یادداشت فاطمه معروفی
17 ساعت پیش
راستش من اصلاً باهاش ارتباط نگرفتم. البته حس میکنم شاید بخشی از این نگاه من بخاطر نظراتیه که راجع به کتاب قبل از اینکه شروعش کنم خوندم و فهمیدم بهتر از این به بعد کمتر دنبال خوندن نظرات باشم ، شاید همین انتظار هیجان انگیز بودن داستان کتاب من رو حداقل تا آخر کتاب با انگیزهتر میکشوند شایدم مشکل از ترجمه کتاب بود نمیدونم واقعا. کل کتاب برام یه سری خاطرات و روایتای بیربط و بیدلیلی بود که انگار نویسنده فقط خواسته یه چیزی نوشته باشه. از اون کتاباییه که نه مسیر مشخصی داره، نه قهرمانش دنبال هدف خاصیه. بیشتر حس کردم دارم ذهن یه آدم خسته و گیج رو دنبال میکنم که خودش هم نمیدونه دقیقاً چی میخواد. و شاید اگه تو سن پایینتری بودم، یا پسری بودم که دغدغههای ذهنی شبیه «هولدن» رو تجربه کرده باشم، بیشتر با کتاب ارتباط برقرار میکردم. ولی توی این سن، دیگه این مدل سردرگمی و غر زدنهای بیوقفه، بیشتر خستهکنندهست تا همدلانه. البته اینم باید بگم که کتاب برای خیلیها نماد شورش علیه کلیشهها و قضاوتهای اجتماعیه. شاید چون شخصیت اصلی با صداقت از حس بیمعنایی و دلزدگیش میگه، خیلیها باهاش همذاتپنداری میکنن. اما خب برای من، توی این مقطع از زندگی، حرف تازهای نداشت. بیشتر برام شد یه جور غر زدن طولانی که آخرشم به هیچجا نمیرسه. در ادامه اگر بخوام نگاهی بیطرف داشته باشم و کتاب رو تحلیل کنم باید بگم که ناطور دشت داستان یه پسر نوجوونه به اسم هولدن که از مدرسه اخراج شده و چند روزی توی نیویورک ول میگرده. با آدما حرف میزنه، خاطره تعریف میکنه، حرص میخوره، غر میزنه و در کل یهجوریه که انگار از همه چی خستهس و دنبال یه معنی برای این دنیا میگرده. ✨ چیزایی که تو کتاب پررنگه: •تنهایی و بیگانگی: هولدن یه حس عجیبی داره انگار هیچجا جاش نیست، هیچکس حرفشو نمیفهمه. •اعتراض به بزرگترا: دائم میگه همه قلابین! یعنی آدمحساب نیستن، دروغگو و ظاهرسازن. •ترس از بزرگ شدن: انگار از ته دل نمیخواد وارد دنیای بزرگسالا بشه. دوست داره تو همون دنیای بچگی و سادگی بمونه. •عشق به معصومیت: خواهر کوچیکش، فیبی، واسش حکم همهی خوبیای دنیا رو داره. حتی خودش میگه دوست داره ناطور دشت باشه، یعنی یکی که مواظبه بچهها توی دره نیفتن… یه جور نگهبان معصومیت. ✅ نکات قوت: •نثرش خیلی صادقه. هولدن هر چی تو ذهنشه میگه، بدون ادای روشنفکری یا قهرمانبازی. •زبانش واقعیه؛ همونجوری که یه نوجوون ممکنه با خودش حرف بزنه یا غر بزنه. •از نظر روانشناختی خیلی قشنگه. میفهمی که چقدر اون زیر، این بچه داره له میشه از تنهایی و ترس و خشم. ❌ نقاط ضعف (برای بعضیا): •بعضیا ممکنه بگن خب حالا چی؟! اتفاق خاصی نمیافته، کلش غر و پرسهزدنه( مثل خودم دقیقا ) •تلخی هولدن و طرز نگاهش به دنیا ممکنه دل آدمو بزنه، مخصوصاً اگه دنبال داستانی با روند مشخص باشی. •ترجمههای فارسیش بعضی وقتا حس واقعی کتابو منتقل نمیکنن، چون خیلی وابسته به لحن و نوع حرفزدن راویه. 🎯 جمعبندی: اگه دنبال یه داستان متفاوتی از یه نوجوون سردرگم، تنها و حساس میگردی که با دنیای دور و برش نمیسازه، ناطور دشت میتونه برات جالب باشه. ولی اگه دنبال اتفاق و هیجان و پیچش داستانی هستی، شاید برات زیادی ریتم آرومی داشته باشه. در کل یا عاشقش میشی، یا کلاً نمیتونی باهاش کنار بیای!
(0/1000)
نظرات
16 ساعت پیش
چقدر با نظرتون موافقم دقیقا بعد خوندنش همچین حسی داشتم خب که چی و خب برامجالبه که خيليا کتاب رو یه کتاب شاهکار میدونن
1
2
14 ساعت پیش
یادمه سالها پیش این کتاب رو خوندم و بسیار بسیار لذت بردم و رفتم چند تا کتاب از سلینجر خریدم و دیگه نخوندم البته.فک میکنم کتابیه که پسرها بیشتر خوششون میاد تا دخترها. در مورد غر زدن یه چیزی بگم.من نمیدونم از نظر لغوی دقیقا چه تفاوتی دارن ولی همیشه کسی که به هر شخص دیگه ای گلایه میکنه رو میگم غر زدن.و کسی که هیچکسو نداره و فقط پیش خودش گلایه هاشو زمزمه وار یا حتی با صدای بلند مطرح میکنه میگم نق زدن.هولدن نق نقو بود بنظرم تا غر غرو
1
1
12 ساعت پیش
دقیقا حس میکنم کتاب جنسیتیه، چون مترجم هم اقاس و اولش یه طوری تعریف کرده از کتاب ک من گفتم الان با یه شاهکار ادبی طرفم، اما خب شایدم یه شاهکاره ولی من درکش نکردم.. و درسته هولدن نق نقوعه ولی نویسنده که میخواسته ما صدای هولدن رو بشنویم اون رو تبدیل ب ادم غرغرو کرده 😁
1
10 ساعت پیش
خوشحال شدم کسایی هم هستن مثل من که باهاش ارتباط نگرفتن، تنها کتابی بود که تاحالا فقط تعاریف مثبت ازش شنیده بودم ولی واقعا درکش نکردم...
1
1
فاطمه معروفی
12 ساعت پیش
0