یادداشت Aylin𖧧
1404/5/17
در حال حاضر دارم کتاب سوم رو میخونم ولی دوست داشتم برای هر جلد یک یادداشت جدا بنویسم. میتونم بگم هیچ چیز در مورد این مجموعه نمیدونستم وقتی رفتم سراغش. فقط میدونستم قراره اسم شخصیتها رو دوست داشته باشم. زمانی که میخواستم همین کتاب اول رو از کتابخونه امانت بگیرم، خانم کتابدار نگاهی بهم انداخت و گفت برای خوندنش باید صبور باشی ها. هفت جلده. (گمون کنم حالا متوجه شدهام که منظور ایشون از صبوری، چی بود😭😂) خونهی مامانبزرگم بودم وقتی شروعش کردم. «گوکلان به یموت دختر نمیدهد و از یموت دختر نمیآورد-هنوز هم.» و چند صفحه بیشتر نگذشته بود که متوجه شدم این کتاب و این مجموعه، قطعاً ارزش خوندن و صبوری و هر بلایی که ممکنه حین خوندن سرم بیاد (و اصلاً هم منظورم مرگِ شخصیتهای موردعلاقهام نیست😭😂) رو داره. هنوز هم نمیدونم چه احساسی نسبت به سولماز و گالان دارم. نمیدونم دوستشون دارم، یا ازشون متنفرم. هر دو، شخصیتهای خاص و غریبیان واقعاً. خیلی خیلی خیلی حرص خوردم از دستشون، گاهی دلم میخواست یا سر خودمو به دیوار بکوبم یا سر این دوتا رو؛ اما وقتی کنار هم و با هم بودن، لبخند رو لبهام مینشست. «آنها، با هم که میخندند، معنی همه چیز را عوض میکنند.» شخصیت موردعلاقهام تو این جلد بویانمیش بود و رفاقتش با گالان رو خیلی خیلی دوست داشتم. و همچنین توماج، یتمیش و قاباغ... با پایان کتاب اول، دلم سوخت حقیقتاً. کاش میشد جلوی این اتفاقات رو گرفت، کاش ماجرا طور دیگهای رقم میخورد، ولی به قول خود آقای ابراهیمی «تاریخ به انتظار تصمیم تو نخواهد نشست» و این اتفاقات، ناگزیر باید رخ میداد...🥲 در برابر این حجم از زیبایی و قدرت قلم آقای ابراهیمی هم زبانم قاصر است واقعاً. اگه -مثل منِ پیش از خوندن این کتاب- با قلم ایشون آشنا نیستید، تردید نکنید. خودتون بخونید و ببینید.
(0/1000)
Aylin𖧧
1404/5/30
0