میگویند این اثر بسیار شبیه محاکمه کافکاست و پشت کتاب هم به نقل از دیلی نیوز مصری نوشته است: «کافکا این بار از مصر برخاسته.»
همین توصیفات سبب شد در بین نمایشگاهگردیهای امسال جزء چند خرید محدودم باشد. با این حال اگرچه از خواندنش لذت بردم و از شباهت دغدغهها و مسائل نویسنده با واقعیتهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی چند دهه اخیر جامعه ایران بسیار سر ذوق آمدم، باید بگویم تشبیه صنعالله ابراهیم به کافکا و این کتاب به محاکمه، پوشیدن لباس گشادی است به این رمان کوتاه؛ چراکه کمیته یا همان اللجنه خالی از دنیای رمزآلود کافکاست. توصیفهای مهآلود کافکایی را ندارد و برخلاف نوشتههای کافکا بسیار مقید به زمان و مکان است. انتقادش بسیار سرراست است و نشانهها یا اندکند یا در همان مواجه اول قابل فهم. با این حال همانطور که گفتم دوستداشتنی است.
صنعالله ابراهیم در این داستان مختصر، دغدغهها و مسائل خودش را دارد؛ مقلد کسی نیست و به نظر من تلاش میکند خودش باشد؛ با همان هویت شرقی در میانه عصر تغییرات. او در تلاش است استعمار به عنوان عامل بیرونی و خیانت به عنوان عامل درونی عقبماندگی را هجو کند و با زبانی طنازانه، مخاطب را با چالشهای یک کشور در حال توسعه عربی آشنا سازد؛ از واردات اجناس بیکیفیت آمریکایی تا سلطه کوکاکولا و نفع افراد ذینفوذ از واردات این اقلام؛ از خصوصی سازی و چپاول ثروتهای ملی به دست تجار ذینفوذ تا مردهای هزارچهره که یک روز تهیه کننده سینما هستند و یک روز تاجری گردن کلفت.
در نهایت خواندن این داستان مختصر را پیشنهاد میکنم. آبرومند است و از خواندنش شرمنده نمیشوید.
پ.ن: نمیدانم چرا انتشارات تلاش دارد بگوید، روایت کتاب «نقد بیامان یک جامعه و ایدئولوژی حاکم بر آن است»! در هرحال راهکارهای زیادی برای فروش کتاب وجود دارد.