معرفی کتاب ریلا در اینگل ساید اثر لوسی مود مونتگمری مترجم سارا قدیانی

ریلا در اینگل ساید

ریلا در اینگل ساید

4.6
152 نفر |
44 یادداشت
جلد 8

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

10

خوانده‌ام

261

خواهم خواند

91

شابک
9789645361950
تعداد صفحات
480
تاریخ انتشار
1399/10/23

توضیحات

        آنی شرلی دخترکی کک مکی است که مو های سرخی دارد و در یتیم خانه بزرگ شده است. او با هوش است، قوة تخیل بی حد و مرزی دارد و با امید و پشتکار و مهربانی های ساده اش، سعی می کند زندگی جدیدی را آغاز کند. هر چند برای ورود به این دنیای تازه باید سختی های بسیاری را پشت سر بگذارد، ولی آینده در نظرش آن قدر زیبا و امید بخش است که برای رسیدن به آ‎ن، با هر مشکلی کنار می آید و با هر شرایطی سازگار می شود.
      

لیست‌های مرتبط به ریلا در اینگل ساید

نمایش همه

پست‌های مرتبط به ریلا در اینگل ساید

یادداشت‌ها

        با لبخند جلد آخر آنی شرلی رو تموم کردم<:
تو این مدت که داشتم این مجموعه رو میخوندم با آنی و دایانا توی کوچه عاشق ها راه رفتم، از ماریلا و متیو درس زندگی یاد گرفتم، احساسات آنی وقتی که تخته‌اش رو روی سر گیلبرت شکوند درک کردم، هم‌ مسیر خودش و دوستاش توی کالج ردموند شدم، نامه های عاشقانه‌شون با گیلبرت رو خوندم و دیدم که چجوری زندگیشون رو توی خونه رویاها شروع کردن، با خاطرات کاپیتان جم ماجراجویی کردم و بعد از اون با خانواده دکتر بلایت به اینگل‌ساید اسباب کشی کردم. با بچهاشون توی دره رنگین کمان بازی کردم، غروب ها مزه کیک‌های خوش طعم سوزان رو میچشیدم، شعر های والتر قلبم رو لمس کردن و توی اوج خوشبختی‌شون شاهد زجر کشیدن‌شون تو دوران جنگ بودم، به ماندی که اینقدر به صاحبش وفادار بود افتخار کردم‌، با ریلا که تسلی خاطر مادرش بود و از بچه جنگ زده مراقبت میکرد همدردی کردم و با همه این‌ها من آماده تموم کردن این مجموعه نبودم.(((:
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

18

شاید جسم ا
          شاید جسم انسان، آرام و مرحله به مرحله رشد کند، ولی روح با جهش هایی بلند و ناگهانی بزرگ می‌شود و زمانی به والاترین درجه اش می‌رسد.
.
شخصیت اول این کتاب ریلا ( برتا ماریلا) دختر آنه ست.
کتاب از زمانی که ریلا ۱۵ ساله ست یعنی سال ۱۹۱۴ شروع میشه و تا سال ۱۹۱۹ ادامه داره. 
حال و هوای جنگ جهانی اول کل کتاب رو در بر گرفته. خانم مونتگمری جنگ رو از داخل خانه روایت می‌کنه.
«چهار سال است که با ترس می‌خوابیم و با ترس بیدار می‌شویم. ترس مهمان ناخوانده‌ای است که سر میز غذا و در تمام دور هم جمع شدن ها خودش را به ما تحمیل می‌کند.»
.
از غمها و سختی های جنگ  می‌گه، طوری احساسات افراد و وقایع رو توصیف می‌کنه که گویا تو هم عضوی از خانواده ای و در اضطراب و غم هاشون شریکی.
«در این جنگ وحشتناک مادر بودن خیلی سخت است. مادرها، خواهرها، همسر ها و عاشق ها بیشتر از همه سختی می‌کشند.»
و ریلا هم عاشقه....
.
یه جایی از کتاب خبر مرگ کسی رو میارن، نامزدش این جمله رو میگه:
«ولی بعد خندید؛ خنده ای دردناک، درست مثل کسی که توی صورت مرگ بخندد. او گفت: چه آدم خودخواهی ام؛ چون یکی از دوستانم را از دست داده‌ام، فکر می‌کنم دیگر بهار تکرار نمی‌شود. میلیون ها انسان در حال زجر کشیدن‌اند، ولی بهار برنامه خودش را اجرا می‌کند و حالا که نوبت من رسیده، انتظار دارم دنیا از حرکت بایستد.»
( چقدر این حس آشناست...)
.
این کتاب برا من خیلی جذاب بود. حس میکنم مجموعه آنشرلی در بهترین حالتش تموم شد.
شخصیت ریلا خیلی با آنه متفاوته، برا من حتی دوست داشتنی تر هم بود💙.
سوزان توی این جلد منو به وجد آورد، نقش قشنگِ امیدبخشی داشت.✨
بیشتر یادداشت هایی که نوشته شده، مربوط به سایر جلدهای این مجموعه هستن.( متوجه نشدم چرا!!...)
نشد که یادداشت کوتاه تری بشه ⁦(⁠✿...⁦
.
_کتاب هشتم آنشرلی
.
۰۲/۳/۲۵
        

37

          همانطور که از اسم کتاب معلوم است، این داستان نه حول آنه، بلکه درباره دخترش ریلاست. او دختری نیست که ویژگی‌های جالبی داشته باشد. ریلا بی‌حواس، تنبل و بی‌توجه به آینده‌اش است.

ریلا در یک مهمانی با شخص خاصی آشنا می‌شود. اما از بخت بدش جنگ جهانی اول همان شب خوی زشتش را نشان می‌دهد. جنگ باعث اتفاقاتی می‌شود که ریلای بی‌تعهد، مسئولیت‌های بزرگی را بپذیرد.

هر انسانی در زندگی، گاهی نیاز دارد تا تکانی بخورد. تا نگاهی دوباره به اطرافش داشته باشد و به خود بیاید. ریلا به این تکان نیاز داشت. جنگ، روش خوبی برای این کار نیست. اما ریلا با جنگ تکان داده شد. جنگ و خیلی اتفاقاتی که ممکن است در آن رخ دهد.

این کتاب، یک عاشقانه‌ی رئال است. مثل رمان‌های دیگری که در زمان جنگ‌های جهانی می‌گذرند. در آن‌ها دختران جوانی هستند که عزیزانی را از دست می‌دهند، سعی می‌کنند کمک باشند، اصلا از همه مهم‌تر، منتظر هستند. فرقی ندارد انتظار برای نامزدی باشد، برای برادری یا برای پایان جنگ... خانم مونتگمری در نوشتن چنین داستان‌هایی استاد است. ولی این کتاب، جوری نیست که بگوییم در مقایسه با بقیه‌ی کتاب‌های مجموعه آنه شرلی، نکته‌ی برجسته‌تری دارد.

این جلد آخرین مقصد سفرتان به این هشت‌گانه خواهد بود. امیدوارم بتوانید با غمی که بعد از اتمامش دارید، کنار بیایید. وقتی تمام می‌شود، انگار با دنیای آنه خداحافظی کرده‌اید. تازه متوجه شخصیت‌پردازی خانم مونتگمری می‌شوید. می‌بینید که این نویسنده بزرگ، شخصیت‌هایی خلق کرده که شما واقعا آرزو دارید زنده باشند!

نویسنده‌ی مرور: زهرا اله‌وردی
        

6

ریلا

ریلا

1403/11/15

        در این جلد همراه با خوانواده بلایت شاهد: سختی ها،مرگ ها، جدایی ها، دلتنگی ها و صندلی های خالی اعضای خانواده  می‌شویم که هر کدام تلخی فراوانی دارند . این تلخی ها باعث پختگی ریلا دختری سر زنده، بازیگوش و  بی علاقه نسبت به دانشگاه و خانه داری می شوند که هرکدام ضخمی به قلب او وارد می کند که همین باعث پختگی او میشود .این پختگی شامل حس مادرانه، چند سال  انتظار، مرگ عزیزان و... می شود.
هنوز که چند سال از خواندن این کتاب می گذرد نمی توانم مرگ والتر را باور کنم. اتفاق ناراحت کننده ای بود
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

0