یادداشت مهدی منزوی
1403/11/13
"گاه ناچیزی مرگ، رمان درباره زندگانی محی الدین ابن عربی" نوشته "محمد حسن علوان ۲۰۱۶" و ترجمه "امیرحسین الهیاری" کتاب عجیبیه جدای از اینکه برنده جایزه بوکر عربی ۲۰۱۷ شده، برای من که اطلاعات کمی از ابن عربی داشتم و فقط میدونستم "فتوحات مکیه" اثر ایشونه و یک عارف نامدار هستند. قبلا یک رمان درباره زندگینامه شیخ اشراق سهروردی خوانده بودم بنام "قلندر و قلعه" اثر آقای یثربی ولی بنظرم رمان علوان خیلی جون دارتره و یک سر و گردن بالاتر. احساس میکنم برای فهمیدن اینکه ابن عربی چی میگفته خیلی باید زحمت کشید و کار یکی دو کتاب هم نیست. اصلا نمیدونم چی باید در مورد این کتاب بنویسم! پس از توضیح مترجم استفاده میکنم: رمان دو روایت موازی داره کلا در ۱۰۰ قسمت، یکی از زبان خود ابن عربی گفته میشه از قبل تولد تا بعد از مرگ و دومی روایت دست بدست شدن زندگینامه او در طی قرون مختلف و رسیدن به دست یک خانم در دوران معاصر است. البته زندگینامه بخش اعظم رمان رو تشکیل میده. زندگانی ابن عربی به چهار دوره تقسیم میشه: ۱.تولد در مرسیه اندلس و برآمدن شخصیت علمی او در این شهر و اشبیلیه ۲.سفر به غرب عالم اسلام یعنی مراکش امروزی و به شهرهایی همچون بجایه، فاس و ... در حدود سی سالگی ۳.سفر به شرق عالم اسلام، با عبور از اسکندریه، قاهره و سپس بغداد و حلب و کرک و دمشق و حما و قونیه و مدتی که در مکه اقامت میکند. ۴.اقامت محتشمانه در دمشق تا هنگام مرگ در طی این چهار مرحله از زندگی، به دنبال اوتاد چهارگانه خود هست. دایه اش در کودکی به او می گوید که از اولیا خداست و قلبش رو باید پاک نگه داره تا اوتاد بسراغش بیایند. اولین اوتادش رو در اشبیلیه می یابه، یوسف الکومی و دومی را در قاهره، که او وارث ابوالحسن بجایی است، خیاط برادر دوست صمیمی اش حریری. سومی آنها در مکه که یک زن ایرانی است بنام نظام دختر شیخ زاهر استاد خودش و چهارمی و آخرین وتد رو در ملطیه ترکیه میبینه که همون شمس تبریزی هست! شمس بهش میگه آخرین وتد رو یافتی و از این پس دیگه هرگز نخواهی لغزید. تنها کسی که ابن عربی در زندگیش واقعا عاشقش میشه همون نظام هست ولی جواب رد میگیره. خیلی بعدتر نظام بهش میگه که من وتد سوم تو هستم و نمیتونم با تو ازدواج کنم. این داستان عشق ابن عربی و نظام برای من خیلی عجبیه توان فهمش رو ندارم. نظام هیج وقت با هیچ کس ازدواج نکرد هرچند ابن عربی سه بار ازدواج کرد البته نه همزمان. نام کتاب از یک جمله ابن عربی گرفته شده :"الحب موت صغیر" یعنی عشق، مرگ کوچک است. این قسمتی از سوال و جواب ابن عربی و نظام هست بعد از اینکه مدتی از خواستگاری گذشت و نظام جوابی نداد: - نظام! انتظارم طولانی شد - واگر طول بکشد چه می شود؟ - قلب من از عشق تو به جوش می آید و روحم ناآرام می شود. از خور و خواب خواهم افتاد. - عشقی که روح را پاک کند بهتر از ازدواجی است که نیاز را مرتفع سازد. - نه عشق تو نیازی است که مرتفع شود و نه عشق من آتشی است که خاموشی گیرد. -عشق تو به من، کمال یافته است... پس دیگر چه نیازی به ازدواج؟ و اگر عشق تو به من کمال نیافته است، من چه نیازی به ازدواج با یک عشق ناقص دارم؟ - این عشق، از من و تو، قدیمی تر است. قسمتی است که پیش از ما نوشته شده و پس از ما باقی خواهد ماند. کوچک نبوده که بزرگ شود. ناقص نبوده که کمال یابد. کامل، آفریده شده و کامل خواهد ماند. چیزی است چنان فطرت...چنان سرشت... چنان نهاد... ابن عربی عشق را اصل هستی می شمارد، که در کل نظام جهان و هستی انسان وظیفه عمده را بر عهده دارد. در باب تفاوت فقیه و فیلسوف و صوفی می گوید: فقیه، می خواند و هرچه از خواندن دریابد می گوید. فیلسوف می اندیشد و نتایج استدلالش را بیان می کند. صوفی اما با پروردگار خود خلوت می کند و هرچه خدا به او بنماید می گوید. در اوخر کتاب حاکم دمشق و قاضی القضات پیش محی الدین می آیند نظرش را درباره کسانی می پرسند که می گویند علی از ابوبکر سزاوارتر بود در مساله خلافت. ابن عربی می گوید: بدان که اراده ی خداوند، فوق تمام اراده هاست و علم او از همه علوم بالاتر. وقتی خداوند با علم خویش، از پیش می دانست که ابوبکر پیش از عمر و عمر پیش از عثمان و عثمان پیش از علی خواهند مرد، خلافت را این چنین رقم زد. حال ابوبکر لایق بود یا نبود! در علم خداوند، مرگ این چهارتن مشخص بوده و او، اراده ی خود را بر فردی قرارداده که زودتر خواهد مرد. قحطی، بلاد اسلامی رارگرفته، ایوبیان و سلجوقیان و موحدین و هر قدرت و امارت دیگر به خون هم تشنه اند، خلق گرسنه و به خوردن مردار افتاده اند، فرانک ها در کمین، تاتار در راه، وبا و طاعون نزدیک... آن وقت چند شیخ بیکار، چنین سوالی را مطرح می کنند که چه بشود؟ چه مشکلی حل شود؟ آیا طرح این پرسش، جز دامن زدن به آتش یک کینه مذهبی کهن است؟ عدالت اگر عدالت باشد، چه شمشیر عمر، چه ذوالفقار علی! ۵۰۴ صفحه #گاه_ناچیزی_مرگ #ابن_عربی
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.