عباس احمدی

عباس احمدی

بلاگر
@abbasahmadi

443 دنبال شده

483 دنبال کننده

            طلبه، پژوهشگر دینی، روحانی مسجد.
          

یادداشت‌ها

نمایش همه

9

        نویسنده یک یهودیِ آمریکایی است که سردبیر مجله‌ای در آمریکا است و جوایز زیادی درو‌ کرده. او در کتاب حسد، نظرات بسیاری از فلاسفه غرب و محققان روانشناسی اجتماعی را با ادبیاتی عامه‌پسند و لابه‌لای تجربیات شخصی‌اش به خواننده ارائه می‌دهد.

بین حسد و غبطه به درستی تفاوت گذاشته و به نویسندگانی که نتوانستند فرقش را درک کنند ایراد گرفته؛ البته قاعدتاً از روایات شیعه که به صراحت بین این دو فرق گذاشته‌اند خبری نداشته.

نویسنده بخشی از کتاب را اختصاص داده به «حسادت نسبت به یهودیان». معتقد است موفقیت‌های یهودیان در جوامع غربی باعث ایجاد حسادت مسیحیان به یهودیان شده و همین، تنفر آنها را از یهودیان برانگیخته و در نهایت هولوکاست را رقم زده؛ البته خود نویسنده هم یهودی است و -نمی‌دانم- شاید زیادی برای خود و هم‌کیشانش نوشابه باز کرده! قبل‌ترها هم برای داستان «یهودیان کوچک افسانه‌ای» جایزه ادبی «ریبالو» - ویژه آثار یهودی- گرفته.

در لابه‌لای کتاب، به رمان‌های مشهور دنیا که شاکله اصلی‌شان را حسادت شکل‌داده اشاره می‌کند، جایی اینقدر شخصیت رمان‌ها را قاتی جملاتش کرده بود که بی‌خیال خواندنش شدم، رد کردم رفتم سر بحث بعدی؛ از بس از رمان بدم می‌آید! (با احترام به همه رمان‌دوست‌های عزیز)

نویسنده برای حسادت، آسیب‌های زیادی ردیف می‌کند و در نهایت آن را «بهداشت روانی متزلزل» می‌نامد. او به خوانندگان غیردینی‌‌اش هم سفارش می‌کند حسد را به دلیل آسیب‌هایش کنار بگذارند. 

و اما ترجمه، خوب و روان و حال‌خوب‌کن.


      

12

19

باشگاه‌ها

آفتاب‌گردان 🌻

394 عضو

ترجمه نهج البلاغه حضرت امیرالمومنین (ع)

دورۀ فعال

چالش‌ها

این کاربر هنوز در چالشی شرکت نکرده است.

فعالیت‌ها

عباس احمدی پسندید.
جزیره ی شاتر
نوشتن راجع به این کتاب و فیلمش کمی برای من دشواره، علتش هم پیچیدگی بیش از اندازه ی هردو اثره.

میتونم بگم با یه داستان جنایی_معمایی همه چی تموم روبه رو هستید.
شخصیت پردازی قوی، داستان یکپارچه،  تعلیق های قوی.
ماجرا با ورود تدی و چاک که بنظر دو مارشال ایلات متحده هستن شروع میشه. بیماری فرار کرده و این دو مارشال برای پیدا کردنش به جزیره شاتر میرن.
تدی اوضاع روحی روبه راهی نداره چون هنوز نتونسته مرگ همسرش رو بپذیره و گاهی سایه ای از اون رو در بیداری یا خواب میبینه ، البته متوجه وهم بودن این دیدار هست.
طی تحقیقات تدی درباره بیمار فراری بنظر می رسه بیمارها و کارکنان بیمارستان واقعیت رو درباره ی این بیمار فراری یعنی ریچل سولاندو مخفی می کنن.
البته تدی هم علت واقعی حضورش در جزیره رو از همه پنهان کرده. اون در واقع به دنبال قاتل همسرش به اینجا اومده و به علاوه سعی در رو کردن دست دکترهای این تیمارستان داره که به شکل غیرانسانی بیمارها رو تحت آزمایش های خودشون قرار میدن. بنظر می رسه رئیس تیمارستان از این حقیقت آگاهی داره و به دنبال راهی برای خلاصی از دست تدی می گرده.
هرچی جلوتر میریم داستان پیچیده تر میشه و شخصیت ها عجیب تر رفتار میکنن.
به مرور تدی متوجه میشه که در دام بازی دکتر کالی گرفتار شده.، و هدف این بازی نگهداشتن تدی برای همیشه در تیمارستانه.

فیلم تا حد زیادی به کتاب وفادار بود،اما به خاطر تصویر سازی های دقیق تر جذابیت بیشتری نسبت به کتاب داره. با این حال کتاب نسبت به فیلم کامل تره.

متاسفانه هم کتاب و هم فیلم نتونستن گره های ذهنی من در مورد حقیقت داستان رو باز کنن. همچنان سوالاتی که درباره ی واقعیت در ذهن من هست بر قوت خودشون استوار هستن. 
برای مثال:
۱○ اگر چاک همکار تدی نیست پس چرا اولین نفر اونه که فرضیه ی توطئه ی دکتر کالی رئیس تیمارستان علیه تدی رو مطرح می کنه؟!

۲○اگر تدی واقعا دچار اختلال روانی و توهمه چرا خانم کینز که یکی از بیماران تیمارستانه مخفیانه ازش میخواد از جزیره فرار کنه؟!

۳○بازهم اگر تدی واقعا دچار اختلال روانی و توهمه چرا تری یکی از پرستارهای تیمارستان راه فرار از جزیره رو بهش نشون میده؟!

۴○ اگر تدی قادر به تشخیص این موضوع هست که تصویری که از همسرش میبینه چیزی جز خیالات نیست، پس چطور امکان داره بگیم دچار توهم و اختلال روانیه؟!

۵○ کمی پیش از پایان می‌بینیم تدی می‌پذیره که بیماره و دچار توهم ، و این یعنی هوش و حواسش اونطور که از نظر دکتر کالی منطقی بنظر میاد، سرجاش برگشته. اما کمی بعد دوباره کسی که ادعا می کنه چاک نیست بلکه روانشناس اونه توسط تدی چاک خطاب میشه و این شاید به معنی نقش بازی کردن تدی و عقیده اش بر شست‌وشوی مغزی چاک باشه.

کمی به عقب که برگردیم تدی وقتی توی غار بوده ریچل سولاندوی واقعی بهش میگه اصرار بر دیوانه نبودن خودش مدرکی برای دیوانه بودنه. پس شاید تدی روی این حساب دیوانه بودن خودش رو می پذیره تا دکتر کالی رو فریب بده.

خلاصه هرچی به این داستان بیشتر فکر میکنم همه چی پیچیده تر میشه:)
        نوشتن راجع به این کتاب و فیلمش کمی برای من دشواره، علتش هم پیچیدگی بیش از اندازه ی هردو اثره.

میتونم بگم با یه داستان جنایی_معمایی همه چی تموم روبه رو هستید.
شخصیت پردازی قوی، داستان یکپارچه،  تعلیق های قوی.
ماجرا با ورود تدی و چاک که بنظر دو مارشال ایلات متحده هستن شروع میشه. بیماری فرار کرده و این دو مارشال برای پیدا کردنش به جزیره شاتر میرن.
تدی اوضاع روحی روبه راهی نداره چون هنوز نتونسته مرگ همسرش رو بپذیره و گاهی سایه ای از اون رو در بیداری یا خواب میبینه ، البته متوجه وهم بودن این دیدار هست.
طی تحقیقات تدی درباره بیمار فراری بنظر می رسه بیمارها و کارکنان بیمارستان واقعیت رو درباره ی این بیمار فراری یعنی ریچل سولاندو مخفی می کنن.
البته تدی هم علت واقعی حضورش در جزیره رو از همه پنهان کرده. اون در واقع به دنبال قاتل همسرش به اینجا اومده و به علاوه سعی در رو کردن دست دکترهای این تیمارستان داره که به شکل غیرانسانی بیمارها رو تحت آزمایش های خودشون قرار میدن. بنظر می رسه رئیس تیمارستان از این حقیقت آگاهی داره و به دنبال راهی برای خلاصی از دست تدی می گرده.
هرچی جلوتر میریم داستان پیچیده تر میشه و شخصیت ها عجیب تر رفتار میکنن.
به مرور تدی متوجه میشه که در دام بازی دکتر کالی گرفتار شده.، و هدف این بازی نگهداشتن تدی برای همیشه در تیمارستانه.

فیلم تا حد زیادی به کتاب وفادار بود،اما به خاطر تصویر سازی های دقیق تر جذابیت بیشتری نسبت به کتاب داره. با این حال کتاب نسبت به فیلم کامل تره.

متاسفانه هم کتاب و هم فیلم نتونستن گره های ذهنی من در مورد حقیقت داستان رو باز کنن. همچنان سوالاتی که درباره ی واقعیت در ذهن من هست بر قوت خودشون استوار هستن. 
برای مثال:
۱○ اگر چاک همکار تدی نیست پس چرا اولین نفر اونه که فرضیه ی توطئه ی دکتر کالی رئیس تیمارستان علیه تدی رو مطرح می کنه؟!

۲○اگر تدی واقعا دچار اختلال روانی و توهمه چرا خانم کینز که یکی از بیماران تیمارستانه مخفیانه ازش میخواد از جزیره فرار کنه؟!

۳○بازهم اگر تدی واقعا دچار اختلال روانی و توهمه چرا تری یکی از پرستارهای تیمارستان راه فرار از جزیره رو بهش نشون میده؟!

۴○ اگر تدی قادر به تشخیص این موضوع هست که تصویری که از همسرش میبینه چیزی جز خیالات نیست، پس چطور امکان داره بگیم دچار توهم و اختلال روانیه؟!

۵○ کمی پیش از پایان می‌بینیم تدی می‌پذیره که بیماره و دچار توهم ، و این یعنی هوش و حواسش اونطور که از نظر دکتر کالی منطقی بنظر میاد، سرجاش برگشته. اما کمی بعد دوباره کسی که ادعا می کنه چاک نیست بلکه روانشناس اونه توسط تدی چاک خطاب میشه و این شاید به معنی نقش بازی کردن تدی و عقیده اش بر شست‌وشوی مغزی چاک باشه.

کمی به عقب که برگردیم تدی وقتی توی غار بوده ریچل سولاندوی واقعی بهش میگه اصرار بر دیوانه نبودن خودش مدرکی برای دیوانه بودنه. پس شاید تدی روی این حساب دیوانه بودن خودش رو می پذیره تا دکتر کالی رو فریب بده.

خلاصه هرچی به این داستان بیشتر فکر میکنم همه چی پیچیده تر میشه:)
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

34

عباس احمدی پسندید.
هیس - لالالالاکن خرگوشیبوسه هایی برای بابا

کودک خود را آماده‌ی *خواب* کنیم

17 کتاب

بچه‌ها از بسیاری جهات موجودات عجیب الخلقه‌ای هستند! یکی از ویژگی‌های این عجایب خلقت، مقاومت زیاد این عالی جنابان در برابر خواب هست. بر خلاف ما بزرگ‌ترها که خیلی مواقع با رسیدن سرمان به بالشت، گویی دکمه‌ی turn offمان هم زده می‌شود! چه بسا! -برای آماده کردن بعضی بچه‌ها برای خواب، نیاز هست یک روتین ثابت طی بشه تا بچه‌ها به این نتیجه برسند که وقت خواب شده! -بعضی بچه‌ها نیاز دارن تا قبل خواب ظرف محبت و ارتباطشون پر بشه. -بعضی بچه‌ها رو هم باید به این نتیجه رسوند که همه‌ی موجودات عالم خوابن! پس اونها هم برای اینکه از بقیه عقب نیوفتن، باید بخوابن (خدا به ماماناشون صبر بده!) و مدل‌های مختلف و جور واجور دیگه نویسنده‌ها هم خواستن در این موضوع کمک کوچکی به والدینی که اخر روز دیگه نا و توانی براشون نمونده، بکنن. من هم تلاش کردم توی این لیست کتاب‌های خوبی که در این مورد می‌شناسم (و حتی در اینده اگر با کتاب خوبی در این مورد اشنا شدم) بیارم. باشد که دعایِ مادرانِ کودکان زیر ۷ سال که این لیست رو براشون اماده کردم، بدرقه راهم باشد😄😉

139

عباس احمدی پسندید.
مدار صفر درجه

10

عباس احمدی پسندید.
کرگدن
          کرگدن داستانی درمورد طاعون عصر مدرنه: «بیماری‌ای که به شکل‌های مختلف ظهور کرد، اما در اصل یکی بودند. تفکر ماشینی سازمان‌دهی شده و بت‌سازی ایدئولوژی‌ها، ذهن ما را از واقعیت دور، شناخت ما را گمراه و چشم‌مان را کور می‌کند. ایدئولوژی‌ها مسیری را می‌پیمایند که ما هم‌زیستی می‌نامیم. یک کرگدن فقط می‌تواند با هم‌نوع خود و یک فرقه‌گرا می‌تواند با عضوی از فرقه خود هم‌زیست گردد.» یونسکو

قهرمان داستان، برانژه، زندگی ملال‌انگیزی داره و زمانش رو با الکل می‌گذرونه. برداشت من این بود که انگار برانژه عمیق‌تر فکر می‌کنه و برای همین به یک نوع ملالی در زندگی می‌رسه، اما در عین حال هنگام شیوع بیماری کرگدن هم می‌تونه عمیق‌تر فکر کنه، تحت‌تاثیر قدرت جمع قرار نگیره و انسان موندن در بین کرگدن‌ها رو انتخاب کنه.

تنها چیزی که به زندگی برانژه رنگ نو میده، عشق و دوستیه، از انواع مختلفش. عشق به ژان، به دیزی، دودار و در نهایت انسان. از طرف دیگه، همین سرخوردگی از عشق هم آدمای مختلفی رو به سمت کرگدن شدن می‌بره.

منطق‌دان نمی‌تونه به آدما کمکی کنه و حتی خودش هم کرگدن میشه. این منو یاد جمله‌ای از فیخته می‌اندازه: این‌که شخص چه نوع فلسفه‌ای را انتخاب می‌کند، بستگی دارد به این‌که چه نوع آدمی است. این جمله یه معنای درونی‌ای برام داره، به این صورت که انگار آدم می‌تونه برای هر کاری منطق بیاره و بعد با توجه به درون و وجدانش بپذیره یا ردشون کنه.

اوژن یونسکو به تهران هم اومده و در دانشگاه تهران با دانشجوها هم صحبت کرده. صحبت‌ها یه‌کم منو شرمنده کرد 😅 تا حدی می‌شد دید که دانشجوهای ایرانی هم نزدیک به ابتلا به بیماری داءالکرگدن بودند. آه، الان هم در جامعه‌ی خودمون خیلی می‌بینیم  که "انسان" فراموش شده و همه در حال مسخ شدن توسط چیزهای مختلفن؛ نفرت، ایدئولوژی و... انگار بعضی وقتا یادمون میره که همه‌ی اینا برای انسانه و نه بالعکس.
خوندن متن مصاحبه رو واقعاً پیشنهاد می‌کنم. به نظرم هنوز هم جامعه‌ی ما از اون زمان و سوالاتِ اون دانشجوها تغییر نکرده و میشه از اون مصاحبه و جواب‌های یونسکو یاد گرفت. دو بار متن مصاحبه رو خوندم و ذخیره‌اش کردم تا چندین بار دیگه هم بخونم.

«آن چیزی که نزد روشن فکران امروزی برای من تعجب آور است، این است که پی برده‌ام برایشان عشق های مردم، تراژدی و گناهانشان مطرح نیست و آن چه برایشان مهم است مسائل و ایدئولوژی‌ها هستند که می توانند افکار خوبی باشند، که می توانند توسط نطق‌های انتخاباتی یا غیر انتخاباتی و یا مطالعات فلسفی و یا به وسیله ي مقالات روزنامه ها بیان شوند. عده‌ای لااقل می خواهند از تئاتر یک وسیله بسازند. گاهی خوب است. ولی آن چه قابل ملاحظه است، مسئله‌ی دیگری است و آن زندگی شخصیت‌هاست، دردهایشان و بدبختی هایشان؛ چه حق داشته باشند و چه حق نداشته باشند.»
        

36

عباس احمدی پسندید.
هایدی

12

عباس احمدی پسندید.
رستم و سهراب

9

عباس احمدی پسندید.
انسان ۲۵۰ ساله

11