شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
فاطمه معروفی

فاطمه معروفی

7 ساعت پیش

        راستش من اصلاً باهاش ارتباط نگرفتم. البته حس میکنم شاید بخشی از این نگاه من بخاطر نظراتیه که راجع به کتاب قبل از اینکه شروعش کنم خوندم و فهمیدم بهتر از این به بعد کمتر دنبال خوندن نظرات باشم ، شاید همین انتظار هیجان انگیز بودن داستان کتاب من رو حداقل تا آخر کتاب با انگیزه‌تر میکشوند شایدم مشکل از ترجمه کتاب بود نمیدونم واقعا.
کل کتاب برام یه سری خاطرات و روایتای بی‌ربط و بی‌دلیلی بود که انگار نویسنده فقط خواسته یه چیزی نوشته باشه. از اون کتاباییه که نه مسیر مشخصی داره، نه قهرمانش دنبال هدف خاصیه. بیشتر حس کردم دارم ذهن یه آدم خسته و گیج رو دنبال می‌کنم که خودش هم نمی‌دونه دقیقاً چی می‌خواد.

و شاید اگه تو سن پایین‌تری بودم، یا پسری بودم که دغدغه‌های ذهنی شبیه «هولدن» رو تجربه کرده باشم، بیشتر با کتاب ارتباط برقرار می‌کردم. ولی توی این سن، دیگه این مدل سردرگمی و غر زدن‌های بی‌وقفه، بیشتر خسته‌کننده‌ست تا هم‌دلانه.

البته اینم باید بگم که کتاب برای خیلی‌ها نماد شورش علیه کلیشه‌ها و قضاوت‌های اجتماعیه. شاید چون شخصیت اصلی با صداقت از حس بی‌معنایی و دل‌زدگیش می‌گه، خیلی‌ها باهاش هم‌ذات‌پنداری می‌کنن. اما خب برای من، توی این مقطع از زندگی، حرف تازه‌ای نداشت. بیشتر برام شد یه جور غر زدن طولانی که آخرشم به هیچ‌جا نمی‌رسه.

در ادامه اگر بخوام نگاهی بی‌طرف داشته باشم و کتاب رو تحلیل کنم باید بگم که ناطور دشت داستان یه پسر نوجوونه به اسم هولدن که از مدرسه اخراج شده و چند روزی توی نیویورک ول می‌گرده. با آدما حرف می‌زنه، خاطره تعریف می‌کنه، حرص می‌خوره، غر می‌زنه و در کل یه‌جوریه که انگار از همه چی خسته‌س و دنبال یه معنی برای این دنیا می‌گرده.

✨ چیزایی که تو کتاب پررنگه:
•تنهایی و بیگانگی: هولدن یه حس عجیبی داره انگار هیچ‌جا جاش نیست، هیچ‌کس حرفشو نمی‌فهمه.
•اعتراض به بزرگ‌ترا: دائم می‌گه همه قلابین! یعنی آدم‌حساب نیستن، دروغگو و ظاهرسازن.
•ترس از بزرگ شدن: انگار از ته دل نمی‌خواد وارد دنیای بزرگ‌سالا بشه. دوست داره تو همون دنیای بچگی و سادگی بمونه.
•عشق به معصومیت: خواهر کوچیکش، فیبی، واسش حکم همه‌ی خوبیای دنیا رو داره. حتی خودش می‌گه دوست داره ناطور دشت باشه، یعنی یکی که مواظبه بچه‌ها توی دره نیفتن… یه جور نگهبان معصومیت.

✅ نکات قوت:
•نثرش خیلی صادقه. هولدن هر چی تو ذهنشه می‌گه، بدون ادای روشنفکری یا قهرمان‌بازی.
•زبانش واقعیه؛ همون‌جوری که یه نوجوون ممکنه با خودش حرف بزنه یا غر بزنه.
•از نظر روان‌شناختی خیلی قشنگه. می‌فهمی که چقدر اون زیر، این بچه داره له می‌شه از تنهایی و ترس و خشم.

❌ نقاط ضعف (برای بعضیا):
•بعضیا ممکنه بگن خب حالا چی؟! اتفاق خاصی نمی‌افته، کلش غر و پرسه‌زدنه( مثل خودم دقیقا )

•تلخی هولدن و طرز نگاهش به دنیا ممکنه دل آدمو بزنه، مخصوصاً اگه دنبال داستانی با روند مشخص باشی.
•ترجمه‌های فارسیش بعضی وقتا حس واقعی کتابو منتقل نمی‌کنن، چون خیلی وابسته به لحن و نوع حرف‌زدن راویه.

🎯 جمع‌بندی:

اگه دنبال یه داستان متفاوتی از یه نوجوون سردرگم، تنها و حساس می‌گردی که با دنیای دور و برش نمی‌سازه، ناطور دشت می‌تونه برات جالب باشه. ولی اگه دنبال اتفاق و هیجان و پیچش داستانی هستی، شاید برات زیادی ریتم آرومی داشته باشه.

در کل یا عاشقش می‌شی، یا کلاً نمی‌تونی باهاش کنار بیای!
      

26

حنا دروی

حنا دروی

8 ساعت پیش

        سلام و درود 
بعد از مدت ها یادداشت کتاب :)
شب بخیر توکیو در واقع مجموعه ای از داستان های کوتاه می باشد که هر داستان، برش زمانی کوتاه، از زندگی شخصیتی را روایت می کند و زندگی همه‌ی آن‌ها با وجود فاصله‌ای که میانشان هست، درهم تنیده می شود و سرنوشتشان در پس‌زمینه‌ی خیابان‌های تاریک و روشن شهر توکیو و  به یکدیگر پیوند خورده‌است اما همین نقطه اتصال چیزی بسیار عجیب و جالب است؛توانایی بالای نویسنده را نشان می دهد!
آیا شما باور می کنید که همه چیز از دزد لوکوآت شروع می شود؟!اصلا لوکوآت چی هست که دزد داشته باشه😆😅.
وقتی اولین بار چندصفحه ی اول کتاب را خواندم،چندان جذبم نکرد و تا مدت ها قصد خرید و مطالعه اش را نداشتم! اما بعد که دیدم دوست کتابخوان ام خوانده و پیشنهادکرد که فرصت دومی بدهم،  کتاب را خریدم و خوانده ام و می‌تونم بگم که واقعا شانس دوم را لیاقت داشت.:)
کتاب حال حاضر، یک کتاب ملایم و آروم است؛ پس اگر طرفدار کتاب های هیجانی هستید شاید انتخاب خوبی نباشد!
این کتاب یک روند آرام از زندگی شبانه شخصیت هاش می باشد؛ساعت هاتون از یک نیمه شب تا چهار و نیم صبح کوک کنید و همراه  شوید تا ببینیم هرکدام مشغول به چه کاری هستند؛ از تاکسی سواری گرفته تا سینما رفتن؛ رستوران هایی که شب ها فقط باز هستند و سرویس خدمت مشتری ها ارائه می دهند؛ همه و همه قابل انجام هستند و حتی کارآگاهی که در جستجوی پرونده می باشد و خواهری در جستجوی برادرش!
می‌بینید یک زندگی در جریان واقعی در کتاب شب بخیر توکیو جاریست و همین مهم ترین و اولین درسی‌ست که کتاب یاد می دهد. شاید معنای واقعی زندگی در لابه‌لای همین صفحات نهفته است تا با خواندن آن پیدا شود.
امتیاز گودریدز به کتاب:۳.۵۲ 
ممنون از توجه شما :)
      

13

        و بالاخره شاهکارهای بانو مونتگمری رو به پایان رسوندم. 
اول با آنه برای موندنش تو گرین‌گلبیز التماس میکردم، بعدها فال‌گوش خلوتش با متیو یا ماریلا می‌ایستادم و همراه اهالی اونلی با مرگ متیو شکستم. با داینا میخندیدم و برای ازدواجش خوشحال بودم. تو تک‌تک جلدهای ابتدایی منتظر ابراز عشق گیلبرت بودم و وقتی آنه ردش کرد، میدونستم این اخرین بار نیست. 
تو شهر و همراه با دوستای جدیدم تو دانشگاه و خوابگاه و خونه اجاره‌ای‌شون تجربه‌های جدیدی رو پیدا کردم. موقع ازدواج آنه و گیل، به خانوم لیند آفرین گفتم و تو خونه رویاها برای دختر کوچولوی آنه که زیر خروار خروار خاک خوابیده بود، غمگین شدم و با مرگ کاپیتان، به سوگواری نشستم. 
برای همسایه‌ای که مدت‌های طولانی رو از مثلا شوهرش مراقبت میکرده هم، دوست خوبی بودم. 
برای نقل مکان به اینگل ساید، من هم به‌اندازه آنه غمگین بودم. ولی در عین حال به همون‌مقدارهم عاشق اونجا شدم. بزرگ شدن جم، والتر، نن، دای، شرلی و ریلا هم با پوست و استخون درک کردم. ماجراهای جنگ، من رو هم به اندازه آنه پیر کرد و درنهایت با مرگ والتر شکستم. نی‌زن کار خودش رو کرد. بالاخره اون رو هم دنباله‌روی خودش کرد. برای جم، و باقی مجروحین غصه خوردم و به اندازه ماندی منتظر بازگشتشون بودم. 
به جیمز کوچولوی جنگ‌زده ریلا وابسته بودم و برای ازدواجش با کن، لحظه شماری میکردم. 
و درنهایت، عمر تابستونی‌م رو برای هشت شاهکار مونتگمری خرج کردم. 
      

30

        من به این کتاب امتیاز نمی‌دم.
حالا دلیلش چیه؟
دلیلش اینه که خلاصه شده خوندمش!
به نظرم اینکه بیای نسخه‌ی خلاصه شده ی یه کتاب رو بخونی مثل اینه که کنار نویسنده بشینی و اون درباره‌ی داستانی که میخواد به تازگی بنویسه بهت توضیحاتی بده. توضیحات مفصل. ولی باز هم به پای نتیجه‌ی آخر داستان نمی‌رسه. حتی ترجمه‌ی کتاب‌ هم خوب بود ولی باز هم میگم، من دوست نداشتم خلاصه شده بخونم. برای همین سعی میکنم نسخه‌ی کاملش رو بعدا بخونم. کلا کتاب‌هایی که از مجموعه‌ی کلاسیک‌های خلاصه‌ شده‌ی نشر افق خوندم رو تصمیم دارم بعدا به طور کامل بخونم. مثل تصویر دوریان گری  و ...
کلیت داستان جالب بود. ولی میگم، این خلاصه بودن همیشه به شخصیت پردازی ها آسیب می‌زنه و اتفاقاتی که برای رخ دادنشون هزار صفحه به کار گرفته شده رو توی سیصد و پنجاه صفحه خلاصه می‌کنه، خب هیچ انتظاری نمی‌ره جز اینکه فکر کنی نویسنده حوصله‌ش سررفته اومده یه چیزی نوشته واسه دست گرم کنی. به نظرم این نسخه از کتاب به درد نوجوانان میخوره. من هم خودم نوجوانم و یه جورهایی فکر می‌کنم که نسخه‌ی کاملش شاید واسه‌م سنگین باشه ولی خب علاقه‌مندم که بشینم نسخه‌ی کامل کتاب رو بخونم چون حس می‌کنم اون خیلی پربارتره. چندتا از کتاب‌های دیکنز رو که خلاصه خوندم فکر کردم خب چرا معروف شده واقعا؟ چیز خاصی که نداشت صرفا چندتا پیچش داستانی داشت... الان می‌فهمم که دیکنزی که می‌شناختم با دیکنز اصلی که هر رمانش هزار صفحه ست خیلی فرق داره:/
      

14

مروارید

مروارید

9 ساعت پیش

        بیشترین امتیازی که از نظر من میشه به این کتاب داد
از همین اول بگم که به جای فانتزی باید در دسته ی روانشناسی جا میگرفت و به احتمال زیاد نشر مجازی برای فروش بیشتر این کتاب رو در دسته ی فانتزی قرار داد. 
داستان در مورد دختری به نام پنی هست که میخواد تو فروشگاهی به نام دالرگات استخدام بشه، مشکل اول این هست که اصلا چرا دالرگات رو انتخاب کرده؟ یا چرا دلش میخواد اونجا استخدام بشه که بنظرم نویسنده باید در روند داستان حداقل به این سوال پاسخ میداد،  مشکل بعدی من شخصیت پردازی هست،  وجود کراکتر و شخصیت های اضافی که میان و میرن و حتی نمیتونی تصورشون کنی. 
در مورد کشش داستان، والا من که عاشق کتابم و کتاب هام رو تو ۲ الی ۳ ساعت میخونم، تو یک ماه اون هم موقع خواب میخوندم.(اونم چون دوست نداشتم پولم هدر بره) 
ستاره اول رو بخاطر ایده داستان دادم چون بنظرم پتانسیل زیادی داشت و واقعا میتونست خیلی خیلی بهتر باشه. 
ستاره دوم رو بخاطر پند و ارز های روان شناسانه ای که داده بود. 
و اون نیم ستاره رو هم بخاطر زحمت نوشتن نویسنده. 
در کل دوسش نداشتم. 
      

20

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.