فاطمه مرادی🌻

فاطمه مرادی🌻

بلاگر
@kyzurn
عضویت

تیر 1403

79 دنبال شده

51 دنبال کننده

                « آینه بودن ویژگی‌ایست که انسان‌ها آن را به فراموشی سپرده‌اند و از آن زمان است که بنیان وجودی‌شان بهم ریخته است.»
-فاذر
- یک عدد نویسنده‌ی خاک‌خورده فراموش گشته✨
              

یادداشت‌ها

نمایش همه
        اگه پول سفر تو این تنگنای نزدیکی مدارس رو ندارید ولی شدیدا هوس سفر به سرتون زده من این کتاب  رو بهتون پیشنهاد میدم که مثل یه بلیط قوی عمل می‌کنه.
اولین صفحه رو که باز می‌کنی با یه پرواز مستقیم وسط کیوتوی ژاپن فرود میای و به‌خاطر سرما به یه روستوران عجیب غریب پناه میبری.
تو فصلای متفاوت این کتاب، طعمای متفاوت غذاهای خوشمزه میاد زیر دندونت و تو در عین حالی که در کیوتو و در رستوران ناگاماوا نشستی به وسیله اون غذاهای خوشمزه در سرتاسر ژاپن سفری میکنی.
هم غذاهای خومشزه میچشی و حسشون میکنی، هم زندگی‌های متفاوتی رو درک میکنی و همزمان میری توی جزیره‌ها، زیر درختای توس، توی معبدا، توی جنگلا و رستوران و..
این کتاب قطعا من و به یه سفر جذاب درون ژاپن و کیوتو برد و من رو پر از لذت کرد.
اول از طراحی جلد بگم که جالب و عجیب بود و تا حدودی حس و حال فضای رمان رو می‌داد.
اما من طبق چیزی که حس کردم از رمان انتظار یه طرح لطیف‌تری داشتم.
بگذریم برای‌من احتمالا اولین کتابی باشه که از ادبیات ژاپن میخونم و میگم که نویسنده در طراحی فضا،‌ منتقل کردن عادات و رفتار و برخورد اجتماعی ژاپنی‌ها و تعامل موفق بوده.
طوری که با خوندنش قانع میشی اینطور نوشتن و فضای یه داستان اینطوری مخصوص ژاپنه و خارج از اون نمیتونی تصورش کنی.
این کتاب به طوری برام لذت بخش بود که طی چندساعت در یک روز تمومش کردم.
تنها چیزی که میتونم اشکال بگریزم ازش ، نبود تصویر دقیق از شخصیتاش.
خود خود تصویر نه‌ها! منظورم توصیف از چهره شخصیتا بود که من مجبور میشدم از حالت‌ها و رفتار شخصیتا تشخیص بدم و تصویر سازی کنم چه شکلین( ناگفته نماند بعضی جاها میفهمیدم جنسیت و اشتباه حدس زدم🎀)
و گاهیم اون الگوی تکرار شونده بعضی از دیالوگا برام خسته کننده بود.
و اینکه با توجه به محور داستان، نویسنده یه‌جورایی خوب تونسته بود ته‌مایه‌ی شخصیتا و حالاتشونو توی دیالوگا( آره منظورم همینه) نشون بده جوری که به دایتان ضربه نخوره.
از طرفی وقتی بن دایتان نگاه کنی همه‌ی فصلاش با یک‌ ساختار و الگو پیش‌ میرن جوری که بدنه داستان مشخصه و هرچند معمولی اما آدمو به طرف خودش میکشه( دوستش داشتم).
از تجربه‌ای که از زندگیای مختلف تو این کتاب کردم لذت بردم✨


      

21

 فاطمه مرادی🌻

فاطمه مرادی🌻

1404/6/16 - 00:06

        خب بلاخره خواستم سپر جبهه گیریم و سر این مجموعه پایین بیارم و ادامش بدم ببینم جذبش میشم یا نه.
خب بسم‌الله الرحمن الرحیممم. دوتا عامل مهم تو کتابای فانتزی جهان سازی و شخصیت سازیه. 
و اونطور که معلومه خانوم مافی در این مجموعه به شخصیت اهمیت داده تا جه-
یکی به خاطر همین کم کردم چون فضا سازیش گره خورده بود به ارقام بدون توضیف سازی و فقط با چند کلمه بیان شده بود درحالی که برای یه جواب بله یا نه سه صفحه من از حس و حال بین دو شخصیت خوندم.
از اونم بگذریم شخصیت پردازیشم که انچنان جذابیتی نداشت. از صغیر و کبیر گرفته تا مورچه و ابر که شخصیتای این رمان بودن جذاب و گشنگ و فول فول بودن.
مثلا بدن‌های ورزیده یا به اصطلاح گود ( این برای خانوماس). [ درحالیکه من پلکام ریخته بود که چندتا نوجوون چطوری هیکلاشون اینجوری خوبه اونم توی یه فضای اخرالزمانی]
از اونم بگذریم من مدام دیدم که جولیت با خودش کلماتی رو چندبار تکرار میکنه. خب زن اینارو نمیتونی توی دیالوگ بگی؟!🙏 مگه فیلمنامه مینویسی.
از اونگ بگذریم لازم بود نصف کتاب و به تکرارهای زیادی از توصیف چهره آدام و آرون اختصاص بدن؟!:))))
یعنی تا ما میومدیم کتابو بخونیم یا توی چشمای ادام که توی حیطه ابی رنگ بود[ معلوم نبود نفتیه تیرس یا دریاست] غرق میشدیم یا محو چشمای سبز و موهای طلایی آرون میشدیم.
از اون بگذریم زاویه دید داستان اول شخصه و طبیعتا اول شخص محدوده ولی خانوم مافی از زبون جولیت تمام حالات و افکار بقیه شخصیتارو بیان میکرد و یه انگار میچسبونید رو پیشونینش.
و در اخر اینکه توصیف مثل نمک غذاس و باید مواظب باشی به مقدار لازم بریزیش نه جوری که بی‌نمک بشه نه کم نمک  و این تشبیه منم لازمه مقدار توصیف برای یه رمان فانتزی.[ به نظرم اینجا باید به اندازه میبود]
در اخر اینکه امیدوار بودم نویسنده انقدر هندی نکنه ماجرارو و... اگه خانوم مافی ژانر اصلی کتاب و روانشناسی یا غمگین میزد بهتر بود 💅
خلاصه بگم که نکات مثبتیم داشت مثل قابل لمس بودن شخصیتای کنجی، کسل، آرون[ در این جلد].
و برخورد اول و دومی که جولیت در این جلد با ارون داشت و اینا دیگه..
همین 🙏


      

8

 فاطمه مرادی🌻

فاطمه مرادی🌻

1404/6/15 - 10:58

        یعنی عاشق رولینگم. اسن زن هر جلد و یجوری شروع میکنه که حتی با وجود بحثای تکراری دروسلیا و هری خیلی جالبن.
پلات توئیستاشم ماشاءالله شیرین و جذابن و عامل جذب ادمو به خودشون دارن.
من همه‌ی جلدارو به طور خاصی دوست دارم اما این جلد یجورای دیگه برام خاصه چون به نظرم ماجراهای غارتگران و کلا گذشته جیمز و لیلیم نیاز به کتاب شدن داره و یه مجموعه قشنگ میشه 😭
سفر به گذشته و اون استعاره‌های این کتابو دوست دارم.
و توی این جلد، واضحا قلم رولینگ به طور شگفت انگیزی پیشرفت کرده.
توی جلد اول واضحا توصیفات خیلی لنگ میزنن و اینا. توی جلد دوم کمی پیشرفت کرده و فضارو به خواننده قالب میکنه اما این جلد توصیفات، فضا و شخصیتا تکامل پیدا کردن و انگار هر جلد که میله جلو بهتر میشه.
این چیزیه که از این مجموعه کتاب دوست دارم .‌ پیشرفت و رشد درست مثل یه بچه :).
از شخصیتا بگم که ملموس تر و جالب تر بودن 😭.
ریموس و سریوس و منیروا و..‌
ولی خدایی کچل بودن اقای ویزلی ضربه روحی بدی بود برام🤣.
بگذریم اون نیم ستاره‌ایم که ازش کم کردم به‌خاطر ترجمه لنگ زن مترجم و انتشاراته.
مثلا گرانجر و بلاک و والده مورت و کروکشناک و سه وه روس و... 
      

2

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

چالش‌ها

لیست‌ها

نمایش همه

بریده‌های کتاب

نمایش همه

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.