یادداشت عباس احمدی
1404/6/15
مصاحبهشونده فاطمه صدر است. خودش آدم معروفی نیست، ولی تا بخواهی فک و فامیل معروف دارد. فاطمه صدر یعنی خواهر امام موسی صدر (رهبر وقتِ شیعیان لبنان)، یعنی دختر سید صدرالدین صدر (مرجع تقلید)، یعنی همسر سید محمدباقر صدر (نویسنده کتاب اقتصادنا)، یعنی مادرْخانمِ مقتدا صدر (رهبر جریان صدر در عراق)، یعنی دخترعموی بنتالهدی صدر (فعال و نویسنده سیاسی) و یعنی مادر جعفر صدر (نماینده اسبق پارلمان عراق). کتاب صدر تو صدری است! و البته صبر تو صبری! تدوینگر کتاب، یک کلمه از حرفهای فاطمه خانم را جابهجا نکرده. حتی اِبراز احساسات فاطمه را در پرانتز آورده؛ مثلا (میخندند)، (با دست روی پایش میزند) و عجیبتر: (میوهها را به سمتم تعارف میکند). فقط بعضی جاها، خیلی کم، توی کروشه کلماتی را افزوده. علائم نگارشی را با وسواس و استادانه گذاشته، طوری که دلپذیریِ خوانش را دو چندان کرده است. به مصاحبهگر هزار احسنت بگویم کم است. با زیرکی مصاحبه را جلو میبرد. بلد است چه بپرسد. میداند ذهن فاطمه را کجاها ببرد. شما با یک متن خشک روبهرو نیستید. یک مصاحبه خالی از ذوق نمیبینید. اینها مصاحبه نیستند انگار. یک رمانند. جذاب و پرکشش. مثل رؤیا میماند. تو را میبرد به خانههای خشت و گلی قم، بعدْ لبنان، بعد عراق و آنقدر از فرهنگ عراقیها میگوید که پنداری عراقی شدهای. فاطمه صدر زنی که شوماخر و بکنباوئر را از بچگی میشناخته و البته در کودکی خواب امام زمان را هم زیاد میدیده. هر چه فاطمه بیشتر از صدرها و خودش میگوید بیشتر به این نتیجه میرسی که جنس اسلامِ صدرها فرق دارد. بخشهای حبس در خانه و شهادت صدر را با اشک تعریف میکند، اشکت را هم درمیآورد. همسرش سید محمدباقر شهید شد، برادرش امام موسی مفقود شد، دخترعمویش ( بنتالهدی صدر) شهید شد. دو دامادش (برادرهای مقتدا صدر) شهید شدند. یک داماد دیگرش (سید محمد نعمانی) شهید شد. امام موسی را قذافی ربود و بقیه را صدام کُشت.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.