معصومه السادات صدری

معصومه السادات صدری

بلاگر
@sadri
عضویت

دی 1401

74 دنبال شده

84 دنبال کننده

                "خانم کتابی"
هرازگاهی اینجا می نویسم. 
@heichstan
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        .
«دایه مکفی»

کتاب را من را یاد فیلم دایه مکفی انداخت.
مثل همان فیلم، ماجرا از ورود خدمتکار مهربانی به  زندگی‌زوج جوانی شروع می شود.
نورا در استراحت مطلق بارداری است که خدمتکار می آید و تا هشت سال بعد کنارشان می‌ماند. 
هشت سال بعدش بوی‌الرحمن بلند می شود و سرطان با حاشیه هایش توی خانه شان سرک می کشد.
داستان همان صفحه‌ی اول لو‌ می‌رود.
بخاطر همین یک غم ضعیف و نضیف از ابتدای کتاب خرتان را می‌گیرد و تا آخر همراهتان هست.
راوی داستان مذکر است. ذهنیاتش شبیه شخصیت کتاب سرشار از زندگی(جان فانته) است.
آرام و خونسرد نشسته و گذر عمر را می بیند و می نویسد، حتی اگر این گذر عمر به سرطان برسد.
سایه سنگین خانم الف همیشه بالای سر این خانواده کوچک است حتی بعد از مرگش.

ترجمه کتاب بسیار روان‌و‌خوش خوان بود.
از متن کتاب:
«هرعشقی در دراز مدت نیازمندکسی است که ببیندش، تصدیقش کند‌و برآن صحه بگذارد اگر‌نه ممکن است اصلا عشق نباشد.بدون نگاه او ما در خطر بودیم.»

«کشفیات علمی نه‌میانه ایی با زندگی آسوده دارند،نه همسران سازگار!»

#کتاب‌ـخواندم
#سایه‌ـسنگین‌ـخانم‌ـالف
.
      

4

        .
"بیچاره دختر ها!"

احتمالا توی خانه شما هم از این زمزمه ها بلند می شود که :" کاش من پسر بودم! 
اصلا دخترها به هیچ دردی نمی خورند" .
من که علاجی برایش نداشتم
ولی چیزی که به ذهنم رسید مجموعه ی "کودکی نامداران" از کانون پرورش فکری بود.
یک برش از بچگی بزرگان معاصر
از آیت الله بهجت گرفته تا پروین اعتصامی و جلال آل احمد.

تصویرگری روی جلد ها هر چقدر قشنگ است، تصویرگری توی کتاب بیخود است.
اصلا ظلمی که تصویرگران کانون در حق کتاب ها می کنند آدم را به ستوه می آورد.

داستان هم قوت خاصی ندارد. از یک برش کوچک  شروع می شود و یک جای پرتی تمام می شود. آخرش احتمالا بچه با خودش می گوید خوب که چی؟
کلا هم 12سال به بالاست. 

من تا به حال نمی‌دانستم مزار بانو پروین در حرم حضرت معصومه است. 
شعر روی سنگ قبر پروین اعتصامی عالی بود.

"اینک خاک سیه ش بالین است 
اختر چرخ ادب پروین است
گرچه جز تلخی ز ایام ندید 
هرچه خواهی سخنش شیرین است. 
صاحب آن همه گفتار امروز 
سائل فاتحه و یس است" 

#پروین_خوانی 
#کتاب_خواندم 
.
      

0

        .

"مادربزرگِ صاحب کرامت "

سال 94 خانم سرکار پور در حاشیه کلاس گفت:" فیل در تاریکی را بخوانید. اولین اثر پلیسی از یک نویسنده خوب ایرانی ست." 
من آن کتاب را نخواندم. 
ولی خیرالنسا را خواندم. 
کتاب ماجرای مادربزرگ اعجوبه ی آقای هاشمی نژاد است. 
زنی که در ایام جوانی با معجزه ایی در بین خواب وبیداری صاحب‌ کرامت می شود و بیماری ها را درمان کند. با علمی آغشته به غیب و داروهای سنتی. 
متن کتاب به قلم شاعرانه و ادبی طورش معروف است. اصلا می توان گفت یه کتاب عرفانی است. 
شاید همه پسند نباشد. مخصوصا برای امثال من که متن کهن کم خوانده ایم، گاهی حوصله سر بر می شود. 
ولی زندگی شخصه خیرالنسا، عجیب است و مایه عبرت. 
زنی که توی هیچ چیز خوب نبود به جز طبابت. 
یک جا آقای هاشمی در وصفش می گوید:"
بی دست و پایی اش در کار خانه داری محدود به پخت و پز نمی شد. دوخت و دوزش دست بالا وصله زدن های ناشیانه بود. شست و شویش چنگمالی بود و رخت نو، بعد اولین شور، غالبا چکمرد باقی می ماند. 
رفت و روبش سردستی بود و خبر از آشنایی به خواب قالی نمی داد. 
اما چه هنرها که از هر پنجه اش می ریخت. "

خیرالنسا را بخوانید اگر دلتنگ مادربزرگتان هستد.

#خیرالنسا 
#کتاب_خواندم 
.
      

9

        .

"لزومی ها در منطقه ممنوعه"

کم پیش می آید آدمی باشدکه بتواند چند هندوانه را باهم بردارد و زمین نزند.

موسوی از آن آدم هاست که هم برای کودکان خوب می نویسد هم نوجوانان. (هنوز جستارهایش را نخواندم. ) 
برای تعریف مثال خوبی انتخاب نکردم، نه؟ 
بگذارید پای قطعی برق و کلافگی از گرمای خرما پزان در قم.
"لزومی ها در منطقه ممنوعه" را چند ساعته خواندم. زیر باد کولری که نبود، حواسم بود دانه های درشت عرق از سرو رویم رو برگه های کتاب نریزد و اول کاری تباهش نکنم.
گفته بودم رمان نوجوان را نمی پسندم؟ نه! 
 این کتاب عالی بود. 
مدت ها بود که به هرکسی می گفتم برای بچه هایی که مشکل حرکتی دارند و اعتماد بنفس انجام کاری را ندارند کتاب معرفی کنید. معرفی ها خلاصه می شد در چند کتاب ترجمه شده ی تکراری.
انگار این بچه ها و نیازهایشان برای ابراز وجود را فقط خیابان های شهر و خدمات رفاهی که نه، حتی ادبیات و قصه ها هم فراموش کرده بودند. 
موسوی دنیای نوجوان را خوب می شناسد و مشکلات شان را توی داستان خوب جا می دهد.
هم چنان معتقدم تصویرگر ها از نویسنده ها عقب تر هستند. یا نمی‌دانم! شاید هم حرف همدیگر را نمی فهمند. 
دوست داشتم اواخر کتاب که اوضاع گل و بلبل می شد تصویرگری هم از حالت سیاه و مات به شکل روشن و گل گلی در می آمد. اصلا امید از سرو روی کتاب می‌ریخت بیرون حتی توی دامان من خواننده که برق ام قطع است و هر آن ممکن است کسی را بخاطر گرما بکشم.. 

لوزومی ها داستان دختری به اسم زینو است که روی ویلچر است. پدرش را هم مدت ها پیش دریا برده و پس نداده. 
داستان این طور شروع می شود که زینو کتاب و دفترهایش را توی دریا می ریزد و دیگر نمی خواهد برود مدرسه. چرا؟
بقیه اش را خودتان بخوانید. 
لوزومی ها به زعم من خوب شروع می شود، دو سوم کتاب پر تب و تاب ادامه دارد اما آخر کتاب روند داستان کمی نزول می کند که خوب طوری نیست. فدای سر نویسنده و خودمان. فدای سر برق های قطع شده مان.
اما مشکل من این بود که داستان در اوج تمام می شد.. یعنی چطور بگویم! 
دلم میخواست تمام نشود!
یعنی نویسنده پایش را روی احساسات من و شمای خواننده می گذارد و داستان را تمام می کند.
 به همین راحتی؟ 
 جواب این احساسات لگد کوب را چه کسی باید بدهد خانم موسوی ؟
این را هم در زمره حرف های خاله زنکی بنویسم و تمام. 
اگر مثل من طرفدار نویسنده بوده باشید و کانال شخصی اش را دنبال کنید، می توانید حدس بزنید لوزومی ها در ذهن موسوی کدام لحظه متولد شده. 
من گمان می کنم لوزومی سوغات همان سفر تبلیغی است که موسوی با همسرش راهی‌ جنوب شد. یادم هست آن سال هر روز کانالش را چک می کردم که ببینم امروز از جنوب و دنیای سحر انگیز جاشو های دریا چه چیزی برایمان می نویسد.
توی صفحه شخصی اش نوشتم؛ از جنوب چه برایمان آورده ای ای مارکو؟ 
نمی‌دانستم لوزومی ها سوغات جنوب است. 
دستمریزاد خانم موسوی

(کتاب جزو هدایای نفیس از خوان دولت خانم موسوی الدوله به این بنده همایونی بود. 
باشد که عمر فرصت جبران دهد و از کتاب های ننوشته مان برایشان بفرستیم. چرا که آرزو بر جوانان عیب نیست. ) 

#اوف_بر_نویسنده_خوب

.
      

7

        . 
"مقاومت، مسئله این است." 

شاید اگر در زمان و مکان دیگری بودم هیچ وقت #سپیدان را برای خواندن انتخاب نمی کردم.
آن هم برای دختر بچه های نرم و نازک و لای پر قوی بزرگ شده ایی که به آنی می ترسند وهوا برشان می‌دارد قرار است چه اتفاقی بیفتد.
 زمانه، زمانه ی جنگ است. بچه ها خواه و ناخواه در جریان تحولات منطقه قرار می گیرند هر چقدر هم که فضا نایس و کنترل شده باشد باز هم از یک جایی درز می کند. 
چه بهتر که خودمان دست بکار شویم. 
کتاب نقاط قوت زیادی دارد.
ردپایی از بهترین اثرهای داستانی کودکان درش دیده می شود. 
تصویرگری خیلی خوب است و به داستان کمک می کند بهتر دیده شود. 
تنها و تنها نقطه ضعف کتاب این است که ناگهانی تمام می شود. یعنی ورق میزنی ادامه را بخوانی و می بینی ای دل غافل آخر داستان بود.
نقاشی های آخر کتاب که ضمیمه شده بود خودش روضه بازی بود.

کتاب را با ارسال رایگان از ابرک گرفتیم. فقط امضای نویسنده را اول صفحه کم داشت. 

#برزگ_شدن_در_سپیدان
#جنگ_جنگ_تا_پیروزی
.
      

1

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.