یادداشت فهیمه پورمحمدی

        [حاوی اسپویلر]
"خدا را شکر می‌کنم که تاریکی‌های زندگی‌ام را وارد کارم نمی‌کنم. دلم نمی‌خواهد زندگی هیچ کس دیگری را تاریک کنم. در عوض دلم می‌خواهد پیام‌آور امیدواری و شادی باشم".

دوست داشتم ریویوی خوبی برای این کتاب بنویسم. چند روز است که جملات را توی ذهنم می‌سازم و ویرایش می‌کنم. اما حالا که سلمان خوابیده و نشسته‌ام پای لپ‌تاپ ذهنم خالی شده. اول فکر کردم به خاطر خستگی باشد، اما بعید نیست که تاریکی سال‌های پایانی زندگی ماد زبانم را بسته باشد. باورم نمی‌شود که با افسردگی مزمن و بیماری روانی همسر و داشتن پسری مثل چستر نشسته باشد و جین در فانوس تپه و آنی شرلی در اینگل‌ساید را نوشته باشد. البته سختی از کودکی همراه ماد بوده و موقع نوشتن باقی آثارش هم زندگی‌اش تعریفی نداشته.
از دو سالگی که مادرش را بر اثر سل از دست داده، زندگی‌اش هر سال سخت‌تر و سخت‌تر شده و حیرت‌انگیز است که علی‌رغم تمامی مشکلات، توانسته  این همه موفقیت کسب کند. درست است که نیلوفر در مرداب رشد می‌کند، اما ماد بزرگ‌ترین و درخشان‌ترین نیلوفری است که تا به حال وجود داشته و از دور که نگاهش می‌کنی، هیچ اثری از مرداب نمی‌بینی.
      
135

12

(0/1000)

نظرات

اسب

اسب

1403/6/3

ببین کی اینجاست 😍
1

1

من که هستم همیشه 🥲 

0