یادداشت فاطمه مرادی🌻

        کتابو که باز می‌کنم [ وایستا اشتباه نکن من عمو رولی نیستم] غرق میشم توی شهر محسن‌اینا.
همونجوری که غرق یه ماکارونی خوشمزه مامان‌پز میشم.
رشته‌های ماکارونی مخلوط شده با سس فلفلی تند که میاد زیردندون و روی زبونم من پرواز میکنم به فراسوی آسمون و روند شیرین داستان و با طعمای در حال انفجار میچشم.
کم‌کم پیاز، سویا و فلفل دلمه‌‌ش میاد زیردندونم کم کم ابعاد جالب کتاب مثل شخصیت‌سازیای شیرینش و فضا سازی قشنگش  و طنز ماهرانه و ملموسش هم توی ذهنم جا میگیره.
در حقیقت همون‌طور که ماکارونی برای من عاملی برای لذت و پرت شدن به گذشته‌ها و خاطرات کودکیه، ابنبات هل‌دارهم مثل ماکارونی بود برام.
لذت بردم ازش و در کف آبنباتای هل دار بابای محسن موندم🥹✨
      
89

14

(0/1000)

نظرات

وایی گفتی عمو رولی تمام خاطره هام زنده شد😭😂
1

3

خودمم اینجوری شدم🥹😂 

1

younasel

younasel

دیروز

واییییییییییی چه قلم خوبی داری شما چه قشنگ دنیای کتاب ها رو تعریف میکنیییی😭🛐🛐
3

1

لطف داری عزیزم عنایت خداست و حس و حال خود کتاب✨🥹 

2

younasel

younasel

دیروز

خب پس حتما باید بخونمشششش ( ممنون از یادداشت قشنگتون که من رو به سمت خوندن یه کتاب خوب دیگه تشویق کردد🍃)
@kyzurn 

2

عالیییههه. خواهش میکنمم🥹✨
@younasel 

1

یه کارایی میکنی آدم هوس ماکارونی میکنه😂
1

1

همزمان داشتم‌ماکارونی میخوردم و تو فکر این کتاب رفته بودم چیکار کنم😂 

1