نیما

تاریخ عضویت:

مهر 1402

نیما

@nimastone

117 دنبال شده

128 دنبال کننده

                !Mr Nobody till now
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
نیما

نیما

1404/3/2

        نوشتن در مورد این کتاب به نظرم کمی سخته چون این کتاب تصویری از یک رویا است و توضیح و توصیف یک رویا در دنیای واقعی میتونه برای هر شخصی تعبیر متفاوتی داشته باشه (واکنش ناخودآگاه وطبیعی مغز و بدن، حقیقتی در پس پرده، پیشگویی وقایع، بیان خرافه و ....) اما از دید من رویای جورج ار، بیان رویای بشر از اشتیاق بی حد حصر او برای  دستیابی به قدرت مطلق و توانایی اعمال این قدرت بر کل کائنات رو به نمایش گذاشته که صاحب این قدرت با فرض برحق بودن میخواد به بقیه تحمیل کنه بدون اینکه به عواقب آن فکر کرده باشه...

این کتاب میتونه بیان نوینی از غول چراغ جادو و تحقق خواسته ها یا حتی ناخواسته های باطنی انسان باشه که گاها در اثر نتایج انتخاب ها دچار میشن.
نگرشی تازه به برآورده شدن آرزوها بدون در نظر گرفتن عواقب آنها.
بیان دیدگاهی از نتایج برخی خیرخواهی ها (فرضی) که گاها صاحبان قدرت برای دیگر جوامع اعمال میکنند((به نوعی بزور میخواهند دیگران را وارد بهشت فرضی خودشان کنند! حتی گاها برخی از آنها با نیت خیر این اعمال را انجام میدهند ولی در اکثر مواقع جهنمی را برای خود و دیگران برپا میکنند که جبران آن فقط با معجزه امکانپذیر است، البته که در همین دوران کنونی جهان پر از این خیرخواهی های به دور از عقل است، فقط کافی است نگاهی به همین خاورمیانه و حتی کشور خودمان کنید تا متوجه عمق فاجعه شوید. ))
برای من تمام کتاب دقیقاً مثل دیدن یک رویا، محو و پر از المان های عقلانی و غیرعقلانی بود و دقیقا گویی در رویای کسی دیگر درحال پرسه زدن هستم گاهی نامفهوم، گاهی عجیب،گاهی خوشایند، گاهی ترسناک،گاهی جذاب و... که البته در خواب های خودم نیز گاها تجربه میکنم.

      

7

نیما

نیما

1404/2/15

        واقعاً نمیشه از نبوغ نویسنده در طرح و خلق جهانی مدرن  با المان هایی از انسان جدید اون هم در سال ۱۹۵۶، شگفت زده نشد.
از طرفی پرداختن به دغدغه ها، ترس ها و آرزوهای بشر که همواره به دنبال دستیابی و یا فرار از اونها بوده یک روند خودشناسی رو به خواننده القا میکنه که بنظرم بسیار در ژانر علمی تخیلی قابل تامل و تحسینه.
در کل باید بگم این رمان رو اگر در سال ۱۹۵۶ میخوندم قطعاً انگشت به دهان میموندم و تا سال ها شگفتی آفرینی نویسنده رو تحسین میکردم.

در آخر بد نیست بگم که با وجود تعاریف زیادی که از ترجمه های آقای شهرابی شنیده بودم و البته این اولین کتابی بود که از ترجمه های ایشون خوندم باید بگم متاسفانه اصلا نتونستم با ترجمه‌شون ارتباط بگیرم(البته نظر شخصی منه) و همین موضوع باعث طولانی شدن پروسه مطالعه من شده بود که واقعاً برام آزار دهنده بود و یکجورایی مانع لذت من از خوندن کتاب شد و از طرفی  توان تفسیر ذهنی من از وقایع به هنگام مطالعه متن رو، از من گرفت و صرفاً باعث شد برام پیشبرد کتاب مهم باشه تا درک عمیق مطالب.😔
      

10

نیما

نیما

1403/9/24

        راستش نمی‌خواستم تا اتمام مجموعه یادداشتی بنویسم تا نتیجه جامعتری بشه گرفت، اما از اونجایی که یه وقفه مطالعاتی توی خوندن این مجموعه دارم و از طرفی همین دو جلد اول بهم ثابت کرد با چه اثری مواجه هستم گفتم یادداشت مختصری برای دوستداران آثار فانتزی بنویسم.

باید بگم این مجموعه یک مجموعه بی نظیر در ژانر فانتزی هست و حتما به دوستانی که دنبال یک مجموعه تمام عیار فانتزی هستن  توصیه میکنم این مجموعه رو از دست ندن .
داستان بسیار پر کشش، جذاب، با پلات تویست های بی‌نظیر، جزییات فوق‌العاده همراه با دنیایی با قوانین بسیار محکم و هوشمندانه که لحظه به لحظه شمارو شگفت زده می‌کنه از طرفی اتفاقات بسیار سریع و به دور از توضیحات خسته کننده به صورت چکشی مخاطب رو در یک لذت مداوم نگه میداره که به نظرم این مورد یکی از بزرگترین نقاط قوت این مجموعه هست.

همون‌طور که قبلاً در یادداشت هام گفتم، توضیح زیاد در مورد یک اثر عالی شاید نتیجه معکوس بده برای همین زیاده گویی نمیکنم فقط در آخر باید بگم از یادداشت برخی دوستان واقعاً متعجب شدم که این اثر رو با نگرش بچه گانه یا نوجوان پسند نقد کردن و نمیدونم منظور از دوستان در باب نپرداختن به روابط آدم ها چی هست؟! گویا دوستان به دنبال رومانس هستن و به اشتباه به سراغ فانتزی اومدن😐
      

17

نیما

نیما

1403/8/23

        این محتوایی که میخوام بگذارم برخلاف کتابی که انتخاب کردم برای اینکه این متن رو بنویسم پاش، اصلاً طنز نیست، بلکه بیشتر طعنه‌ای است به افرادی که فکر میکنند میتونن به جای بقیه فکر کنند و نظر حتی غلط و گاها احمقانه خودشون رو (همچون ملا نصرالدین)به جامعه القا کنن که البته خداروشکر این روزها از این موارد کم نمیبینیم. نمیدونم این یادداشت رو از عصبانیت از بهخوان میگذارم یا عصبانیتی که در طی مدت های مدید روی هم انباشته شده!
 هرچند بعید میدونم این یادداشت خیلی دیده بشه و به هدفی که براش دارم برسه؟!

امروز قصد داشتم پستی در مورد ادبیات گمانه زن  بنویسم  که حس میکردم بسیار جاش خالیه اینجا که متوجه شدم امکان گذاشتن پست رو ندارم به همین دلیل به پشتیبانی پیام دادم که بهتر دیدم که کل گفتگو (هرچند اکثراً پیام من هست چون پشتیبانی از جایی به بعد پاسخی نداد) رو بنویسم که دوستان هم ببینن و خودشون نظر بدن و قضاوت کنن:
نیما: 
سلام وقتتون بخیر
میخواستم ازتون راهنمایی بگیرم که چطور میتونم پست بگذارم؟
توی بخش پست های من که میرم وسط صفحه گزینه +افزودن پست کار نمیکنه متاسفانه ؟!!؟

پشتیبانی بهخوان:
سلام پست امکانیه که برای نقش بلاگر یا همان وبلاگ‌نویس وجود داره و برای بلاگری باید دست کم پنجاه دنبال کننده، سی یادداشت و صد کتاب در قفسهٔ خوانده‌ام داشته باشید.

نیما:
این چه نگرشیه؟؟!!!! مگه فقط بلاگرها پست رو درک میکنن یا بلدن پست بگذارن
تعجب میکنم واقعاً، اتفاقا اکثر این بقول شما بلاگرها پست های بینهایت خام و پر از ایرادی میگذارن. دلیل نمیشه کسی که کتاب کمتری(فالور، یادداشت) توی لیستش هست فهم و درک پایینتری داره
اصلا شوکه شدم واقعاً از این نگرش نمیدونم چی باید گفت
بنظرم کمی به مدیران و صاحب نظران بهخوان انتقال بدید که از این تفکرات بینهایت سخیف پرهیز کنن اگر قرار بر این باشه که دسته بندی صورت بگیره به نظرم تو این زمینه لاقل بسیار کار ناپسند و تحقیر آمیزیه


      

2

نیما

نیما

1403/7/7

        ««امیدوارم روزی فرانرسد که دوباره بخواهم این کتاب را ورق بزنم...!»»

قبل از اینکه بخوام درمورد خط بالا توضیحی بدم باید بگم که کتاب از نظر من دو جنبه بسیار پررنگ داشت:

«یکی جنبه نگرش به زندگی و دیگری نحوه برخورد با زندگی و مواجهه با مرگ»

گفتنی است با وجود تمامی تلخی ها ، سختی ها و کج فهمی های بشر  از این دو مقوله بنیادی، میچ آلبوم مطالب را بسیار قابل فهم، شیوا و بسیار دلنشین بیان کرده بود بگونه‌ای که به خواننده این احساس القا میشد که همچون ماهی در رودخانه اتفاقات کتاب فارغ از تمام دردها و خطرات محتمل، در حال شنا و لذت بردن از مسیر است.

جنبه نگرش به زندگی به نوعی بیان برخی مفاهیم عرفانی به زبانی ساده و همراه با مثال عینی است که به خواننده حس همزادپنداری رو القا میکنه و این مفاهیم گاها پیچیده رو برای خواننده بسیار قابل فهم و ملموس میکنه.

از طرفی جنبه نحوه برخورد با زندگی هم که به نوعی در دل نگرش به زندگی قرار داره میتونه یک ``نقشه راهی`` باشه برای افرادی که گاها شرایط زندگی اونهارو به جایی میرسونه که دیگه امیدی به ادامه دادن نمیبینن یا شرایط رو کاملا ناعادلانه میبینن و احساس ناچیز بودن وجودشون رو خالی از امید میکنه از همین رو من جمله اول خودم رو در این یادداشت آنطور بیان کردم چراکه 
 منظورم از نوشتن تیتر بالا این بود که دفعه بعدی که بخواهم این کتاب رو بازخوانی کنم برای استفاده از این نقشه راه هست پس قطعاً در موقعیت بدی خواهم بود...
      

39

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.