معرفی کتاب گاه ناچیزی مرگ: رمان درباره زندگانی محیی الدین ابن عربی اثر محمدحسن علوان مترجم امیرحسین الهیاری

گاه ناچیزی مرگ: رمان درباره  زندگانی محیی الدین ابن عربی

گاه ناچیزی مرگ: رمان درباره زندگانی محیی الدین ابن عربی

محمدحسن علوان و 2 نفر دیگر
3.9
105 نفر |
45 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

22

خوانده‌ام

163

خواهم خواند

155

ناشر
مولی
شابک
9786003390805
تعداد صفحات
504
تاریخ انتشار
1399/10/22

توضیحات

        این بنای خشت و گلی خانه ی من است، با گنبد کوتاهش، چیزی چون دمل، برآمده از سینه ی بیابان، دورافتاده و تنگ. وقتی به قیلوله دراز میکشم باید خودم را کج کنم از بس این خانه تنگ است و وقتی می ایستم دود آتش که زیر گنبد کوتاهش جمع میشود خفه ام میکند.
      

لیست‌های مرتبط به گاه ناچیزی مرگ: رمان درباره زندگانی محیی الدین ابن عربی

نمایش همه

یادداشت‌ها

          اوایل، این کتاب را چون شراب‌ای ناب، از ترس تمام شدن‌اش، جرعه‌جرعه می‌نوشیدم؛ کم‌کم اما، چنان که افتد و دانی، چنان اثر کرد که خویش ز بی‌گانه شناختن نتوانستم، لاجرعه و یک‌نفس تا انتها سر کشیدم…

بعد از تمام شدن‌ش، مست و خمار بر سر سجاده افتادم و بعد از نمازی که ندانم چند رکعت بود، قرآن را گشودم و این‌گونه از فُصّلت با من سخن گفت: «وَمِنْ آیَاتِهِ اللَّیْلُ وَالنَّهَارُ وَالشَّمْسُ وَالْقَمَرُ لا تَسْجُدُوا لِلشَّمْسِ وَلا لِلْقَمَرِ وَاسْجُدُوا لِلَّهِ الَّذِی خَلَقَهُنَّ إِنْ کُنْتُمْ إِیَّاهُ تَعْبُدُونَ ﴿٣٧﴾»
که جلال‌الدّین را شمس‌ای از تبریز بود و این محیی‌الدّین را بدری از حبشه. جلال‌الدّین به تابشِ شمس، النّهار است و محیی‌الدّین به درخشش بدر، اللّیل. جلال‌الدّین روز است و محیی‌الدّین شب…

ترجمه عالی بود؛ سرشار مضامین و توصیفات شاعرانه؛ نزدیک به بیان ابن‌عربی. اما نکته‌ای هست که گفتن‌اش خالی از لطف نیست: این قصّه، همان‌قدر که که ما را به محیی‌الدّین نزدیک می‌کند، همان‌قدر ما را از او دور می‌کند؛ همان‌گونه که در بخشی از کتاب به نقل از نظام بنت زاهر اصفهانی آورده:

«اگر راه را بشناسی، معرفت را از دست می‌دهی و اگر به معرفت رسیدی، آن‌گاه راه را خواهی شناخت. یعنی اول باید برسی و اگر به رسیدن، یقین یافتی، سر بچرخانی و راهِ آمده را بشناسی. چطور پیش از رسیدن توقّعِ شناختن داری؟!»

چنان‌که ابوسعید ابوالخیر در کتاب « چشیدن طعم وقت» می‌فرماد:
«چون گُمان بُردی که حق را یافتی، این‌وقت او را گُم کردی و چون گُمان بُردی که او را گُم کردی، او را یافتی.»
        

42

          «خلایق در کار خداوند، اعتقاداتی دارند و من به همۀ آن‌ها معتقدم» (بخشی از متن کتاب)
عنوان کتاب به سخنی از ابن‌عربی برمی‌گردد، شخصیت اصلی کتاب؛ شیخ می‌گوید: الحُبّ موت صغیرٍ
در واقع، این کتاب زندگی‌نامۀ محی‌الدین ابن عربی نیست، زیرا در زندگینامه صفر تا صد محتوا بر اساس مستندات زندگی فرد مورد نظر است. این کتاب رمانیست بر اساس زندگی و زمانۀ ابن‌عربی. او یک فیلسوف، عارف و شاعرِ مسلمان عرب و اهل اندلس است. علوان، پژوهش‌های خود از محی‌الدین را با تخیلِ خویش تلفیق کرده و بی‌شک نقشِ تخیل در کتاب بیش از واقعیت است. مثلاً نقشِ پدر محی‌الدین در کتاب آنی نیست که در واقعیت است. همین اندک تخیل چندین فصل را سامان داده است.
به گفتۀ نویسنده، «محیی‌الدین قدم در مسیر محبة الله گذاشته است». این مرد هراسی از کم‌بودنِ خویشتن ندارد؛ چرا که از نردبانِ تعالی آنقدر بالا رفته که دیگر هیچ خواسته‌ای برای «منِ» خود ندارد. بدون تردید، ابن عربی، یکی از بزرگ‌ترین عارفان تاریخ اسلام است. او با آثار گران‌بهای خود بر عرفان نظری تأثیر فراوان نهاد و بسیاری از عارفان بعدی، از آثار او بهره بردند.

«گاهی پاهایی که راه می‌روند، بیشتر از چشمانی که می‌بینند، توانِ خواندن دارند» (بخشی از متن کتاب)
علوان دیدار ابن عربی با چهار (وتدش) را تشریح می کند. مترجم در کتاب اوتاد را جمعِ وتد به‌معنای (میخ) ترجمه کرده است. جالب‌ترینِ بخش دربارۀ اوتاد وتدِ چهارم است که به شمس تبریزی می‌رسد .

«پدر نمی‌دانست شنا غوطه‌ورشدن در ملکوت الهی است و تیراندازی، گفتنِ حقیقت به هنگام ترس و اسب‌سواری، سفر برای کسب علم است.» (بخشی از متن کتاب)
علوان تلاش کرده است با تخیل‌اش سفرهای محی‌الدین را به تصویر بکشد، از اندلش تا آذربایجان، شهر به شهر، و در خلال این سفرها رخدادهایی بعضاً خیالی پیش می‌آید که دستمایه‌ای می‌شود تا علوان ذهنِ آشفتۀ محی‌الدین را به تصویر بکشد.
«خداوند آن‌چه خود بخواهد بر من آشکار می‌کند، نه آن‌چه من بخواهم. این شهود است، رمالی و چشم‌بندی و پیش‌گویی نیست. من نه فالگوش می‌ایستم و نه چیزی را از جایی می‌ربایم. من به حال خویشم و به کار خویش که ناگهان کشف الهی فرود می‌آید. و این، احوال اولیا و صوفیان است.»
گاه ناچیزیِ مرگ چیزی است که جایش میان منابع فارسی کم بود، با اینکه این اثر ترجمه است. به عنوان کتاب بالینی حتماً توصیه می‌کنم.
        

21

          "گاه ناچیزی مرگ، رمان درباره زندگانی محی الدین ابن عربی" 
نوشته "محمد حسن علوان ۲۰۱۶" و ترجمه "امیرحسین الهیاری"
کتاب عجیبیه جدای از اینکه برنده جایزه بوکر عربی ۲۰۱۷ شده، برای من که اطلاعات کمی از ابن عربی داشتم و فقط میدونستم "فتوحات مکیه" اثر ایشونه و یک عارف نامدار هستند. قبلا یک رمان درباره زندگینامه شیخ اشراق سهروردی خوانده بودم بنام "قلندر و قلعه" اثر آقای یثربی ولی بنظرم رمان علوان خیلی جون دارتره و یک سر و گردن بالاتر. احساس میکنم برای فهمیدن اینکه ابن عربی چی میگفته خیلی باید زحمت کشید و کار یکی دو کتاب‌ هم نیست. اصلا نمیدونم چی باید در مورد این کتاب بنویسم! پس از توضیح مترجم استفاده میکنم:
رمان دو روایت موازی داره کلا در ۱۰۰ قسمت، یکی از زبان خود ابن عربی گفته میشه از قبل تولد تا بعد از مرگ و دومی روایت دست بدست شدن زندگی‌نامه او در طی قرون مختلف و رسیدن به دست یک خانم در دوران معاصر است. البته زندگینامه بخش اعظم رمان رو تشکیل میده.
زندگانی ابن عربی به چهار دوره تقسیم میشه:
۱.تولد در مرسیه اندلس و برآمدن شخصیت علمی او در این شهر و اشبیلیه
۲.سفر به غرب عالم اسلام یعنی مراکش امروزی و به شهرهایی همچون بجایه، فاس و ... در حدود سی سالگی
۳.سفر به شرق عالم اسلام، با عبور از اسکندریه، قاهره و سپس بغداد و حلب و کرک و دمشق و حما و قونیه و مدتی که در مکه اقامت میکند.
۴.اقامت محتشمانه در دمشق تا هنگام مرگ
در طی این چهار مرحله از زندگی، به دنبال اوتاد چهارگانه خود هست. دایه اش در کودکی به او می گوید که از اولیا خداست و قلبش رو باید پاک نگه داره تا اوتاد بسراغش بیایند.
اولین اوتادش رو در اشبیلیه می یابه، یوسف الکومی و دومی را در قاهره، که او وارث ابوالحسن بجایی است، خیاط برادر دوست صمیمی اش حریری. سومی آنها در مکه که یک زن ایرانی است بنام نظام دختر شیخ زاهر استاد خودش و چهارمی و آخرین وتد رو در ملطیه ترکیه میبینه که همون شمس تبریزی هست! شمس بهش میگه آخرین وتد رو یافتی و از این پس دیگه هرگز نخواهی لغزید.
تنها کسی که ابن عربی در زندگیش واقعا عاشقش میشه همون نظام هست ولی جواب رد میگیره. خیلی بعدتر نظام بهش میگه که من وتد سوم تو هستم و نمیتونم با تو ازدواج کنم. این داستان عشق ابن عربی و نظام برای من خیلی عجبیه توان فهمش رو ندارم. نظام هیج وقت با هیچ کس ازدواج نکرد هرچند ابن عربی سه بار ازدواج کرد البته نه همزمان.
نام کتاب از یک جمله ابن عربی گرفته شده :"الحب موت صغیر" یعنی عشق، مرگ کوچک است. 

این قسمتی از سوال و جواب ابن عربی و نظام هست بعد از اینکه مدتی از خواستگاری گذشت و نظام جوابی نداد:
- نظام! انتظارم طولانی شد
- واگر طول بکشد چه می شود؟
- قلب من از عشق تو به جوش می آید و روحم ناآرام می شود. از خور و خواب خواهم افتاد.
- عشقی که روح را پاک کند بهتر از ازدواجی است که نیاز را مرتفع سازد.
- نه عشق تو نیازی است که مرتفع شود و نه عشق من آتشی است که خاموشی گیرد.
-عشق تو به من، کمال یافته است... پس دیگر چه نیازی به ازدواج؟ و اگر عشق تو به من کمال نیافته است، من چه نیازی به ازدواج با یک عشق ناقص دارم؟
- این عشق، از من و تو، قدیمی تر است. قسمتی است که پیش از ما نوشته شده و پس از ما باقی خواهد ماند. کوچک نبوده که بزرگ شود. ناقص نبوده که کمال یابد. کامل، آفریده شده و کامل خواهد ماند. چیزی است چنان فطرت...چنان سرشت... چنان نهاد... 

ابن عربی عشق را اصل هستی می شمارد، که در کل نظام جهان و هستی انسان وظیفه عمده را بر عهده دارد. 
در باب تفاوت فقیه و فیلسوف و صوفی می گوید: فقیه، می خواند و هرچه از خواندن دریابد می گوید. فیلسوف می اندیشد و نتایج استدلالش را بیان می کند. صوفی اما با پروردگار خود خلوت می کند و هرچه خدا به او بنماید می گوید. 

در اوخر کتاب حاکم دمشق و قاضی القضات پیش محی الدین می آیند نظرش را درباره کسانی می پرسند که می گویند علی از ابوبکر سزاوارتر بود در مساله خلافت. 
ابن عربی می گوید: بدان که اراده ی خداوند، فوق تمام اراده هاست و علم او از همه علوم بالاتر. وقتی خداوند با علم خویش، از پیش می دانست که ابوبکر پیش از عمر و عمر پیش از عثمان و عثمان پیش از علی خواهند مرد، خلافت را این چنین رقم زد. حال ابوبکر لایق بود یا نبود! در علم خداوند، مرگ این چهارتن مشخص بوده و او، اراده ی خود را بر فردی قرارداده که زودتر خواهد مرد. قحطی، بلاد اسلامی رارگرفته، ایوبیان و سلجوقیان و موحدین و هر قدرت و امارت دیگر به خون هم تشنه اند، خلق گرسنه و به خوردن مردار افتاده اند، فرانک ها در کمین، تاتار در راه، وبا و طاعون نزدیک... آن وقت چند شیخ بیکار، چنین سوالی را مطرح می کنند که چه بشود؟ چه مشکلی حل شود؟ آیا طرح این پرسش، جز دامن زدن به آتش یک کینه مذهبی کهن است؟ عدالت اگر عدالت باشد، چه شمشیر عمر، چه ذوالفقار علی! 

۵۰۴ صفحه
#گاه_ناچیزی_مرگ #ابن_عربی


















        

19

          📚 *گاهِ ناچیزی مرگ*

📌 بالاخره تمام شد!‌ از نیمه شعبان مبتلا هستم به گاه ناچیزی مرگ و جرعه جرعه می‌خواندم که مبادا سریع تمام شود... رمانی حدوداً ۵۵۰ صفحه‌ای، آن هم با فونت ریز...

📍گاهِ ناچیزی مرگ درباره زندگی‌ محیی‌الدین ابن عربی است... ابن عربی آنقدر شخصیت جذاب و در عین حال مخوف و گمنامی دارد که آدم حریص باشد به خواندن رمانی درباره زندگی او. کسی که مذاهب گوناگون و نحله‌های مختلف سعی می‌کنند او را سخت، منتسب کنند به خود... و آخر هم‌ درست معلوم نیست او واقعا که بوده است! رمان‌ را محمدحسن علوان نوشته و کتاب، برنده جایزه بوکر عربی ۲۰۱۷ شده است. ترجمه آن را نشر مولی‌ درآورده.

♨️ رمان در دو خط زمانی پیش می‌رود؛ یکی از زبان ابن‌عربی و دیگری درباره سرگذشت نسخه خطی یکی از کتب مهم ابن عربی که در زمانه کنونی از شهری به شهر دیگر، از فردی به فرد دیگر دست به دست می‌شود. ترجمه رمان، الحق چشم‌نواز است؛ تا حدی که گاهی آدم از خاطر می‌برد متن ترجمه می‌خواند. ترجمه کمابیش‌ شبیه متون بهاءالدین خرمشاهی است و بسیار کیفیت بالایی دارد...

⭕️ گاه ناچیزی مرگ، معجونی از طعم عرفان و شریعت، سفر و سفر و سفر، معنویت و ریاضت، تصوف و خانقاه، و... است. گاه شیرین است، گاه سخت تلخ است، گاه فکر می‌کنی ابن‌عربی دقیقا خودِ توست، گاه خیال می‌کنی هرچقدر هم تلاش بکنی شمه‌ای از آنچه ابن‌عربی دیده و شنیده را نخواهی چشید!
در مجموع توصیه می‌کنم... با این قید که گاه ناچیزی مرگ یک رمان است؛ نه چیز دیگری!


پی‌نوشت اول؛
عنوان اصلی کتاب الحبُّ موتُ الصّغیر است که از مباحث ابن‌عربی گرفته شده است. به عنوان کتاب در میانه رمان یعنی بخش ۵۴‌ام اشاره شده است. الحبُّ موتُ الصّغیر یعنی عشق، مرگِ کوچک است...

⭕️ پی‌نوشت دوم؛
رمان نوشتن کار هر کسی نیست! در‌ دهه اخیر رمان‌هایی با موضوع زندگی و زمانه شخصیت‌های عرفانی و دینی رواج پیدا کرده است. ولی تفاوت سطح گاه ناچیزی مرگ با بسیار از رمان‌های مشابه کاملا محسوس است.
 به قول رضا امیرخانی، در گاه ناچیزی مرگ، ما واقعا با رمان مواجهه هستیم. اولا باید بدانیم کتاب، محصول خیال نویسنده است (ابن‌عربیِ گاه ناچیزی مرگ، علی‌الظاهر با ابن‌عربیِ واقعی تفاوت‌های زیادی دارد!‌ ابن‌عربیِ گاه ناچیزی مرگ سخت وابسته تصوف است و باکی هم ندارد گه گاهی مرتکب گناه شود. او به گناه منفصل و ایمان‌ متصل اعتقاد دارد...) گاه ناچیزی مرگ به عنوان یک رمان واقعا خواندنی است، جذاب است، می‌توان علی‌رغم حجم نسبتا زیادش آن را با شور و شوق تمام کرد. ثانیا؛ گاه ناچیزی مرگ را یک "نویسنده" یعنی علوان نوشته است. او پیش از گاه ناچیزی مرگ هم رمان نوشته و کارش، نویسندگی است. صرفا از روی دغدغه و... گاه ناچیزی مرگ‌ را ننوشته.
اما حدس و گمانم این است برخی از رمان‌های این‌چنینی در کشور ما، توسط نانویسنده‌ها و البته بر اساس یک دغدغه مقدس نوشته شده است. خروجی کار چندان شبیه رمان نیست و نمی‌شود به عنوان رمان، تحمل کرد... به خاطر دارم "کهکشان نیستی" را علی‌رغم تمام تبلیغات و... نتوانستم تمام کنم؛ ۱۰۰ صفحه اول را هم به زور خواندم. سید علی قاضیِ کهکشان نیستی، بیش از اندازه کند و ایستا است و گاه حوصله سر بر است و ابن‌عربی گاهِ ناچیزی مرگ، باورپذیر... نمی‌دانم کهکشان نیستی را یک "نويسنده" نوشته یا نه (هرچند طبق بررسی‌های اولیه پاسخ آن خیر بوده است) ولی می‌دانم‌ گاه ناچیزی مرگ را یک نويسنده نوشته. برای همین جذاب و خواندنی است... البته به عنوان یک رمان! نه زندگینامه واقعی ابن‌عربی... باری؛ هر که رمان‌ دستش می‌گیرد، باید بداند که رمان می‌خواند، رمان...

✒️ @derang_td (در پیامرسان بله)
        

15

          «یا این کتاب را نخوان یا لااقل قبلش کهکشان نیستی را هم بخوان» این توصیه ی کسی بود که خود کمی از کتاب را خوانده بود و چیزهایی هم از عرفان نظری می‌دانست. البته که اگر کل کتاب را خوانده بود، می‌گفت هرگز این کتاب را نباید خواند!
من خود البته نا آشنا با عرفان نظری نیستم و چیزک‌های از دهان این و آن شنیده ام. اما آنچه این رمان از ابن عربی به عنوان شیخ اکبر عرفا روایت می‌کند، حقیقتا چیز متفاوتی است. نمی‌دانم صحت و سقم این کتاب چقدر است؛ ولی اگر واقعا این طور باشد، خیلی فلسفه و فهم صدرائیون از سلوک و قوس صعود نمی‌سازد.
از اینکه نویسنده قلم خیلی خوبی دارد شنیده بودم ولی حقیقت این است که خیلی هم قلم خوبی ندارد. البته من کتاب را صوتی شنیده ام و کلا در کتاب صوتی، خیلی قدرت قلم مشخص نمی‌شود. (لااقل برای من) البته اعتراف میکنم که آن تکه هایی که وسط ماجرا، داستان را رها میکرد و قصه ی چرخیدن نسخه های خطی کتاب‌های ابن عربی را روایت می‌کرد، حقیقتاً جذاب و نوآورانه بود. یکهو از وسط جایی که ابن عربی دارد زندگی معمولی خود را انجام می‌دهد (نمی‌گویم فسق و فجور می‌کند که چیزی گردنم نباشد!) یکهو می‌بردت به سی صد سال بعد که کتاب‌های او را هم رده‌ی کفش پیامبر و یاقوت فلان، به خلیفه ی مسلمین هدیه می‌دهند.
در کل یا کتاب را نخوانید، یا سواد و جنبه اش را داشته باشید، یا بخوانید و جدی نگیرید. ما که سوادش را خیلی نداشتیم. سعی می‌کنیم جدی نگیریم!
        

4

          بسم الله
هم به قدر تشنگی..

پاتوق همیشگی خرید کتاب برای من، سالهاست که کتابفروشی مولا است، این خودش داستانی دارد که اینجا و در حاشیه کتاب «گاه ناچیزی مرگ» جایش نیست. اما همین رفت و آمد به این کتابفروشی باعث شد این کتاب را همانجا داغ داغ بعد انتشار خریداری کنم. برنده بوکر عربی، و در موضوعی که کمتر به آن پرداخته شده؛ زندگانی شیخ اکبر، محی الدین ابن عربی. نشر مولی، ناشر ترجمه فتوحات مکیه است و آثار متعددی از و درباره این ستون اصلی عرفان نظری، به چاپ رسانده؛ پس قاعده بر این بود که با اثری خاص روبرو باشیم.
نویسنده یک عربستانی ساکن کاناداست. احتمالاً مبنای روایتش هم ربط دارد به پژوهش کلود هدایت با عنوان « در جست‌وجوی کبریت احمر». 
کتاب علوان، اما قرار است رمان باشد، تا حد زیادی به این چارچوب هم وفادار است، اما آنطور که توقع داریم چنان که در خور سوژه نوشته است، قرص و محکم نیست.شاید یکی از دلایلش تلاش نویسنده برای روایت داستان در چند خط زمانی است، خطوطی که چنان‌که باید من خواننده را راضی نمی‌کند که وجودشان ضروری است، آنطور که اگر نباشند اثر بی‌سامان بماند. نکته دوم در تسلط نویسنده به هسته‌ی اصلی آرتا ابن عربی است. اگر این تسلط وجود نداشته باشد، سیر اصلی درام شکل نمی‌گیرد، یعنی خط تحول شخصیت کامل نمی‌شود. رمان نمی‌داند نهایتاً شخصیت نهایی قهرمان باید کدامین گوهر تابنده را کشف کند، گیر افتادن در چنبره زندگینامه نویسی هم دست و پای او را می‌بندد، این طور می‌شود که داستان گاه ناچیزی مرگ بیشتر آنکه داستان ابن عربی آندلسی باشد، درگیری‌های ذهنی عاشقانه علوان از سرگذشته ابن عربی است و به ناچار اصل داستان به حاشیه می‌رود چرا که علوان به حق توان ورود به اصل شخصیت قهرمان را ندارد پس مجبور است نسخه‌ای عامه پسند از درونیات او ارایه دهد.
گاه ناچیزی مرگ ممکن است به دلیل این که اولین اثر داستانی در این موضوع است و به جهت روایت وقایع و.. مهم باشد که هست، اما اثر تکان دهنده ای نیست. عاشقانه‌ای بلاتکلیف در میانه تاریخ است و گاه سعی می‌کند لطایف عرفی شده‌ی عرفانی را هم نقل کند.
        

14