جوان

جوان

بلاگر
@jaavaan

44 دنبال شده

219 دنبال کننده

                یه مامانی که دوست داره کتاب بخونه چون جای کتاب رو هیچ چیزی نمیگیره...
              
_jaavaan_

یادداشت‌ها

نمایش همه
جوان

جوان

3 روز پیش

        شهابٓ دین
از آن جنس‌ کتاب‌های دلنشین و شیرین که میشد یک جرعه تمام آن‌ را نوشید.
دوستش داشتم و با خواندنش پر از لطافت شدم.
نکات اخلاقی سنگینی نداشت ولی سبک زندگی آیت الله مرعشی خود پر از نکته بود و عبرت آموز.
کتاب‌دوستی ایشان و تلاش‌های بسیاری که برای داشتن کتب نسخی کردند واقعا و واقعا باارزش بود و چقدر خوب سیر این کتاب‌دوستی و جمع‌آوری کتاب روایت شده بود.
همه‌ی این‌ها به خاطر قلم نویسنده‌ای هست که روایت‌های مختلف از زندگی شهاب‌الدین را بیرون کشیده و در بستر داستانی بیان کرده است. داستانی که به راحتی در مقابل چشم آدمی تصویر می‌شد.
نوع پرداخت به داستان و شروع از وفات شهاب‌الدین جالب بود ولی میزان رفت و برگشت بسیار زیاد بود. به طوریکه من قسمت حال را رد می‌کردم تا داستانِ گذشته را بخوانم.
نویسنده تلاش کرده بود داستان زندگی پر برکت ۹۰ ساله را در ۲۰۰ صفحه خلاصه کند. این خلاصه نوشتن تا یک جایی قابل تقدیر هست چون از زیاده‌گویی جلوگیری کرده است ولی بعضی روایت‌ها و بعضی دوره‌ها شاید به دلیل همین خلاصه نوشتن ناقص مانده است.
سفر هند بسیار کوتاه بود، طریقه‌ی بازگرداندن کتاب‌ها از نجف نوشته نشده بود و...
و همینطور زمان در داستان گم بود. به جز در مواردی که با مسائل سیاسی می‌شد زمان را سنجید در بقیه موارد نمی‌دانستیم که دقیقا در کجای تاریخ هستیم.

چقدر بریده از این کتاب می‌توان نوشت...
از مباحثه با استاد سنی...
تا شعرِ همای رحمتِ شهریار...
و من چقدر دلم خواست سرِ سفره‌ی نان و خیاری که امام زمان برای شهاب‌الدین آورده بود بنشینم و لقمه‌ای... چه خیال‌های بیهوده‌ای.
      

16

جوان

جوان

1404/1/22

        وطن‌دوستی مرید برغوثی برای من تحسین برانگیز است.
چقدر زیبا از قدرت شعر خود کمک گرفته و با معجزه‌ی کلمات از رنج بی‌وطنی نوشته است.
دوستش داشتم، بسیار.
تمام احساسات نویسنده با کلماتی که نوشته بود به من منتقل میشد و من انگار که خود یک فلسطینی دور از وطن باشم، غم تمام وجودم را گرفته بود.
خواندن و دیدن فلسطین از دریچه‌ی یک فلسطینی برای من پر از درس بود. چه فلسطینی‌هایی که مانند مرید برغوثی با وجود دوری از وطن تا آخر لحظه‌ی عمر خود فلسطینی ماندند و چه فلسطینی‌هایی که برای رفاه و آسایش دنیا پشت پا به وطن زدند و بود و نبود فلسطین برایشان یکی بود.
فلسطینی تربیت کردنِ فرزند هم برایم جالب بود. اینکه افرادی هستند که با وجود دوری از وطن بچه‌های خود را که هیچگاه فلسطین را ندیده‌اند با عشق فلسطین و با فرهنگ فلسطین بزرگ می‌کنند به امید روزی که به خانه‌های خود برگردند.
روایت‌ها ساده و روان بود تا جایی که سفرِ اول تمیم به رام الله به پایان رسید، بعد از آن جلو و عقب شدن‌های تاریخ نوشته را سخت‌خوان کرده بود و انگار که کتابی جدا بود نسبت به فصل‌های گذشته.
      

4

جوان

جوان

1403/11/14

        روان بود و خوش‌خوان، طوری که می‌شود یک نفس خواند و تمامش کرد. ولی نسبت به کتاب های مشابه خود چیز خیلی متفاوت‌تری نداشت.
من ترجیح می‌دادم فخریِ فعال قبل از ازدواج همچنان بعد از ازدواج فعال بماند و ما او را فقط در خانه نبینیم. با وجود تاکید فراوان راوی به روشن‌فکر بودن و همراه بودن همسر در عرصه‌ی فعالیت‌ها چیز زیادی از این فعالیت‌ها تصویر نشده بود. دوست داشتم حتی شده در حد حاشیه از فخریِ در میدان بخوانم.
و خب با وجود باارزش بودن این خاطرات و کارها روایتِ نویی نبود که ارزش تبلیغات وسیع را داشته باشد.

شاید روایتِ نویی که می‌شد از دل این زندگی بیرون آورد، چگونگیِ زیست شهید بود . زیستی که باعث شده بود در زمانی که به گفته‌ی همسر شهید، اکثریت مذهبی متعصب بودند و محدودیت‌های زیادی برای خانواده قائل می‌شدند، ایشان مشوق کار و تحصیل همسر بوده‌اند. خیلی دوست داشتم بدانم این شهید چه کتابی خوانده یا پای منبر چه کسی نشسته یا چه تحصیلاتی داشته که به نسبت دوستان و همکاران خود نگاه بازتری نسبت به مسائل داشته است.
      

7

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

بریده‌های کتاب

نمایش همه
جوان

جوان

1403/5/20

بریدۀ کتاب

صفحۀ 213

این نخست وزیر اسرائیلی خوب می‌داند که چگونه جهان را به رعایت حرمت خون اسرائیلیان وادار کند؛ رعایت حرمت خون تک تک افراد اسرائیلی بدون استثنا. او خوب می داند که چگونه جهان را به رعایت حرمت اشک های اسرائیلیان وادار کند. او به خوبی توانست اسرائیل را قربانی جنایتی جلوه دهد که ما مرتکب شده‌ایم. بله او حقایق را وارونه جلوه داد. و ترتیب کارها را به هم ریخت. و ما را آغازگر جنگ و خشونت در خاورمیانه نشان داد. او همه چیز را شیوا و به گونه‌ای قابل تصدیق بیان می‌کند. هنوز تمام کلماتی را که اسحاق رابین در آن روز گفت به خاطر دارم: - ما سربازان خون آلود از جنگ برگشته، برادران و دوستانمان را دیدیم که جلوی چشم‌مان کشته شدند و در تشییع جنازه آن‌ها شرکت کردیم در حالی که نتوانستیم در چشمان مادرانشان نگاه کنیم و امروز از هر کدام از آن‌ها با عشقی ابدی یاد می‌کنیم. با یک ترفند ساده زبانی می توان حقیقت را پنهان کرد: داستان خود را از «قسمت دوم» آن شروع کنید! بله و این کاری است که رابین به سادگی انجام داد و از صحبت درباره «قسمت اول» داستان، امتناع کرد؛ یعنی حمله اسرائیل به فلسطین. کافی است داستان را از «قسمت دوم» آغاز کنید تا دنیا برعکس شود. داستان را از «قسمت دوم» شروع کنید تا تیرها و نیزه های سرخ پوستان، عامل اصلی جنایت شناخته شوند و تفنگ سفید پوستان، قربانی اصلی. کافی است داستان خود را از «قسمت دوم» شروع کنید تا خشم سیاه پوستان علیه مرد سفید پوست عملی وحشیانه و خشونت بار تلقی شود! افی است داستان خود را از «قسمت دوم» شروع کنید تا گاندی مسئول بدبختی‌های انگلیسی‌ها شناخته شود! کافی است داستان خود را از «قسمت دوم» شروع کنید تا آن ویتنامی بیچاره سوخته در آتش بمب، عاملی شناخته شود که انسانیت ناپالم را آزرده خاطر کرده است! و آهنگ های ویکتور خارا مایه خجالت شود، نه گلوله‌های پینوشه که هزاران نفر را در استادیوم سانتیاگو کشت. کافی است داستان خود را از «قسمت دوم» شروع کنید تا مادر بزرگ من ام‌عطاء جنایت‌کار شناخته شود و آریل شارون قربانی او.

7

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.