یادداشت معصومه السادات صدری

        .
«دایه مکفی»

کتاب را من را یاد فیلم دایه مکفی انداخت.
مثل همان فیلم، ماجرا از ورود خدمتکار مهربانی به  زندگی‌زوج جوانی شروع می شود.
نورا در استراحت مطلق بارداری است که خدمتکار می آید و تا هشت سال بعد کنارشان می‌ماند. 
هشت سال بعدش بوی‌الرحمن بلند می شود و سرطان با حاشیه هایش توی خانه شان سرک می کشد.
داستان همان صفحه‌ی اول لو‌ می‌رود.
بخاطر همین یک غم ضعیف و نضیف از ابتدای کتاب خرتان را می‌گیرد و تا آخر همراهتان هست.
راوی داستان مذکر است. ذهنیاتش شبیه شخصیت کتاب سرشار از زندگی(جان فانته) است.
آرام و خونسرد نشسته و گذر عمر را می بیند و می نویسد، حتی اگر این گذر عمر به سرطان برسد.
سایه سنگین خانم الف همیشه بالای سر این خانواده کوچک است حتی بعد از مرگش.

ترجمه کتاب بسیار روان‌و‌خوش خوان بود.
از متن کتاب:
«هرعشقی در دراز مدت نیازمندکسی است که ببیندش، تصدیقش کند‌و برآن صحه بگذارد اگر‌نه ممکن است اصلا عشق نباشد.بدون نگاه او ما در خطر بودیم.»

«کشفیات علمی نه‌میانه ایی با زندگی آسوده دارند،نه همسران سازگار!»

#کتاب‌ـخواندم
#سایه‌ـسنگین‌ـخانم‌ـالف
.
      
15

4

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.