معرفی کتاب آتش بدون دود: درخت مقدس اثر نادر ابراهیمی

آتش بدون دود: درخت مقدس

آتش بدون دود: درخت مقدس

4.6
141 نفر |
41 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

13

خوانده‌ام

247

خواهم خواند

50

شابک
9645529239000
تعداد صفحات
296
تاریخ انتشار
1388/2/13

توضیحات

کتاب آتش بدون دود: درخت مقدس، نویسنده نادر ابراهیمی.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به آتش بدون دود: درخت مقدس

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به آتش بدون دود: درخت مقدس

نمایش همه

پست‌های مرتبط به آتش بدون دود: درخت مقدس

یادداشت‌ها

          داستان این جلد از کتاب،روایت پنجاه سال بعد از کتاب اول است.فرزندان گالان و سولماز و دوره ی رضاخانی.
بیماری صحرا را فرا گرفته، بچه ها میمیرند و کاری از درخت مقدس بر نمیاید.مادران کنار درخت،آنقدر گریه می کنند تا از حال میروند.
این جلد از کتاب،از چند جهت دارای اهمیت است: ۱، ایدئولوژی آقای نادر ابراهیمی، در شخصیت روشنفکر صحرا، آق اویلر، بیان کننده ی نوع دیدگاه او به حکومت داری و توده هاست.شخصیتی که آینده را به خوبی تشخیص می دهد و به فکر بچه های صحراست هرچند کارهای او با مخالفت دیگران رو به روست
*به شخصه، بعد از این کتاب، دیدگاه و صحبت های ایشان را درمورد امام خمینی بیشتر دوست دارم،چرا که از سالها قبل، ایدئولوژی هایش مشخص بوده و کسی که بااین پایه ی فکری، در آن دوران، به شخصیت یک راهبر ارادت ورزد، از سر جوگیری یا برای منفعتی نبوده است.
۲،در این کتاب، دو تقابل داریم.بیماری امده و نان عده ای در این است که مردم شفا را از درخت مقدس بخواهند و اگر فرزندشان مرد، تسلیمانه بگویند خدا داد،خدا هم گرفت.اما کسی طرف علم و طب نرود.
طرف دیگر، آق اویلر است که در عین اعتقاد به درخت و شفا، به طب و علم معتقد است.
و سومین فرد مهم، پسر آق اویلر است که قرار است به شهر برود و طبابت بیاموزد و قبل از رفتن،شفا و درخت را انکار می کند و معتقد صد درصدی به علم است.
سه گروهی که در همه ی تاریخ، چه در همین کرونا و چه ادوار دیگر، همیشه در تاریخ دیده ایم. جامعه شناسی این جلد از کتاب را بسیار دوست
        

7

پیشینه‌ای
          پیشینه‌ای به کمال
هستی در زوال
و سعادت در مسیر وصال!
این سه‌گانه جان نویسندگی نادر هستند در اثر سترگ به نام آتش بدون دود!
درخت مقدس که میعاد پیمان دوباره و بانگ سربلندی و استیلای ترکمن‌ها در صحرا بود. درختی که خستگان از سردی چادرها و برهوت صحرا بی‌ عاچیق و تار و تک‌زن و تفنگ را پناه داد و تمدنی جدید در دل صحرا فراز آورد. هر قدر گالان‌اوجا و یاشولی حسن در گردآوردن مردم کوشیدند، از دل صحرا آب کشیدند و زمین آباد کردند و اینچه‌برون به مرکز صحرای ترکمن نشین ایران بدل ساختند، اکنون  این روستا درگیر بیماری و نومیدی و تباهی است. سترگی ترک برداشته!
درخت مقدس نماد پابندگی به سنت‌هایی است که با بند خرافه و سستی و ایستایی اسیر گشته. بیماری فراگیر نوباوگان ترکمن را می‌کشد، دودی از تفنگ‌ها برای شکار برنمی‌خیزد، فرزندان رهبران صحرا در‌هم‌آمیختگی وانهاده و درآویخته‌اند! 
در این میانه آق‌اویلر عزم آن دارد تا فرزند خویش را برای فراگیری طب و دستاورد کیمیای نجات‌بخش ترکمن‌ها راهی تهران کند. ترکمن‌ها اما به این تصمیم بدبین‌اند. آنان معتقدند فارس‌ها و حکومت مرکزی جز نفرت و تباهی و بیداد و مرگ چیزی برایشان ندارند.
آق‌اویلر پیر همه هستی‌ش را فدای این مبارزه می‌کند؛ گوسفندان و زمین‌هایش را به کودکان می‌بخشد به شرط آن‌که تا سنین جوانی بیماری و نیستی را در صحرا تاب بیاورند. چوب‌دست کدخدایی وا می‌نهد تا مردمان برای رسم جدید خود اسم جدیدی بیابیند.
تک‌نواز این پرده از موسیقی صحرا یاشولی آیدین فرزند ناخلف یاشولی حسن دوراندیش است. کودکان صحرا یکی یکی جان می‌سپارند و یاشولی این مرگ را بادافره کفر اوجاها می‌داند! پرهیب مرگ بر چادرها دست انداخته، عاچیق‌ها ساز ماتم کوک می‌کنند، پیشه‌وران نفرت درو می‌کنند. 
در دورتر، آلنی مشق طبابت می‌کند، سخت زندگی می‌کند تا زندگانی جان‌سختان را بتواند که نجات بدهد. کتاب می‌خواند و دانش می‌اندوزد. کشور آبستن رویدادهایی نویی است از شمال از جنوب!
متفقین تهران را اشغال کرده‌اند و مبارزان راه آزادی که در خفقان رضاخانی زهر می‌خوردند و حسرت می‌مکیدند، بوی خوش صبح‌گاهی و طلوع خورشیدی در در سرزمین ایران مست‌شان کرده است.
آسمان اصالت گذشته، خشونت خورشید اکنون و ماهتاب ماورایی آینده، هرچند در محنت و تباهی اما نوید آینده‌ای روشن را می‌دهد که بسته به همت مردان این صحراست...
        

12

          اگر درباره این جلد رمان هم بخواهم مثل جلد اول یک ریویوی مقایسه ای با کلیدر بنویسم باید به دو جنبه مهم اشاره کنم:
اول این که در این جلد ما با «رمان قهرمان» سر و کار نداریم برعکس جلد اول که یک قهرمان خیلی تیپیک داشت به نام گالان. البته در مقام مقایسه گلمحمد دولت آبادی خیلی به الگوی «پهلوان-درویش» که الگوی خاص قهرمان ایرانی است نزدیک است تا گالان نادر. بله در این جلد ما داریم حکایت زد و خوردهای پیچیده یک جامعه را از درون میخوانیم که کل این جامعه کوچک ترکمی را میتوان تمثیلی از جامعه ایران دانست. اما دیگر هیچ قهرمانی را به شکل خاص دنبال نمیکنیم و نه تنها هیچ قهرمانی نیست که کاملا ویژگی هایی متمایز از دیگران داشته باشد، که هیچ شخصیتی واقعا چندان از دیگران متمایز نیست(مگر آلنی که درموردش خواهم نوشت) و این باعث شد من چند بار شخصیت ها را گم کنم.
دوم این که زن ها در این جلد مطلقا غایب هستند و اگر در جلد اول سولماز وجود داشت که خودش هم خصلتهای مردانه ای داشت اما این جلد کاملا یک رمان مردانه پیش روی خودمان داریم.
از اینها گذشته نادر خیلی خوب کشاکش رسیدن به قدرت را در درون یک جامعه ترسیم میکند و جایگاه نیروهایی مثل نمایندگان مذهب را هم خوب مشخص میکند در صورتی که این قشر جایشان کلا در کلیدر خالی است
به گمانم خود نادر هم احساس کرده که دو جلد فرو رفتن در کشمکشهای قومی ترکمن ها که مخاطب امروز با بخشی از آنها چندان ارتباط برقرار نمیکند باید خسته کننده باشد. بنابراین وسط این جلد آلنی، یکی از پسرهای آق اویلر که میشود یکی از نوه های همان گالان افسانه ای، برای طبیب شدن راهی تهران میشود و بیست سی صفحه ما یک فضای آشنای تهرانی داریم که نسبتا شتابزده روایت میشود. 
بالاخره رمان با رسیدن خبر بازگشت همین آلنی تمام میشود و باید دید در جلد بعدی مردم اینچه برون چه برخوردی با آلنی خواهند کرد. تعلیق اثر واقعا بالاست اما شخصیت پردازی ها به گرد پای کلیدر هم نمیرسد
        

2