به قول دکتر شریعتی: «در درون همهی ما یک عمرِ سعد هست؛ من بیش از همه از عمر سعد شدن میترسم.»
حین خوندن داستان، خودمو جای عمر ابنسعد میگذاشتم و با خودم میگفتم اگه من بودم چی کار میکردم؟ آره، بعد گذر هزار و چهارصد سال از واقعه، آسونه که بگی امام حسین -علیه السلام- رو یاری میکنی؛ اما اگه واقعاً تو همچین موقعیتی قرار بگیری چی؟
خیلی وقت بود میخواستم این کتاب رو بخونم و شروع داستان هم منو جذب خودش کرد. قلم نویسنده رو هم دوست داشتم. با خودم فکر میکردم چرا امتیازهایی که به این کتاب داده شده اینقدر کم بوده؟ این کتاب که حتی منابع دیالوگها رو هم ذکر کرده!
ولی وقتی به ماجرای اماننامه و روز عاشورا رسیدم، متوجه شدم چرا.
اجازه بدید با وجود اطلاعات ناکافی و ناقصم در مورد واقعهی عاشورا و نکات داستاننویسی، نظرم رو دربارهی داستان بگم. فکر میکنم فضاسازی داستان بسیار جای کار داشت. درسته که دیالوگهای مهم از منابع تاریخی آورده شده بود (هرچند به نظرم میشد همین جملات رو هم بهتر ترجمه کرد)، اما صحنهها و شخصیتپردازی واقعاً اشکال داشت. بهویژه قضیهی اماننامه و صحنهی رزم و شهادت حضرت علیاکبر علیه السلام. ترتیب بعضی وقایع و دیالوگها هم فکر میکنم باید اصلاح میشد.
مثلاً در مورد موضوع اماننامه، من خونده بودم که شمر اماننامه رو از ابنزیاد میگیره؛ نه این که همین جوری با حرفهای ابنسعد بلند شه بره سمت حضرت عباس و برادرهاشون. یا قرة ابنقیس که تو این داستان رو به عمر سعد و شمر گفت که اگه جناب حر به من میگفت با چه نیتی سمت لشکر امام حسین میره منم باهاش میرفتم، گویا این حرف رو مدتها بعد از واقعهی عاشورا گفته.
نکتهی بعدی که بسیار بسیار بسیار برام مهمه، اینه که شخصیت امام حسین -علیه السلام- تو داستان چه جوری نشون داده شده. با در نظر گرفتن این که داستان از دید شخص منفی ماجرا بود، باز هم شخصیتی که در این داستان از امام حسین دیدیم قابل قبول نبود به نظرم. چه در لحظهی شهادت حضرت علیاکبر، چه هنگامی که حضرت اباالفضل -علیه السلام- به سمت فرات میرفتن و چه هنگام صحبت با دشمن و اتمام حجت کردنشون.
ولی از حق نگذریم، داستانْ شخصیت حضرت اباالفضل رو خیلی خوب نمایش داده بود. درسته که رابطهی برادریِ قشنگ بین امام حسین و حضرت عباس رو خیلی ندیدیم، یا اون احترام ویژهی حضرت عباس به امام حسین در داستان حس نشد، اما قدرت و صلابتی که داستان از ایشون برامون گفت یا صحنهای که کودکان حرم دور حضرت حلقه زدن و از ایشون آب خواستن، خیلی خیلی به دلم نشست.
شهادت جناب حر رو ندیدیم در داستان. و همین باعث میشه که بگم داستانِ ایشون انگار کامل نشد. ولی صحنهی رزم یزید ابنزیاد رو دوست داشتم.
بعد از واقعهی عاشورا، داستان خیلی سریع پیش رفت. و با ورود مختار به داستان، متوجه شدم که در اولین فرصت باید سریال مختارنامه رو کامل ببینم.
خلاصه که داستان میتونست خیلی خیلی کاملتر و بهتر باشه. به نظرم این کتاب رو بخونید، ولی با این دید سمتش بیایید که صرفاً میخواید واقعه رو از دید شخصیتهای منفی ببینید؛ نه به عنوان منبعی دربارهی رخدادهای واقعهی عاشورا.
پ.ن: حفص ابنعمر ابنسعد، روز قیامت منتظرم باش🗡️🗡️🗡️🗡️🗡️