استامبولی: نوشته ها و عکس های سفر به استانبول

استامبولی: نوشته ها و عکس های سفر به استانبول

استامبولی: نوشته ها و عکس های سفر به استانبول

3.9
102 نفر |
43 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

205

خواهم خواند

97

کتاب استامبولی: نوشته ها و عکس های سفر به استانبول، نویسنده منصور ضابطیان.

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به استامبولی: نوشته ها و عکس های سفر به استانبول

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به استامبولی: نوشته ها و عکس های سفر به استانبول

نمایش همه
دو دستی (نوشته ها و عکس های سفر به ژاپن)نوشابه زرداستامبولی: نوشته ها و عکس های سفر به استانبول

ضٰابِطِیْانْ خوْانِیْ

11 کتاب

بسم الله آنقدر نوشته‌ام به سفرنامه خوانی عادت دارم و عاشقش هستم که دیگر برای خودم خسته کننده شده است... حقیقتاً یکی از لذت‌های حلال انسان که هرچه بیشتر باشد برکتش در زندگی نیز بیشتر است سفر رفتن و سفرنامه خواندن است. منصور ضابطیان یکی از کسانی است که به محض چاپ کتاب‌هایش آن‌ها را تهیه می‌کنم، می‌خوانم، توصیه می‌کنم و انگیزه‌ام چند برابر می‌شود که بازهم از او بخوانم و توصیه کنم... مزیت سفرنامه‌های او زیستن با آدم‌هایی است که به دیارشان سفر کرده است. زیستن را هرچه می‌توانید تفسیر کنید، به جرأت می‌گویم همه آنچه تفسیر کرده‌اید و در ذهن دارید را منصور ضابطیان در سفرهایش انجام داده است. نتیجتاً شما با سفرنامه‌ای از جنس سفرنامه‌های تیپ و یک شکل مواجه نیستید بلکه کتابی می‌خوانید که توقع‌تان را از این جنس ژانر بالا می‌برد. حتی لحظه‌ای شک نکنید که سفرنامه‌های او برای خواندن خوب است یا نه... با اطمینان می‌گویم که عالی است و نمونه‌اش را پیدا نمی‌کنید. در میان آثارش اما بی‌شک شیرینی چای نعنا (با اختلاف)، سباستین و استامبولی بیش از دیگران است.

4

پست‌های مرتبط به استامبولی: نوشته ها و عکس های سفر به استانبول

یادداشت‌های مرتبط به استامبولی: نوشته ها و عکس های سفر به استانبول

          دو نویسنده معاصر هستند که تقریبا همه ی کتابهاشون رو خوندم و همیشه کارهاشون رو دنبال میکنم. اول رضا امیرخانی هست و بعد هم منصور ضابطیان. حالا ارتباطشون چیه رو خودم هم نمی دونم ولی از سفرنامه های ضابطیان و حال و هوای نوشته هاش و همراه شدن باهاش در کوچه و خیابونهای کشورهای کمتر شنیده شده مثل کوبا و ویتنام و ... لذت میبرم و کتابهای امیرخانی رو هم به خاطر نوع نگاهش به موضوعات و پردازش داستانهاش دوست دارم. حتی کتابهای غیرداستانیش هم مورد توجه و دوست داشتنی هستند برام
این کتاب "استامبولی" که با امضای ضابطیان خریدم هم در ادامه همین علاقه به کارهه و سفرنامه های ایشون هست. کتابی خوش خوان که در دو روز تموم کردم. سفرنامه ای جذاب به استانبول ترکیه که البته به نظرم نسبت که کارهایی مثل "سباستین" و "چای نعنا" به نظرم ضعیف تر هست ولی نوع نگاه نویسنده و ریزبینی اجتماعی و دید روزنامه نگاری اون همیشه برای من جذاب هست. 
بعد از کتاب "تاریخچه تقریبا همه چیز" به خوندن چنین کتاب راحت الحلقومی واقعا نیاز داشتم
هفدهم تیر ماه چهارصد ویک
شیراز
        

13

          سفرنامه بخوانید دوستان
سفرنامه ای که به تازگی تمامش کردم استامبولی آقای منصور ضابطیان هست.
شرح حال و هوای شهر استامبول ترکیه با مراجعه به تاریخ استامبول.
با رویکردی متفاوت از نوع سفر و نگاه بیشتر ایرانیان مشتاق ترکیه.
یکی از نقاط قوت کتاب عکسهایی است که در کنار متن ها می بینیم.
برای مشاهده عکس ها میتوانید به این آدرس در اینستاگرام مراجعه کنید
@zabetiantravels
از غذاهای نچندان متنوع ترکیه مثل مرجمه کوفته سی نوشته تا از پل ها و کوچه ها و خیابان های تاریخی اش
ایراد بزرگ کتاب توصیف کمتر مکان ها و موقعیت ها بود
انتظار پرداخت بیشتر می رفت اما نشده
انگار نویسنده عجله داشته برای اتمام کتاب
فصل موزه ی اسباب بازی و خیابان استقلال را بیشتر دوست داشتم
اولین کتاب از ضابطیان بود که میخواندم
سرچ که کردم بیشتر خواننده ها سفرنامه های قبلی او را بیشتر پسندیده بودند.
انگار که آقای ضابطیان نتوانسته دین اش را به استامبول کامل ادا بکند
(در جایی از کتاب هست ضابطیان می گوید: من یک کتاب به استامبول بدهکار بودم)
با تاریخ استامبول طرف هستیم تا یک سفرنامه...
در قسمتی از کتاب پل گالاتا را می بینیم، دلم خواست از نزدیک ببینمش
نویسنده این پل را، وصل کننده ی سنت به مدرنیته تعبیر کرده
اما ای کاش می دانستیم که سنت فقط مسجد نیست و مدرنیته هم ساختمان های سر به فلک کشیده نیست
        

6

          وقتی کتاب را دیدم بدون چون و چرا شروع کردم به شنیدنش، کتاب برای من یادآور شهر زیبا و خاطره های جذاب پرسه زدن در کوچه پس کوچه ها و قسمت های قدیمی و تاریخی و البته کافه هایی که بی خیال از دنیا آرام در آن نشستیم و گپ زدیم و قهوه خوردیم و یا چای کمر باریک سفارش دادیم. علاوه بر همه اینها اطلاعاتی را میدهد که یک گردشگر چند روزه نمی‌تواند آنها را بفهمد. همه صحنه ها با تمام جزییات بیان میشدند و این کمک می‌کرد همان لحظه تصویر آن را بسازم. نکته جالب دیگر اینکه خواننده متن همان نویسنده هم هست پس می‌داند کجاها صدایش را بالا ببرد و کجا فرود بیاورد... آهنگ های که انتخاب شدند هم شما را به آنجا پرواز می‌دهد  و آهنگ بی نظری که در یکی از قسمت ها معنا شد ...

اگر روزی دنبال دوست می‌گشتی در خانه ام به رویت باز است، بی هیچ شرمی بیا. باور کن در کلماتم اثری از سرزنش و دل شکستگی نخواهی یافت... اگر روزی دنبال دوست گشتی از گذشته شرم سار نباش گویی هیچ اتفاقی نیفتاده تو را با دلتنگی همه این سال‌ها در آغوش میگیرم ... میگویند یک قهوه تلخ چهل سال نان و نمک پس خود دارد کم از دست تو قهوه ننوشیدم ... بیا اگر گذرت به اینجا افتاد... 
        

28

          منصور ضابطیان در ذهنم تنها مجری برنامه‌ تلویزیون بود، با آن سروشکل منحصر به‌خودش و آن اجرای پرکشش‌اش. صادقانه بگویم، فکر نمی‌کردم چنان دست به قلم می‌برد که منتشر می‌کند و چنان منتشر میکند که مخاطب دارد. لیست کتابهای حلقه جمع‌خوانی  مبنا که منتشر شد از دیدن نام کتاب تعجب کردم. راستش من غذای استامبولی را خیلی دوست داشته و دارم. غذایی است که بیشتر وقتهای ایام کودکی و نوجوانی‌ام،  به دست پخت پدرم پخته می‌شد، در کنارش هم سالاد زمستانی و یا سالاد شیرازی. همین الان هم که می‌نویسم آب دهانم راه افتاده‌است. حالا می‌خواستم کتابی در گونه سفرنامه با نام و طرح جلد غذای مورد علاقه‌ام بخوانم، (هر چند که ما در استامیولی‌هایمان لوبیا نمی‌ریزیم). باید جذاب می‌شد.

اولین کتابی بود که من از ضابطیان می‌خواندم. کتاب ضرباهنگ خوبی داشت. طراح کتاب در حد جلد نمانده بود. وارد کتاب شده بود. از نظر هنری جالب بود. عکس‌ها و طراحی‌ها به چشم اجازه نفس کشیدن می‌داد. فرصت می‌داد تا آنچه را راوی دیده، ما هم ببینیم.
ضابطیان سبک خودش را در روایت گری دارد. بیشتر علاقه به گفتن از چیزهایی دارد که با مردم و حیات اجتماعی ارتباط دارد.
بعد از اتمام کتاب، به همت دست‌اندرکاران جمع‌خوانی یک نشست مجازی با خود ضابطیان داشتیم. داشت آماده سفر به کانادا می‌شد که در فشردگی کارهایش به اهل مبنا فرصت دیدار داد. 
نگاهش به سفر و سفرنامه جالب بود. حتی از آداب‌اش  در نگارش گفت. این که اتفاقا در سفر نمی‌نویسد. در سفر می‌بیند،  کلید واژه و نشان می‌گذارد و بعد که برگشت می‌نویسد. من جز قونیه ترکیه، شهر دیگری را ندیده‌ام اما با استامبولی ضابطیان به استانبول رفتم، در کوچه پس کوچه‌هایش راه رفتم، با مردمش دیدار کرم، باران‌اش را لمس کردم.
اگر علاقمند به سفرنامه خوانی هستید بخوانید.
        

23