شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
پیمان قیصری

پیمان قیصری

6 ساعت پیش

        کتاب ضحاک از اسطوره تا واقعیت، یک کتاب تحقیقی پژوهشی‌ست که با جمع‌آوری مطالب و سخنان و رجوع به متون تاریخی و اسطوره‌ای کنکاش عمیقی در اسطوره‌ی ضحاک داشته. دکتر کزازی در مقدمه‌ی کتاب آورده


او در این کتاب، خطرگر و بی‌باک، گام در قلمرویی مه‌آلود و رازناک نهاده است و شورمند و چالاک کوشیده است که بی گزند و به دور از لغزش از گریوه‌ها و مغاک‌ها و دیولاخ‌های آن بگذرد تا مگر پرتوی از روشنایی آگاهی بر این قلمرو تاریک برافکند و در آن راهی هر چند تنگ و باریک را فراروی روندگانی که دوستار و خواستار آنند که گامی در این راه بزنند و روزنی بدان قلمرو بگشایند، بگشاید او با گونه‌ای دلیری و هراس ناشناسی که از دید من ستودنی است و نشان از استواری دل و پویایی ذهن وی دارد، بر آن رفته است که اسطوره‌ی دهاک ماردوش و فریدون را با تاریخ ایران در روزگار مادها و هخامنشیان پیوند دهد و آشکار و استوار بدارد که دهاک و فریدون نمودهای اسطوره‌ای آژیدهاک مادی و کوروش هخامنشی‌اند. بی‌گمان انگاره‌ای چنین سخت پرسمان‌خیز و هنگامه‌ساز می‌تواند بود؛ اما چه باک تا به پیشباز هنگامه‌ها نرویم آرامش نخواهیم یافت و تا به پرسمان‌ها نیندیشیم به پاسخ نخواهیم رسید. ارج و ارزش کار این پژوهنده‌ی جوان، یکی در همین نکته است که دری از چالش و چند و چون را در یکی از زمینه‌های تاریک تاریخ و فرهنگ ایران به شایستگی گشوده است و دیگر، بدان سان که از این پیش نوشته آمد، در بندگسلی و باورمندی اوست به خویشتن که به کاری چنین باریک و پرخطر دست یازیده است.



اولین فصل کتاب به طور کلی به مفهوم اسطوره و اهمیت اون پرداخته.


اسطوره از دورانی از حیات جماعت که دیر زمانی است که به سر آمده است و می‌توانیم آن را دوران کودکی بشریت بنامیم، سرچشمه گرفته است. فروید دوران کودکی را که به روشنی به یادش نمی‌آوریم، دوران پیش از تاریخ حیات آدمی می‌نامد و خاطره‌پردازی‌های این دوران گرچه صریح و دقیق نیستند، اما اثراتی پاک نشدنی به جا گذاشته‌اند. اساطیر هم در دوران پیش از تاریخ حیات بشریت که هیچ گواه صریح و دقیق از آن عصر در دست نداریم، پدید آمده‌اند و چون خواب، حاوی خاطرات دوران کودکی بشریت‌اند. اسطوره بخشی از حیات دوران کودکی بشریت است که به سر آمده است و به شکل پوشیده حاوی آرزوهای دوران کودکی نوع بشر است.... اساطیر سندهای دیرینگی تمدن‌های بشری هستند. سندهایی که قبل از شکل‌گیری تاریخ، با گوشت و خون ملت‌ها بر صفحه‌های جانشان نقش بسته‌اند. و به خاطر همین کهنگی و دیرینگی‌شان است که هر چه زمان بیشتری بگذرد، ریشه‌دارتر و بارورتر می‌شوند. ملل فاقد اصالت و ریشه که در برهه‌ای از زمان، تندبادهای حوادث تاریخ پرماجرا، بذرهای وجودیشان را در منطقه‌ای انداخته و به مرور ایام از حالت توحش و قبیلگی به طرف مدنیت پا گذاشته‌اند فاقد اسطوره‌اند، گرچه در اثر پیشرفت صنعت و تکنولوژی اسم و رسمی ملی به هم زده باشند. مانند انسانی کم مایه و بی‌تربیت و فرهنگ که ثروت هنگفتی در اختیارش گذاشته باشند. ملل صاحب تاریخ قدیم و اسطوره اگر چه از صنعت و تکنولوژی محروم باشند، صاحب ابهت و وقار ویژه‌ای هستند که انگار از لا به لای تاریخ و گذشته‌شان رخ می‌نمایاند. کشور ضعیف عراق زیر چکمه‌های آهنین سربازان زاده‌ی کشورهای صنعتی امروز -که گذشته شان از چند صد سال تجاوز نمی‌کند- و در زیر چرخ دنده‌های فولادین ماشین‌های مدرن له و لورده شد، آنچه دل صاحبان اندیشه را به درد آورد نه فروپاشی رژیم فاشیستی و استبدادی رهبران سیاسی آن کشور، بلکه لگدمال شدن سرزمین بین‌النهرین، زادگاه ادیان و اسطوره‌های ناب بشری، زادگاه گیلگمش بود.



فصل دوم کتاب یک تحلیل جالب و عمیق از تمام شخصیت‌های موجود در روایت اسطوره‌ای ضحاک کرده. مثلاً در مورد آبتین پدر فریدون داریم


آبتین در اوستا نسبت به شاهنامه از جایگاه رفیعی برخوردار است. او در اوستا جزو نخستین آموزگاران و دانایان است که راهنمای مردم و پیشوای دینی بوده است. او دومین کسی است که هوم پاک را در میان مردمان آماده ساخته است و در قبال چنین کاری پسری به نام ثرثتئونه (فریدون) از او پدیدار آمده است. او در اوستا شراب مقدس را تهیه می‌کند. کار او در ودا نیز با چنین کاری که در اوستا دارد، پیوندی دارد. در ودا آپتیه پسر آب و بر آرنده‌ی روشنی از ابر است.



فصل سوم متن اسطوره از شاهنامه، منابع قبل و بعد اسلام آورده شده. مثلاً از کتاب اخبار الطوال داریم:


مولف اخبارالطوال، ابی‌حنیفه‌ احمد بن داود دینوری، داستان ضحاک را در ذیل داستان ادریس و نوح مطرح کرده است:

گویند ضحاک که ایرانیان او را بیوراسب می‌نامند، پس از آن که بر جمشید شاه پیروز شد و او را کشت و بر پادشاهی تکیه زد و آسوده شد شروع به جمع کردن جادوگران در حضور خود از گوشه و کنار کشور کرد و از ایشان جادوگری آموخت و خود از پیشوایان جادو شد و شهر بابل را چهار فرسنگ در چهار فرسنگ گسترش داد و آنرا انباشته از سپاهیان ستمگر ساخت و آنرا «خوب» نامگذاری کرد. بیوراسب فرزندان ارفخشذ -پسر سام پسر نوح- را زنده به گور کرد و بر دوش‌های او دو زائده به شکل مار بیرون آمد که همواره او را آزار می‌دادند تا آنکه از مغز سر مردم به آنان می‌خوراند و آرام می‌گرفتند. گویند هر روز چهار مرد تنومند را می‌آوردند و می‌کشتند و مغز سرشان
را بیرون می‌آوردند و آن دو مار را غذا می‌دادند. ضحاک نخست وزیری از خویشاوندان خود داشت و سپس مردی از فرزندزادگان ارفخشذ به نام ارمایل وزارت او را بر عهده داشت و چون چهار مرد را برای کشتن می‌آوردند، دو تن از ایشان را زنده نگه می‌داشت و به جای آنان دو گوسپند می‌کشت و به آن دو مرد می‌گفت جایی بروند که کسی نشانی از ایشان نیابد و آن دو معمولاً به کوهستان ها پناه می‌بردند و همانجا می‌ماندند و به دهکده‌ها و شهرها نزدیک نمی‌شدند و گفته می‌شود که کردان از همین گروه هستند.



فصل چهارم به نمادشناسی پرداخته و نمادهای موجود در روایت رو بررسی کرده مثلاً در مورد شستن بدن در خون که ضحاک به هند رفته تا انجام بده، داریم:


در داستان ضحاک در شاهنامه دیدیم که ضحاک به هندوستان رفته است تا بدن خود را در آبزنی که از خون مرد و زن و دد و دام ساخته است، شستشو دهد. به اعتقاد مسکوب شست و شو در خون همچون انتقال نیروی جان کشته به کشنده، نشانه‌ی رویین تنی و گاه چون نوشیدن آب زندگی نماد بی‌مرگی پهلوان است. این کار ضحاک یادآور داستان رویین تنی زیگفرید است. این قهرمان حماسه نیبلونگن (حماسه آلمانی) با کشتن اژدهایی بدن خود را در خون آن اژدها شستشو داد و رویین تن شد. پوست بدن زیگفرید چنان سخت شده بود که هیچ سلاحی در آن کارگر نمی‌افتاد. اما میان شانه هایش در هنگام شستشو برگی از درخت زیزفون چسبیده بود و خون به آن نقطه نرسیده بود و گزند پذیر مانده بود و از همان نقطه نیز به هلاکت رسید.
آخیلوس از قهرمانان حماسه ی یونانی نیز که مادرش جزو ایزدان بود، با غوطه‌ور شدن در رودخانه‌ی استیکس توسط مادرش رویین‌تن شده بود. این قهرمان نیز چون مادر به هنگام غوطه‌ور کردنش در آب او را از پاشنه گرفته بود و آب به آن نقطه از بدنش نرسیده بود، از ناحیه‌ی پاشنه‌ی پا آسیب‌پذیر بود تا اینکه به تیر پاریس شاهزاده‌ی تروآ که بر پاشنه‌اش می‌خورد، زندگیش به سر می‌رسد.



فصل پنجم که یکی از جالب‌ترین فصول کتابه، اسطوره‌ی ضحاک رو با اسطوره‌های بقیه‌ی ملل تطبیق داده، با اساطیر هندی، غربی و سامی


همانگونه که فریدون پهلوان نام‌بردار اسطوره‌ای ایران اژدهای سه کله‌ی سه پوزه‌ی شش چشم را می‌کشد، هراکلس پهلوان یونانی نیز، پتیاره‌ای سه سر، به نام گریونئووس را از پای در می‌آورد. در حقیقت گریونئووس همتای یونانی داهاکای ایرانی و داسه‌ی هندی است. بر این اساس این اسطوره ریشه و پیدایشش به روزگاران هند و اروپایی برمی‌گردد....  اسطوره‌ی ضحاک با تیتان‌ها نیز رابطه دارد. ضحاک کسی است که به تحریک ابلیس شب هنگام پدر را به هلاکت می‌رساند. کرونوس یکی از رب‌النوع‌های (تیتان) یونان نیز در مرحله‌ای کارکرد شخصیت ضحاک را ایفا می‌کند. او با داس یا زوبینی که گایا، مادرش برایش تدارک دیده بود، شب هنگام به پدر خویش حمله‌ور شده و او را قطعه قطعه می‌کند. پدرکشی در اساطیر یونان موضوعی مکرر است. اما آنچه کاراکتر کرونوس را به ضحاک نزدیک‌تر می‌کند بیدادگری و ستم‌پیشگی اوست که بعد از غلبه بر پدر و تکیه زدن بر اریکه قدرت در پیش می‌گیرد. او در دوران فرمانروایی خود، شب، تیرگی، ظلمت و مرگ، فریب و ناپرهیزگاری و کهولت و ستیزه جویی را پدید آورد. این موجودات نیز به نوبه‌ی خود اندوه، فراموشی و گرسنگی، بیماری، جنگ، قتل، مبارزات کشتارها، نزاع‌ها و دروغ و بیدادگری را آفریدند.



فصل ششم و هفتم کتاب تحلیل و تفسیر جامعه شناختی و تاریخی کتابه. از بحث جامعه شناختی که بگذریم، تحلیل و تطبیق اسطوره با سرگذشت مادها و هخامنشیان برای من جالب بود.

اما فصل هشتم به اظهارات شاملو راجع به این اسطوره پرداخته


یکی از شگردهای مشترک همه‌ی جباران، تحریف تاریخ است و در نتیجه چیزی که ما امروز به نام تاریخ در اختیار داریم، متأسفانه جز مشتی دروغ و یاوه نیست که چاپلوسان و متملقان درباری دوره های مختلف به هم بسته‌اند و این تحریف حقایق و سفید را سیاه و سیاه را سفید جلوه دادن، به حدی است که می‌تواند با حسن نیت‌ترین اشخاص را هم به اشتباه بیاندازد.

نمونه‌ی بسیار جالبی از این تحریفات تاریخی همین ماجرای فریدون و کاوه و ضحاک است. ضحاک چهره ای مردمی و انقلابی دارد که علیه ستم و نظام طبقاتی جمشید قیام کرده و سیستم طبقاتی را به هم زده است و آهنگر قهرمان دوره ی ضحاک (کاوه) جاهلی بی سر و پا و خائن به منافع طبقات محروم از آب درآمده است و قیام بر علیه ضحاک در حقیقت کودتایی است که اشراف خلع ید شده از طریق تحریک اجامر و اوباش و داش مشدی‌ها بر علیه ضحاک که آنها را خاکستر نشین کرده به راه انداخته اند. اسطوره‌ی ضحاک داستانی است که یا پردازندگان آن از طبقات مرفه بوده‌اند یا مصنف آن، خواه حضرت فردوسی و خواه مصنف خداینامک کلک زده، اسطوره‌ای را که بازگو کننده‌ی آرزوهای طبقات محروم بوده، به صورتی که در شاهنامه می‌بینیم در آورده و از این طریق، صادقانه از منافع خود و طبقه‌اش طرفداری کرده است. و فردوسی جز سلطنت مطلقه نمی‌توانسته است نظام سیاسی دیگری را بشناسد. از شاهنامه به عنوان حماسه‌ی ملی ایران نام می‌برند، حال آنکه در آن از ملت ایران خبری نیست و اگر هست همه جا مفاهیم وطن و ملت را در کلمه‌ی شاه متجلی می‌کند.



و سپس به نقد اون و نظریات خود نویسنده. ضمن اینکه به نظر من کار پژوهشی کتاب کار ارزشمندی بود اما با اکثر نظرات شخصی نویسنده مخصوصاً در فصل آخر موافق نیستم. اما در نهایت از خواندن این کتاب راضی ام.


      

10

خوارزمی

خوارزمی

6 ساعت پیش

        علی دهباشی، سردبیر مجله بخارا:
 «آشنایی ما با پولاک مرهون همت استاد کیکاووس جهانداری است. وی کتاب «سفرنامه‌ پولاک» یا کتاب «ایران و ایرانیان» را از زبان آلمانی به فارسی ترجمه کرد که در سال ۱۳۶۱ توسط انتشارات خوارزمی منتشر شد».

«سفرنامه‌ پولاک» یکی از منابع ارزشمند درباره ایران و ایرانیان در دوره قاجار است که توسط «یاکوب ادوارد پولاک»، پزشک و محقق اتریشی، نوشته شده است. او در فاصله‌ی سال‌های ۱۸۵۱ تا ۱۸۶۰ میلادی پس از ترور میرزا تقی‌خان امیرکبیر در ایران زندگی کرد و به‌عنوان پزشک دربار ناصرالدین‌شاه و استاد دارالفنون فعالیت داشت. پس از ۹ سال زندگی در ایران، به وطن بازگشت و به یادگاری از خود کتابی درباره ایران مشهور به «ایران و ایرانیان» نوشت.
این کتاب که با عنوان اصلی «Persien. Das Land und seine Bewohner» (ایران، سرزمین و ساکنانش) در سال ۱۸۶۵ میلادی منتشر شد، تصویری جامع از اوضاع اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و پزشکی ایران در آن دوران ارائه می‌دهد. کتاب در دو بخش تنظیم شده است؛ بخش نخست که یازده فصل است، به زندگانى اجتماعى ایرانیان و بخش دوم در دوازده فصل به تاریخ اقتصادى، نظام سیاسى و سرانجام علوم پزشکى در ایران اختصاص دارد. پولاک در این کتاب تصویر تمام‌نمایى از جامعه، اقتصاد و سیاست ایران در دهه‌ی نخستین سلطنت ناصرالدین شاه ارائه مى‌دهد و هر یک از فصل‌هاى کتاب حاوى نکات بسیار و مشاهدات تاریخى و اجتماعى با ارزش است.
سفرنامه‌ پولاک پس از سال‌ها، همچنان یکی از معتبرترین منابع برای شناخت ایران در دوره قاجار محسوب می‌شود و برای علاقه‌مندان به تاریخ، مردم‌شناسی و پزشکی سنتی ایران، منبع باارزشی است. پولاک، برخلاف برخی دیگر از سیاحان غربی، نگاهی بی‌طرفانه و علمی به ایران داشته و تلاش کرده توصیفات خود را بر اساس مشاهده و تجربه مستقیم ارائه دهد. این کتاب توسط «کیکاووس جهانداری» به فارسی ترجمه و در سال ۱۳۶۱  توسط انتشارات خوارزمی منتشر شد و از همان زمان به‌عنوان منبعی مهم برای پژوهشگران تاریخ و فرهنگ ایران مورد استفاده قرار گرفت.
      

10

        این کتاب رو میشه یکی از کتاب‌هایی دونست که با وضعیت اقتصادی و اجتماعی روسیه تزاری عجین شده. دو شخصیت کتاب به نام ماکار و واروارا هر کدوم نشان دهنده قشر خاصی از مردم روسیه هستن؛ ماکار که به عنوان کارمندی دون پایه توی یک اداره کار میکنه و زندگی به شدت محقری داره که یک اتاق کوچیک و کثیف و نمور رو به زور اجاره کرده. واروارا که دختری جوون و ضعیفه که داره با فقر میجنگه و درگیر یه عشق با ماکار شده، عشقی که ماکار به صورت حامیانه و پدرانه به اون ابراز میکنه، ولی واروارا مجبور میشه به خاطر فرار کردن از فقر، فرار کردن از اینکه دائم از ماکار پول قرض بگیره و اصطلاحا صورت خودشو با سیلی سرخ کنه، با سرپرست خودش بیکوف ازدواج کنه و ماکار رو به حال خودش رها کنه.
این کتاب حاصل نامه نگاری های این دو شخصیت هست و در خلال این نامه ها متوجه سیر زندگی اونها و روزمرگی اونها میشیم؛ جاهایی که با امید کتاب رو میخونیم و منتظر اتفاقات خوبی مثل ازدواج هستیم، جاهایی که با هر جمله کتاب اشک میریزیم و به غایت درک میکنیم وضعیتی که ماکار و واروارا توش گیر افتاده بودن و دلایلی که اونها از هم جدا شدن. 
این نکات ویژگی های مثبت و منفی فراوانی داره ولی اگر دوست دارین با کتابی گریه کنین گزینه خوبی میتونه براتون باشه به علاوه اینکه میتونین با قلم داستایفسکی وقتی یه نویسنده تازه کار بود آشنا بشین و با بقیه کتابهاش مقایسه کنین.
جالبه بدونین یکی از مهم ترین دلایلی که داستایفسکی به سیبری تبعید شد نوشتن این کتاب بوده.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

10

الهام مطیعیان

الهام مطیعیان

8 ساعت پیش

        چه کسی میتونه خیانت، جنایت و رنج رو این‌طور در کمال زیبایی شرح و بسط بده؟ در پایان کتاب آوازهایی توی سرم پخش شد . مثل وقتی که یه سریال خیلی جذاب رو می‌بینیم و در دنیاش غرق میشیم و قسمت آخر درِ اون دنیای شیرین رو به رومون می‌بندن و مجبوریم رهاش کنیم. 
نکته‌ای که در سرتاسر کتاب توجهم رو جلب کرد، ادبِ بی حد و اندازه‌ی آدم‌هاش بود. حتی آدم‌های دون‌پایه توی زندان ، آدم‌های قدرتمند در مواجهه با افراد پست جامعه، ادب دارن. و این از ادبِ نویسنده میاد. آدم‌ها واقعا اینطور نیستن. به نظرم روحی پاک میتونه انقدر مثبت‌ نگاه کنه و به همین ترتیب رنج رو شرح بده.
تعلیق در داستان به خوبی حفظ میشه، گرچه ما در اواسط جلد سوم، به خوبی شخصیت کنت رو از بَریم و دیگه در اینجا میتونیم حدس بزنیم که چه کارهایی انجام خواهد داد. ولی حتی این حدس زدن هم باعث کم شدنِ شیرینیِ متن نمیشه‌. انگار ما تبدیل به یک دانای کل میشیم که میدونه قضیه چطور پیش میره، اما با لذت دست زیر چونه گذاشتیم و منتظریم تا تک به تک به وقوع بپیوندن.
کتاب زیاده گویی نداره. هزار و چند صد صفحه بنویسی ‌و حرف بیخود توش نزده باشی خیلی هنره. توصیفاتش درست و به‌جاست، شخصیت‌ها جلوی چشمت راه میرن و دیالوگ‌هاشون اسرار وجودشونو فاش میکنه.
در نهایت کتاب هر شخصیتی رو راضی میکنه. چه جنگجو و منتقم، چه لطیف ‌و شکننده ، چه معتدل و ایستاده در وسطِ محور.
ایرادی که میتونم بهش بگیرم فقط اینه که همیشه دنیا دست یاری به سمتمون دراز نمیکنه تا ما هم بتونیم توی یه لحظه بگیریمش و خودمونو بکِشیم بالا. ( از این حرفمم مطمئن نیستم. می‌ترسم که شاید نکنه به سرنوشت ماکزیمیلین دچار شده باشم.😄)
      

20

        .

"یوز پلنگ های نجدی"

تعریف این کتاب را خیلی شنیده بودم. توی تخفیفات طاقچه خریدمش. 
نجدی معروف است به نویسنده ایی که شاعرانه می نویسد. پر از جزئیات، لطیف، نظیف، پر از حس های پنج گانه. 
انگار بدهی کسی شعرهای سهراب سپهری را داستان کند.
یا اصلا انگار حواس را در خدمت داستان بگیریی یا داستان را در خدمت حواس..
مع الاسف
من با سبک داستان ها ارتباط نگرفتم، ولی قلم آقای نجندی بی نظیر بود. 
از بین همه داستان ها؛ وصیت و سپرده به زمین را بیشتر دوست داشتم.

کتاب پرا از تکه بریده هاییست که ذخیره کردم سر صبر بخوانم مثل خوراکی خوشمزه ایی که آرام آرام گاز می زنی توی تا با بزاق دهانت حل شود و کیفش را ببری. 

خدایش رحمت کند. 

از متن کتاب:
طاهر گفت: بچه را بدن به ما که چی ملیحه؟
ملیحه گفت: دفنش می‌کنیم، خودمون دفنش می‌کنیم. بعد شاید بتونیم دوستش داشته باشیم.
همین حالا هم، انگار، انگار دوستش دارم.
**
متن دوم:

روی ترازو به عقربه ای نگاه کرد که زیر پاهایش تا کنار عدد 49 رفته بود و این یعنی اینکه اگر طاهر به دنیا نیامده بود و یا همان لحظه می‌مرد و کسی جسدش را می‌سوزاند ، زمین 49 کیلو سبک‌تر ، می‌توانست خورشید را دور بزند.

#کتاب_خواندم 
#بیژن_نجدی

.
      

10

حـــامیم

حـــامیم

11 ساعت پیش

        مطالعه‌ی ابن مشغله مانند دراز کشیدن بر سطح دریای بحرالمیت است؛ جایی که شوری بیش از حد آب اجازه‌ی فرو رفتن نمی‌دهد، اما موج‌ها بی‌وقفه تو را به این‌سو و آن‌سو می‌برند. قلم نادر ابراهیمی نیز چنین است: آن‌قدر شیرین، روان و جذاب که گذر زمان را هنگام مطالعه احساس نمی‌کنی. مخاطب، بی‌آنکه متوجه باشد، در دل کلمات غرق می‌شود و همراه با نویسنده، سفری پر پیچ‌وخم و البته صمیمی را تجربه می‌کند.

نادر ابراهیمی در این کتاب نه‌فقط از زندگی شخصی‌اش می‌گوید، بلکه با نگاهی تیزبینانه، مفاهیم عمیقی چون استعمار، وابستگی‌های حکومت وقت، و فساد سیستماتیک را مطرح می‌کند. او این مفاهیم را با زبانی طنزآمیز، در لفافه و غیرمستقیم بیان کرده؛ گویی که آگاهانه و به‌منظور دور زدن سانسور و برخوردهای احتمالی قضایی، راهی زیرکانه برای انتقال پیام‌های خود یافته است.

از دیگر جنبه‌های درخشان کتاب، نقد صریح و هوشمندانه‌ی نادر بر جریان شبه‌روشنفکری غرب‌زده است. او با اشاره به سیاه‌نمایی‌ها و دلسرد کردن مردم، به‌گونه‌ای از جامعه دفاع می‌کند که گویی در حال ادای دِینی است به مردمی که به آینده امیدوارند و خواهان اصلاح و پیشرفت‌اند، نه یأس و انفعال.

ابن مشغله تنها یک زندگی‌نامه‌ی ادبی نیست؛ روایت مبارزه‌ی فردی اهل اندیشه است با نظامی ناکارآمد، با جریان‌های سطحی شبه‌روشنفکری، و با وضعیتی که نمی‌خواهد بپذیرد. نثر گرم و انسانی نادر، کتاب را به اثری خواندنی و تأثیرگذار تبدیل کرده که نه‌تنها از دیدگاه ادبی، بلکه از منظر اجتماعی و تاریخی نیز ارزشمند است.

      

22

راضیه بابایی

راضیه بابایی

12 ساعت پیش

        پاچروکیده‌ی آدم میخ‌کن!

کتابی فانتزی با طرح جلد جذاب و البته تصویرگری و طراحی هنری داخلی مناسب. هدف: مخاطب کم سن و سال نوجوان 

اول کتاب کمی توی ذوق می زند. مدرسه جادوگری خواننده را یاد هری پاتر می‌اندازد و یک کپی ضعیف اما در ادامه اوضاع بهتر می‌شود. چالش کتاب پیچیده نیست. اتفاقات و ماجراجویی‌ها خلاقانه است. محتوای کتاب مبارزه‌ی خیر و شر است و قهرمان و دوستانش (حامی به همراه ساسی و هانی و بادام) در کشمکش با موانع برای حل مشکل هستند.
ریتم وقوع حوادث داستان بالاست. طنز هم در دیالوگها به کار رفته است. حواس نویسنده به حوصله مخاطب بوده و از اتفاقات حاشیه‌ای و کش دادن زیاد داستان جلوگیری کرده است.
چهارچوب داستان و پیرنگ خوب است.هرچه داستان جلوتر می‌رود بهتر هم می‌شود چون به جای معرفی شخصیت‌های خیر و شر خارجی، نویسنده به سراغ دیو اپوش و دوال‌پا می‌رود که مربوط به افسانه‌های خودمان است.
نام غذاهای ایرانی را در کتاب می‌آورد و از قابلیت‌های جذاب این موجودات خیالی بهره می‌گیرد.  این بخش بر خلاف اول داستان تحسینم را برانگیخت چون  مثل نویسنده‌های کپی‌کار "آنچه خود داریم ز بیگانه تمنا نکرد"

این کتاب قرار است مجموعه باشد و پاچروکیده‌ی آدم میخ‌کن! اولین جلد از مجموعه است. پایان داستان هم نشان می‌دهد که باید منتظر ادامه آن ماند.
اما بدی‌های کتاب
شخصیت حامی،قهرمان داستان، جز صحنه آخر منفعل است. نویسنده چند باری او را به چالش می‌اندازد و هر دفعه او بیهوش می‌شود و وقتی چشم باز می‌کند خودش را در مکانی امن می یابد. او قدرتی جادویی دارد که آخر کتاب استفاده از آن را یاد می‌گیرد ولی می‌شد در مسیر داستان یک ویژگی معمولی دیگر برای حامی طراحی کرد که هر دفعه به لطف خیال پیرمرد و راهنمایی‌اش یا کمک دوستان و درخت و... نجات نیابد.
صحنه پایانی نیز نیاز بود تصویر بیشتری داشته باشد و کمی مفصل‌تر به مبارزه نهایی پرداخته شود. زود و سریع جمع شد.

در مجموع کتاب خوبی بود و توصیه می‌کنم. با حال خوش، یک داستان بامزه‌ی فانتزی کودکانه خواندم. برای این اثر امتیاز ۴ از ۵ مطلوب است.
مخاطب : ۹ تا ۱۲ سال

#عسل_گلچین
#معرفی_کتاب
#جغله_جادوگر_جنجالی
#هیوا_ملکی
#کمیکا

https://eitaa.com/vazhband
      

14

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.