معرفی کتاب سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند اثر داوود غفارزادگان

سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند

سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند

3.1
9 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

13

خواهم خواند

15

شابک
9789643379292
تعداد صفحات
132
تاریخ انتشار
1399/9/15

توضیحات

         «سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند» کتابی است شامل سه روایت از زندگی امام حسین (ع) در مسیر رسیدن به کربلا و نیز در ایام حضور در این مکان تا شهادت.

غفارزادگان در این کتاب آمیزه‌ای از هنر و تکنیک و مضمون را برای مخاطبان خود به ارمغان آورده است. او از سویی برای روایت خود از تکنیک روایت‌نویسی کهن ایرانی بهره برده است. هر بخش از کتاب خود را بنا بر سنت کتابت مقاتل با محتوایی به هم پیوسته و منزل به منزل سامان داده و مخاطبش را بر همین مبنا تا درون حادثه راهنمایی می‌کند.

او در این متن نشان داده که برای نوشتن بسیار مقید به پژوهش است و متن روایی داستانی تاریخی را بر پایه مستندات شکل می‌دهد اما هرگز نشانی از کپی‌برداری و یا کلیشه‌سازی را در آن برجای نمی‌گذارد.

غفارزادگان همچنین در این کتاب تلاش بسیاری کرده است تا از منظر زبانی به متنی با رنگ و بوی و حال و هوای تاریخی دست پیدا کند؛ متنی که خوانش آن مانند قدم زدن در پس‌کوچه‌های تاریخ برای به تماشا نشستن رخدادهای آن است. او کلمات و عباراتی را استخدام می‌کند که از سویی دارای استواری بیان است و از سوی دیگر حریم و ساختار تاریخ را برای روایت شدن در خود محفوظ نگاه می‌دارد و به همین اعتبار کتاب «سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند» را می‌توان نمونه‌ای قابل تأمل از ادبیات تاریخی دانست که مسیر حرکت کاروان امام حسین (ع) از مدینه به سمت کوفه را بازخوانی می‌کند و با زبان روایت داستانی نظرگاه خود را با رعایت امانت و به شکل بیانی تازه‌ای با مخاطبانش در میان می‌گذارد و  او را به کشف دنیایی تازه که خود آن را شکل داده دعوت می‌کند
      

لیست‌های مرتبط به سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند

یادداشت‌ها

Aylin𖧧

Aylin𖧧

1403/10/21

          سه روایت. سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند.
باید بگم بیشتر سه روایت از جناب حر بود؛ تا سه روایت از حضرت اباعبدالله. روایت اول، قلم سنگینی داشت؛ حداقل برای من. گاهی هر سطر رو چند بار می‌خوندم تا متوجه معنا و منظورش بشم. زاویه‌دید هم مدااااام تغییر می‌کرد و این آزارم می‌داد. با این حال، قلمش قشنگ بود. اون بخش که از زبون خاک کربلا روایت شده بود رو خیلی خیلی دوست داشتم.
روایت دوم رو اصلاً نپسندیدم. انگار بخوای کل روز عاشورا که نه، کل زندگی‌نامه‌ی امام حسین علیه السلام رو توی یک روایت جا بدی. خیلی خیلی خلاصه بود و بالا بودن کمیت، کیفیت کار رو واقعاً پایین آورده بود. شخصیت‌پردازی ضعیفی هم داشت. شاید بخوایم بگیم این روایتْ تاریخی بود نه داستانی؛ اما نه. تاریخی هم نبود. یه چیزی بین روایت تاریخی و روایت داستانی بود که نتونست حق هیچ‌کدوم رو ادا کنه.
دوباره از یک جایی به بعد شخصیت جناب حر وارد داستان می‌شد و همون مواردی که توی روایت اول دیدیم، توی روایت دوم هم اتفاق می‌افتاد، با اندکی تغییر؛ و ادامه‌دارتر نسبت به روایت قبل. روایت دوم مثل کتاب‌های درسی بود راستش. فقط داشت خبر می‌داد که این اتفاق افتاد و بعدش فلان اتفاق و بعدش هم اون یکی اتفاق. هرچند که در مورد مستند بودن برخی از همین اطلاعات هم مطمئن نیستم. 
به نظرم روایت دوم نتونست معنا و مفهومی رو که باید، به مخاطب برسونه. عجله‌ای بود. خشک بود. خبری بود. به دل ننشست.
و اما روایت سوم. باز هم روایت حال جناب حر؛ اما خیلی لطیف‌تر و روان‌تر. کاش کل کتاب مثل روایت سوم بود. ورود شخصیت قیس به داستان، روایت سوم رو منعطف‌تر کرده بود. البته فکر می‌کنم قیس و پدرش و دوستانش شخصیت‌های خیالی بودن؛ اما چون وارد صحنه‌ی جنگ روز عاشورا نشدن کاری با این مورد ندارم. صحنه‌سازی و شخصیت‌پردازی روایت سوم خوب بود، روی داستان کار شده بود و پایانش -در واقع پایان کتاب- رو این‌قدر دوست داشتم که به‌تنهایی، امتیازی رو که برا کتاب در نظر داشتم بالا برد. 
یه مورد دیگه که در طول خوندن کتاب اذیتم می‌کرد، تکرار مکررات بود. ما برخی دیالوگ‌ها و اتفاقات رو توی هر سه روایت دیدیم. کاش نویسنده توی چینش روایات و اتفاقاتی که قرار بود توی هر روایت شرح داده بشه، تجدید نظر می‌کردن. کتاب می‌تونست خیلی زیباتر، روان‌تر و تاثیرگذارتر از این باشه.
به هر حال، سه ستاره‌ی کامل. 
        

11

          بسم الله الرحمن الرحیم

دو روایت داستانی و یک روایت تاریخی از واقعه کربلا.

روایت اول:
روایتی از داستان جناب حر ابن یزید ریاحی است. از لحظه حرکت حر همراه با لشکرش تا لحظه تحول و پیوستن به اصحاب سیدالشهداء و شهادت در رکاب ایشان. 
روایتی متوسط و دارای پریشانی‌ها و تردید‌های گاها اغراق آمیز‌ و در یک مورد، ضد و نقیض. 
مثلا ایشان تا لحظاتی قبل در شک و تردید بود که چرا به مقابله با نوه پیامبر تن داده و ناگهان دبدون ذره‌ای تردید عصبانی می‌شود و با سیدالشهدا به جدالی لفظی و تند می‌پردازد. 
درست است که روایات داستانی ریشه در واقعیت دارند و مثل داستان نیستند، که (حداقل) بخش غالبی‌شان را تخیل تشکیل می‌دهد، اما آن بخش‌های روایت که جزو اتفاقات ضبط شده در واقعیت نیستند نباید قربانی واقعیت شوند و بی‌منطق جلوه کنند. 

روایت دوم:
روایتی کاملا تاریخی از سیدالشهدا. از ولادت تا شهادت ایشان. به یاد ندارم که نویسنده دخل و تصرفی در این روایت کرده باشد. حقیقتا بخش‌های مربوط به روز عاشورا شبیه به روایت پنجم کتاب فراموشان بود. فقط با طول و تفصیل بیشتر. 
حضور این روایت را اینجا لازم نمی‌دانم. اگر بنا است تاریخ گفته شود پس چرا باید به شکل مجمل واقعه کربلا روایت و بخش‌های زیادی از حذف شود. کامل‌تر و بدون زوائد این واقعه در کتب تاریخی مختلفی ذکر شده و لازم نیست عینا همان‌ها در این کتاب آورده شود.

روایت سوم:
دومین روایت داستانی کتاب که باز هم از جناب حر است. روایتی قوی‌تر از روایت اول و با بیان صحیح و درست شک‌ها و تردید‌های ایشان. بدون بی‌منطقی و اغراق. 
همچنین این روایت می‌تواند یک داستان نیمه بلند باشد. شخصیت‌های خیالی و اتفاقاتی که در تاریخ ذکر نشده‌اند بخش غالب داستان را شکل می‌دهند و بخش‌های واقعی کم‌تر از آنند که به داستان بودنش ضربه بزنند. هر چند که نمی‌دانم نویسنده این روایت سوم را عامدانه داستان کرده یا قصدش نوشتن روایت داستانی بوده و اتفاقا کارش به اینجا کشیده‌.

با تمام اشکالاتی که به روایت اول و دوم این مجموعه وارد کردم، شاید برای کسانی که داستان و مشتقاتش برای آن‌ها صرفا جنبه‌ی تفریحی دارد خیلی آزاردهنده نباشد و قابل خواندن باشد. اما مخاطبان حرفه‌ای داستان هم نباید از روایت سوم اجتناب کنند و حتما آن را، به عنوان مواجهه‌ای با ادبیات تاریخی_مذهبی، بخوانند.
        

25

          

کتابِ سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند

از قدیم برخی می گفتند بعد از ولادت امام رضا علیه السلام باید برای محرم آماده شویم. شاید با این روایت ها بشود به محرم نزدیک شد. کتابی که آقای داود غفارزادگان نوشته؛ عنوان عجیبی دارد. " سه روایت از مردی که خدا دوست داشت او را کشته ببیند". همه ی حرف را همان اول زده انگار. کتاب کم حجم و خوش خوان است. برای نوجوان ها هم فهمیدنی است. روایت سومش از نگاه یک نوجوانِ کوفی است. فصل اول با محوریت شخصیت "حر ریاحی " است. فصل دوم اشارات تاریخی دارد به داستان سیدالشهدا و حوادث کربلا و فصل سوم دوباره به تردید و دو دلی و تصمیمِ بزرگ حُر می پردازد. امامِ حسینِ این کتاب، خیلی خواستنی است.
 سه روایت را انتشارات کتاب نیستان چاپ کرده و قیمتش هم در سایتِ انتشارات،  کم از ۳۰ هزار تومان دارد.

#معرفی_کتاب
#داود_غفارزادگان
#انتشارات_کتاب_نیستان
#کتاب_سه_روایت_از_مردی_که_خدا_دوست_داشت_او_را_کشته_ببیند
#آخرین_کتابی_که_خواندم

        

0