معرفی کتاب خیرالنساء اثر قاسم هاشمی نژاد
در حال خواندن
0
خواندهام
13
خواهم خواند
2
توضیحات
"خیرالنساء" به قلم "قاسم هاشمی نژاد" داستانی است بلند از این نویسنده ی فقید که نوشتارهای برآمده از قلم او در زمره ی بهترین آثار ادبیات فارسی معاصر قرار می گیرد. این اثر که بعد از سال ها تجدید چاپ شده، قصه ای است از سرگذشت مادربزرگ او که "خیرالنساء" نام دارد و "قاسم هاشمی نژاد" به شیواترین شکل ممکن، این داستان دلنشین عارفانه را از زندگی "خیرالنساء" به رشته ی تحریر در آورده است. سبک روایت اثر از رمز و رازی منحصر به فرد برخوردار است و نثر آن افسون کننده و زیباست. "خیرالنساء" که یک زن روستایی است، در روزی که بر اساس سنت دیرینه ی مردم طبرستان روز مارمه نام دارد، در حالتی که میان خواب و رویاست، پسرکی سپیدپوش را می بیند. پسرک در این احوال وهم آلود به او کتابی می دهد و بعد از این دردی در گیجگاه "خیرالنساء" جا می گیرد. این درد در سر، به دستان او خاصیت شفابخشی می دهد و از آن به بعد "خیرالنساء" با ترکیبی از علم غیب و طب سنتی، بیماران مختلفی را مداوا می کند.اما عمر طولانی "خیرالنساء" او را به روزهایی می رساند که نوگرایی و منسوخ شدن آداب سنتی، سبب می شود تا "خیرالنساء" از طبابت منع شود. پسرکی که یک روز جلد تیماج به دست آمده بود، باز بر می گردد و این بار آن را با خود می برد. بردن همانا و پریدن درد از سر "خیرالنساء"همانا. درد اما درد دانش و درد زندگی بود و این چنین قصه ی "خیرالنساء" به سر آمد."قاسم هاشمی نژاد" موفق شده در این اثر فضایی رازگونه و مبهم بیافریند که حالت های عرفانی این زن حکیم، در آن به خوبی جلوه کند.
یادداشتها
1403/6/4
1
1403/1/24
1
1403/10/9
نثر کتاب چون دیگر آثار زندهیاد هاشمی نژاد؛ بسیار زیبا، فاخر و خواندنی است. این سومین اثری است که از زندهیاد «قاسم هاشمی نژاد» میخوانم. نویسنده به دلیل آشنایی و تسلط بر زبان و ادب فارسی و آثار گذشتگان، زبانی روان و در عین حال محکم و استوار دارد که در این کتاب کمی سَختهتر و گُزیدهتر از دو کتاب پیشین که از او خواندهام ـ یعنی «فیل در تاریکی» و «کتاب ایّوب» ـ نمود دارد و نثرش استخواندار است و خوشخوان و ابدا خوانندۀ علاقهمند به نثر برگزیدۀ فارسی را خسته نمیکند. بدیهی است کتابی اسم و رسمدار و خوب، از نویسندهای که اکنون در بین ما نیست و آسمانی شده است؛ با یک چاپ خوب، قیمتی نجومی دارد و شوربختانه برخی ناشران، ابدا به فکر جیب قِشر کتابخوان نیستند و تنها سودای سودِ خویش به سر دارند و بس! و اگر این برنامههای کتابخوان چون فیدیبو، طاقچه و مانند آن نبود؛ کجا دست ما به این آثار ارزشمند میرسید؟ که نمیرسید! بگذریم. این کتاب به داستان زندگی بانو «خیرالنساء» مادربزرگ آقای هاشمی نژاد ـ البته به طور خلاصه ـ میپردازد و به رویدادی مهم در زندگی وی اشاره میکند. مادربزرگ در دوران جوانی، روزی پسری زیبا و نورانی را میبیند که وارد خانهاش شده و هدیهای به او میدهد و میرود. پس از رفتن پسر، خیرالنساء سردرد میگیرد و خوابش میبرد. پس از بیدار شدن حالی خوش به او دست میدهد و البته خوابی خوش هم دیده است. به زودی یک حکیم دانا میشود که نسخههایش شفا است و مردم از دور و نزدیک به او مراجعه میکنند و او دردهای آنان را درمان میکند. او که هنوز در کارهای خانه کمتجربه است؛ در پزشکی و درمان بیماران مختلف با داروهای گیاهی، به قدری ورزیده و با قدرتی ماورائی مجهز شده است که خود سرچشمهای غیردنیایی برای آن متصوّر است. به هر روی این ویژگیها در او هست تا اینکه در پیری، شبی خوابی میبیند و در بیداری همان پسر زیبا میآید و هدیه را از او میگیرد و با خود میبرد و مادربزرگ میفهمد که این عطیۀ الهی از او گرفته میشود و دیگر دوران حکیمباشی بودنش به آخر رسیده است. جالب است که با پدیدار شدن این نیروی ماورائی، خودش گرفتار سر درد و مشکلاتی دیگر میشود که همان دردها را در دیگران به راحتی شفا میدهد؛ اما از درمان خود و اعضای خانوادهاش عاجز است و با رفتن آن هدیه از منزلش، تمام سردردها و دیگر مشکلاتش برطرف میشود. شاید علت این دردها آمادگی بانوی حکیم، برای درک بهتر شرایط بیمار و درد او و تلاش بیشتر برای بهبود حال او است و شاید دلیلی دیگر در میان باشد. در بارۀ جالینوس حکیم یونانی و ابوعلی سینای حکیم هم گفتهاند که به همان بیماری از دنیا رفتهاند که مهارتشان در درمان آن فوقالعاده بوده است و این پارادوکس عجیبی است و چه بسا خداوند مهربان، میخواهد ضعف بشر مغرور را بیشتر به او بنمایاند! در مجموع کتابی خواندنی و جالب است و همانگونه که پیشتر گفتیم، کمی سختخوان است، البته پس از چند صفحه عادت میکنید و از داستان و نثر زندهیاد هاشمی نژاد، لذت خواهید برد.
با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش میشود.
7