معرفی کتاب خانه رویاها: زندگی ال ام مونتگمری اثر لیز روزنبرگ مترجم فاطمه یگانه

خانه رویاها: زندگی ال ام مونتگمری

خانه رویاها: زندگی ال ام مونتگمری

لیز روزنبرگ و 1 نفر دیگر
4.7
6 نفر |
5 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

3

خوانده‌ام

14

خواهم خواند

60

شابک
9786000817640
تعداد صفحات
264
تاریخ انتشار
1402/6/28

توضیحات

        مادِ نوجوان که با اندوه و تأسف در دفتر خاطراتش نوشت، "هیچ تأثیری از هیچ نوعی روی هیچ‌کسی ندارم" با کلامش میلیون‌ها خواننده را تحت تأثیر قرار داد و نویسنده‌ی جوانی که با شادی، دریافتِ اولین چک پنج‌دلاری‌اش را جشن گرفت به یکی از پردرآمدترین نویسندگان عصر خود تبدیل شد. او که در کودکی به‌خاطر عادت غیرعادی "نوشتن" شماتت می‌شد یکی از مهم‌ترین نویسندگان کانادایی با شهرتی جهانی شد...
آثار ال. ام. مونتگمری هنوز هم محبوب خوانندگان است و میلیون‌ها نسخه از کتاب‌های ماد در سراسر جهان به فروش می‌رسد. آثار او به ده‌ها شکل مختلف به حیات خود ادامه می‌دهند که برخی از اشکالش را خود ماد هیچ‌گاه نشناخت و حتی نمی‌توانست تصور کند؛ مثل داستان‌هایی که با موفقیت روی صحنه آمدند و فیلم‌های سینمایی و تلویزیونی‌ای که بر اساس آنها ساخته شد.
      

لیست‌های مرتبط به خانه رویاها: زندگی ال ام مونتگمری

نمایش همه

یادداشت‌ها

فهیمه

فهیمه

1403/6/3

          [حاوی اسپویلر]
"خدا را شکر می‌کنم که تاریکی‌های زندگی‌ام را وارد کارم نمی‌کنم. دلم نمی‌خواهد زندگی هیچ کس دیگری را تاریک کنم. در عوض دلم می‌خواهد پیام‌آور امیدواری و شادی باشم".

دوست داشتم ریویوی خوبی برای این کتاب بنویسم. چند روز است که جملات را توی ذهنم می‌سازم و ویرایش می‌کنم. اما حالا که سلمان خوابیده و نشسته‌ام پای لپ‌تاپ ذهنم خالی شده. اول فکر کردم به خاطر خستگی باشد، اما بعید نیست که تاریکی سال‌های پایانی زندگی ماد زبانم را بسته باشد. باورم نمی‌شود که با افسردگی مزمن و بیماری روانی همسر و داشتن پسری مثل چستر نشسته باشد و جین در فانوس تپه و آنی شرلی در اینگل‌ساید را نوشته باشد. البته سختی از کودکی همراه ماد بوده و موقع نوشتن باقی آثارش هم زندگی‌اش تعریفی نداشته.
از دو سالگی که مادرش را بر اثر سل از دست داده، زندگی‌اش هر سال سخت‌تر و سخت‌تر شده و حیرت‌انگیز است که علی‌رغم تمامی مشکلات، توانسته  این همه موفقیت کسب کند. درست است که نیلوفر در مرداب رشد می‌کند، اما ماد بزرگ‌ترین و درخشان‌ترین نیلوفری است که تا به حال وجود داشته و از دور که نگاهش می‌کنی، هیچ اثری از مرداب نمی‌بینی.
        

20

          "بی جان در آرامگاهت خفته‌ای اما افسون کلامت همچنان قادر است حریری از نور بر تاریکی روز بیفکند. از تو سپاسگزارم."
این کتاب راجع به زندگی پر فراز و نشیب و غیرقابل تصور لوسی ماد مونتگمری با نام اختصار ال.ام. مونتگمری که خیلی از شما با مجموعه آنی شرلی میشناسید ، هست.
اگر از کتابخوانی من اطلاعات اندکی داشته باشین اینو به خوبی میدونید که من مجنون کتاب‌های مونتگمریم.
به طور کاملا اتفاقی در کتابفروشی چشمم به این کتاب خورد و خب تا اسم مونتگمری رو دیدم در خریدش هیچ شکی نکردم ولی نمیدونستم قراره با چی مواجه شم ؛ قبلا به طور خیلی مختصر خلاصه ای از زندگیش میدونستم ولی ماد من حرف های نگفته‌ی خیلی بیشتری داشت.
نویسنده مورد علاقه‌ی من با تاثیر مثبتی که روی زندگیم داشت ، خودش تاریک ترین زندگی‌رو داشت.
دلم میخواد هیچ چیز اضافی‌ای نگم و فقط ازتون خواهش کنم اگر ماد کوچکترین تاثیری رو شما گذاشته لطفا این کتاب رو بخونید ؛ در کنار تاثیر مثبت کتاب‌هاش ، زندگیش میتونه دید عمیق و وسیعی رو بهتون بده و بتونه کوچکترین چیزی که به چشمتون نمیاد برای خوشبختی بهتون نشون بده.
پ.ن۱ : وقتی داشتم این کتابو میخوندم متوجه شدم ماد چقدر کتاب داره که من هنوز نخوندم و هنوزم تو ایران ترجمه نشده ؛ نشر زیبای قدیانی دست به کار شو!
        

20

          همون طور که تا الان متوجه شدید، ال. ام. مونتگمری یکی از نویسنده های محبوبمه 

در خصوص زندگی این نویسنده، قبلا کتاب یادداشت های شخصی مونتگمری رو خونده بودم که در واقع دست نوشته های خود مونتگمری بین سال های ۱۸۸۹ تا ۱۹۱۰ هستش

همون کتاب، کلی اطلاعات در مورد این نویسنده دوست داشتنی بهم داد
ولی خوندن این کتاب که بیوگرافی کامل ماد مونتگمری بود، من رو خیلی بیشتر با این نویسنده آشنا کرد


زندگی این بانو مثل همه زندگی ها، پر از فراز ها و فرود هاست
کلی از داستان ها و ویژگی های آن شرلی و سایر شخصیت های ساخته شده توسط این نویسنده، برگرفته از زندگی خود اوست
ماد هم دختری پر انرژی و اهل خیالبافی بود 
دنبال نوشتن و خلق داستان
علاقه مند به تدریس
و بسیار پر تلاش و با پشتکار

خوندن این کتاب پر از حس خوب بود
هر چند سال های آخر زندگی ماد پر از غم و سختی بود و باعث شد کلی برای سرکوب شدن احساسات و عواطف زیبای ماد عزیزم غصه بخورم😢

حالا که با زندگی مونتگمری آشنا شدم،
دلم میخواد یک بار دیگه از ابتدا کتاب هاش 
به خصوص آن شرلی رو بخونم😁

انیمه جدید آن شرلی هم در حال پخشه
اونم از دست ندید😌
        

5

‼️هشدار: ا
          ‼️هشدار: اگر حوصله ندارید یا مونتگمری را دوست دارید، متن بعد از شکوفه ها«🌸» را بخوانید.

 
آه، "خانه رویاها"! چه نامی "ژرف و پر معنا"! "خانه‌ای" که نه با "خشت و گل"، بلکه با "واژه‌ها" بنا شده و "روحِ عمیقِ خالقِ آنه شرلی" را در خود جای داده است. این بار، نه داستانی از "جهانِ رنگینِ مونتگمری"، بلکه "حکایتِ خودِ او"، "معمارِ این رویاها"، "زیرِ ذره‌بینِ نگاهِ لیز روزنبرگ" قرار گرفته است. اجازه دهید این "بیوگرافیِ دلنشین" را، با "احساساتِ عمیق" و "پرده‌ای از احترام" برایتان روایت کنم. 

خانه رویاها: نغمه‌ی سکوت، حدیثِ دل در آشیانِ یک نویسنده 

در "خانه‌ی رویاها"، "لیز روزنبرگ"، "درب‌ها" را به "جهانِ درونیِ ال. ام. مونتگمری" می‌گشاید؛ "جهانی" که "مادرِ آه نشرلی" را آفرید، اما "خودش" پر از "نغمه‌هایِ پنهانِ غم و شادی" بود. "سفرِ روزنبرگ" از "کودکیِ مونتگمری" آغاز می‌شود؛ از "دورانِ تلخِ از دست دادنِ مادر" و "دوریِ پدر"، که "سایه‌ی عمیقِ خود" را بر "نقش و نگارِ روحش" افکند و "اولینِ جرقه‌هایِ نویسندگی" را در او شعله‌ور ساخت. "روزنبرگ"، این "سال‌هایِ حساس" را با "قلمی احساسی"، اما "واقع‌بینانه" ترسیم می‌کند؛ "گویی که با چشم‌هایِ مونتگمری"، "دنیا" را می‌بیند. 

معماریِ واژه‌ها، سازندگیِ جهان‌ها: رازِ آنه شرلی در خانه رویاها 

سپس، "پنجره‌ای" رو به "دنیایِ نویسندگیِ او" گشوده می‌شود. "چگونه آنه شرلی" از "تخیلِ او" زاده شد؟ "چالش‌ها و موفقیت‌ها"، "اشک‌ها و لبخندها"، "راهِ دشوارِ تبدیلِ رویا به کلمه"؛ "همه و همه" با "جزئیاتی دقیق" و "بیانی شیوا" در این "خانه" جای گرفته‌اند. "روزنبرگ"، "نقشه‌ی مسیرِ حرفه‌ایِ مونتگمری" را می‌گشاید و "خواننده" را با "پیچ و خم‌هایِ این جاده‌ی پر افت و خیز" همراه می‌کند. 

ارتباطاتِ روحی، بازتابِ زندگی: در آینه‌ی رویاها 

اما "خانه رویاها"، فقط "خانه‌ی کلمات" نیست؛ "خانه‌ی روابطِ انسانی" نیز هست. "ازدواجِ مونتگمری"، "تجربه‌ی مادری"، و "تعاملاتش" با "دیگرِ بزرگانِ زمانه" و "قلم‌به‌دستانِ هم‌عصرش"، "پرده از لایه‌هایِ عمیقِ شخصیتِ او" برمی‌دارد. "روزنبرگ"، با "حساسیتی ستودنی"، به "موضوعاتِ مهمی" چون "افسردگی" و "تنهاییِ درونیِ مونتگمری" می‌پردازد؛ "مبارزاتی پنهان" که "چگونه در پسِ داستان‌هایِ شیرینِ او"، "بازتابی هنرمندانه" یافته‌اند. او "جستجویِ بی‌پایانِ مونتگمری" برای "معنایِ زندگی" را نشان می‌دهد؛ "جستجویی" که "آثارش" را "جاودانه" ساخت. 

میراثِ ماندگار، خانه‌ای برایِ نسل‌ها: نورِ کلمات از گذشته تا آینده 

"تحلیلِ تأثیرِ آثارِ مونتگمری" بر "ادبیاتِ کانادا و جهان"، "تاجِ این بنایِ عظیم" است. "چگونه داستان‌هایِ او"، "فراتر از مرزها و زمان"، "نسل‌هایِ پی‌درپی" را "مسحورِ خود" ساخته‌اند؟ "روزنبرگ"، با "سبکِ نگارشی روان" و "توصیفاتی دقیق"، "تصویری جامع و عمیق" از "این بانویِ افسانه‌ای" ارائه می‌دهد. "خانه رویاها"، نه تنها "اثری ارزشمند" برای "طرفدارانِ مونتگمری" است، بلکه "کتابی خواندنی" برای "هر آن کس" که "دلتش به تاریخِ ادبیات" و "زندگیِ پر رمز و رازِ نویسندگان" گره خورده است. 

"خانه رویاها: زندگی ال. ام. مونتگمری"، "اثری است که قلب را لمس می‌کند" و "ذهن را به تفکر وامی‌دارد". "با زبانی دلنشین" و "تحلیلی دقیق"، "زندگیِ یکی از محبوب‌ترینِ نویسندگانِ کانادا" را "به تصویر می‌کشد". این کتاب، نه تنها "پلی" است به "زندگیِ شخصی و حرفه‌ایِ مونتگمری"، بلکه "پنجره‌ای" است رو به "عمقِ تأثیرگذاریِ آثارِ او" بر "جامعه و ادبیات". "این خانه"، "رویاهایِ گذشته را زنده می‌کند" و "نوری" می‌تاباند بر "مسیرِ آیندگان".
🌸🌸🌸🌸🌸
🔻این بار میخواهم بعد از گشودن پرده پر پیچ و خم زندگانی خالق عزیزترین شخصیت های کتابی، کمی نگرشی تحلیلی تر و افشاکننده تر(از دید یک نوجوان) به این کتاب داشته باشم. 
ابتدا، همان طور که قبل تر اشاره شد این کتاب، از کودکی و زمان تولد تا ازدواج و «مرگ ال. ام. مونتگمری»، همراه است، بدون کمی و کاستی. 
در کتاب، ژورنال نویسی، به عنوان عملی بسیار مهم و واجب در زندگی مونتگمری اشاره می شود. او درد و دل ها، احساست، اتفاقات روزمره، ایده ها، داستان پردازی ها و... در آن می نویسد. اما گاهی از خیلی چیز ها چشم پوشی می کند و حتی در دفتر وارد نمی کند. 
زندگی او با غم آغاز گشت و با غم به پایان رسید. او در زمان جنگ جهانی اول و دوم زندگی می کرد. علی رغم، غم وجودش سعی می کرد همیشه، کتاب هایش غم بار نباشند، اما در کتاب «پت، دختری از بیشه نقره ای» نتوانست جلوی این درد را بگیرد. 
کتاب های همیشه احساسات مثبتی را در آغوش خواننده به جای می گذارند، اما آن خواننده خبر ندارد که بعضی از این کتاب ها در بدترین زمان های ممکن زندگانی او به نگارش در آمده، یا به اجبار نوشته شده است. 
در این یادداشت گزیده تحلیل ها را قرار میدهم: 
🔻آنه شرلی در گرین گیبلز: به گفته خودش اگر او را هیچان زده تصور کنید، او همان آنه است. ایده اولیه این داستان از یادداشتی در دفترش پیدا شد. زوجی مسن که برای فرزند خواندگی و کمک در امور کشاورزی نیازمند یک پسر از یتیم خانه بودند، اما به اشتباه یک دختر آمد. 
بازتاب و منشا آنه شرلی از ماجرای دختر خواندگی یکی اقوام ماد گرفته می شود. الن(دختر خوانده) به همراه برادرش با قطار به جای دو پسری که بنا بود از یتیم خانه بیاید، آمده بود. 
او برای نوشتن این ایده، عکس فردی با موهای قرمز را از روزنامه برش داد و بر اساس آن داستانش را شروع به نوشتن کرد. 
او داستان را نه با آنه، نه با ماریلا، نه با متیو، بلکه با خانم ریچل لیند شروع کرد. خانمی که هیچ چیز از نگاه تیزبین او جا نمی ماند. 
-شخصیت متیو کاتبرت برگرفته از پدر ماد است، همان سرنخ هایی از احساساتی بود و کم رویی. 
-ماریلا کاتبرت همان شخصیت تغییر کرده مادربزرگ ماد است، به همان سخت گیری های بسیارش. 
-گیلبرت بلایت برگرفته از پسری است به نام نِیت که در نوجوانی به ماد نامه ای از اعترافی عاشقانه نوشت و پرده از عشق خود نسبت به او برداشت. 
-دایانا بری همان دوست محبت آمیز آنه، همان دوست خیالی ماد است که او هر روز با درد و دل می کرد و احساساتش در کنار او درحال فوران بود. 
-زندگی لسلی مور در کتاب «آنه شرلی در خانه رویا ها» بازتابی از ازدواج مشقت بار ماد است. 
-جالب است بدانید که کتاب «آنه شرلی در خانه رویا ها» در دوران جنگ جهانی دوم به سربازان لهستانی داده می شد تا با این کتاب احساس مثبتی پیدا کنند. 
-بعد از آنه شرلی در گرین گیبلز، فشار های زیادی انتشارات و طرفداران آن، به ماد می شد و از او تقاضای نوشتن ادامه زندگی آنه را می خواستند. 
-شاید جالب باشد که بدانید«آنه شرلی در جزیره» با همان لحن امیدوارانه و حس بی نظیر شاعرانه در تاریک ترین روز هایی او در جنگ جهانی اول نوشته شده است. 
-ماد بعد از «ریلا در اینگل ساید» نوشتن آنه را بوسید و کنار گذاشت و هیچ وقت دلش نخواست به او برگردد. 
🔻کیلمنی بانوی باغ«دومین کتاب ماد» :ماد بر مبنای داستانی که پیشتر به نوشتنش اقدام کرده بود. نوشتن رمان جدیدی با عنوان«کیلمنی بانوی باغ» را شروع کرد. این اولین کتابی بود که درباره اش خوش گمان نبود. ال. سی. پیچ(انتشاراتی که کتاب های او را چاپ می کرد.) او را برای نوشتن رمانی دیگر تحت فشار گذاشت. و او آمادگی دوباره نوشتن آنه را نداشت. در عوض حجم رمان کیلمنی بانوی باغ را بیشتر کرد که البته در آن زمان نام آن را «یونا بانوی باغ» بود. و تمام داستان را فقط در عرض یک یا دو ماه نوشت. 
ماد با آنکه تمام تلاشش را کرده بود اما از نتیجه کار رضایتی نداشت. اطمینان داشت شاخ برگ اضافی دادن به داستان که خواست ناشرش بود کتاب را ضعیف کرده. آرزو کرد کاش اصلا با چاپ آن موافقت نکرده بود. هر چند بعدا در مقابل حمله منتقدان از کیلمنی دفاع کرد. برای اولین بار کتاب ماد در نقد و بررسی، نظرات منفی دریافت کرد. در یکی از نقد ها نوشته شد:«نمونه افتضاحی از رمان های احساسی آمریکایی» دیگری گفت شخصیت اصلی داستان کافی بود تا آدم حسابی سردرد بگیرد. 
-نظر خودم: دو پاراگراف بالا برشی از کتاب بود. من قبل از انکه کتاب کیلمنی بانوی باغ را در دست بگیرم، با نظرات دیگران فکر می کردم با کتابی به معنای واقعی کلمه «افتضاح» طرف هستم، اما بعد از خواندن آن از لطافت ماجرا بسیار لذت بردم، فقط کمی با دیگر آثار ماد فرق داشت، فقط در توصیف، دیگر خبری از آن توصیف های همیشگی و معروف ماد در این کتاب نبود. 
از نظر من تمام نظر های بد درباره این کتاب فقط بر اساس توقعی هست که طرفداران نسبت به مونتگمری داشتند و این نشان دهنده موفقیت بسیار کامل او در اولین کتابش بوده. بعد از این کتاب دیگر اثری به اینگونه از مونتگمری دیده نمی شود. 
🔻جین در فانوس تپه: ماد در ۱۷ آوریل ۱۹۳۹در حال نوشتن جلد دوم این کتاب با عنوان «جین و جادی» بود. 
دیگر کافیست، به اندازه زیاده گویی کردم،برای ادامه، کتاب را خریداری کنید😉
📍قبل از پایان کلام بگویم که این کتاب به شدت زیادی مرا غمگین، به نحوی که میترسم زمانی که دوباره کتاب هایش را میخوانم، به یاد آورم که آن ها را در غمگین ترین لحظات زندگی اش نوشته. 
📍چون این کتاب ها رادر شب، قبل از خواب می خواندم، به شدت خوابم به هم ریخته بود و راحت نبودم، زیرا هر شب خواب خانم مونتگمری را می دیدم😐و خواب ها خیلی پریشانم می کرد(با آن که بی معنی ترین خواب ها بود) 
📍بعد از خواندن این کتاب، دیگر جرات نمیکنم، اعتراضی نسبت به نبود آنه و گیلبرت در مجموعه هشت جلدی کنم، زیرا دیگر میدانم که خودش هم چندان راصی در نوشتن آنه نبوده و اعتراض من تنها، حتی در آن دنیا کفری ترش می کند و شاید دلیل خواب هایم هم همین است. پس من ملتمسانه از بانو عذر میخواهم دیگر تکرار نمی شود. 
📍تا یادم نرفته بگویم، زود، تند، سریع، در گوگل این دو سرچ را انجام دهید: 
1-گرین گیبلز 
2-جزیره پرنس ادوارد 
و حسابی لذت ببرید، مخصوصا برای سرچ اول. 
        

29