس میکنم من هم جزو همین لیست هستم.

      

3

نیما

نیما

1403/6/10

         و اما فروپاشی خانمان آشر...!
راستش من نظر «سرکار خانم کردی » رو مطالعه کردم و با خودم گفتم بد نیست که مطالبی رو در مورد کتاب و حتی سریالی که ایشون فرمودند، اضافه و در برخی موارد مطالب رو اصلاح کنم.
ببینید دوستان سریالی که ساخته شده اثر یکی از بزرگترین مولفین ژانر وحشت یعنی «مایک فلنگن» کبیر هست.
 ((البته از دید بنده ایشون سبک جدیدی رو خلق کردن که تلفیقی از رومانس و وحشت توامان باهم هست که به طرز باورنکردنی خارق‌العاده است و همواره در پایان کار شما نه تنها برخلاف دیگر آثار در  ژانرترسناک، وحشت زده نیستید بلکه بیشتر شوکه و دچار یک نوع اندوه مرموزی نسبت به کاراکتر ها خواهید بود.))
 که برگرفته و اقتباسی آزاد از نه تنها این کتاب بلکه آثار دیگری از آلن پو بزرگ بوده و به نوعی ترکیبی مولف وار (!)از چند داستان گوتیک از جناب آلن پو هست پس به هیچ عنوان مقایسه این داستان کوتاه با سریال جایز و اصولی نیست.
(به زبان ساده تر سریال کجا داستان کوتاه کجا!!! اصلا تفاوت حتی در ظاهر هم کاملاً آشکار هست واز دیدگاه من نیازی به مقایسه نیست.)
اما در مورد کتاب باید بگم من ترجمه سرکار خانم فاطمه کاملان رو مطالعه کردم که از «دید من» نسبتاً ترجمه سنگین و در عین حال ادبی بود(البته از منظری فاخر) و به گونه ای در سلیقه من نبود و گاها کمی باعث کندی روند مطالعه میشد.
از طرفی داستان واقعاً فضاسازی جذابی داشت بگونه ای که وحشت با بیان جزییات محیطی کاملا در وجود آدمی رخنه میکرد بویژه در نقطه ای از داستان که مرز واقعیت، تخیل و جنون رو در قالب خواندن کتابی با نام «تریست مجنون» به خواننده نشان میدهد...

در آخر باید بگم ای کاش آلن پو کبیر این اثر رو در قالب یک رمان بلند عرضه میکرد چون خواننده با خواندن اثر، در دنیایی از سوالات بی پاسخ گیر میکنه و البته که فضای کار واقعاً قابلیت پرداختن رو هم داشت چه بسا فلنگن بزرگ هم به همین دلیل سریالی با این عنوان ساخته که به نوعی به طرفداران آلن پو جواب هایی از جانب خودش بده و از طرفی نیاز به گسترش و پرداختن به این داستان رو به خوانندگان و بینندگان اثرگوشزد کنه.
در آخر توصیه بنده به دوستان این هست که حتماً حتماً تمامی آثار کارگردان رو به ویژه تسخیرشدگی عمارت هیل رو مشاهده کنند.
      

13

نیما

نیما

1403/5/28

        راستش من نمی‌خواستم درمورد این کتاب مثل بسیاری دیگه نظری بنویسم.
اما دیدم کمی از دوستان راجع به این شاهکار نظر دادن و حس کردم واقعاً در حق کتاب و البته ترجمه فوق‌العاده روانش  اجحافه اگر من هم سکوت کنم.
راستش تنها ایرادی که من میتونم از این کتاب بگیرم اینه که شما لذت مطالعه این کتاب رو فقط در زمان کوتاهی میتونید تجربه کنید چون تا به خودتون بیاید کتاب تموم شده و غصه اش میمونه که چرا مارتین این کتاب رو ادامه نداده، از دید بنده دنیای کتاب بسیار ظرفیت بالایی برای بسط و ادامه داره (هرچند گویا قرار بر همین بوده اما متأسفانه کتاب  در سایه دیگر اثر نویسنده، مورد کم توجهی قرار گرفته!)
در مورد ژانر کتاب هم باید بگم در عین حال که در ژانر علمی تخیلی قرار میگیره به نظر من جزو کتابهای ژانر وحشت هم میشه دسته بندیش کرد.
زیاده گویی نمیکنم چون معتقدم در مورد یک شاهکار نباید خیلی توضیح داد چون هر فرد خودش باید تجربه اش کنه...
این متن رو نوشتم فقط برای اینکه همه دوستانی که یادداشت بنده رو میبینن بدون معطلی و تا هنوز  کتاب موجود هست، تهیه کنن و لذت ساعاتی پر هیجان، پر استرس و همراه با وحشتی جذاب رو تجربه کنن.
      

18

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.