معرفی کتاب ابن مشغله اثر نادر ابراهیمی

ابن مشغله

ابن مشغله

4.2
327 نفر |
94 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

32

خوانده‌ام

695

خواهم خواند

195

شابک
9789645529206
تعداد صفحات
112
تاریخ انتشار
1400/1/2

توضیحات

        کتاب ابن مشاغل حکایت یک زندگی سخت و پر فراز و نشیب است، حکایت کودکی که از همان دوران کودکی اش در پی کسب درآمد و امرار معاش است، کودکی که پدر و مادرش جدا می شوند و هردو دوباره ازدواج می کنند و زیر سایه پدر خوانده ای مهربان بزرگ می شود. از مکانیک و کارگری گرفته تا کار های هنری مثل نقاشی، همه و همه را انجام می دهد حتی در دانشکده حقوق درس می خواند و باز از آن جا به دانشکده ادبیات می رود اما هیچ یک شبیه به آن رویایی را که در سرش پرورانده نیست.

کتاب ابن مشغله را می توان گفت که به نوعی زندگی نامه نادر ابراهیمی است اما نه آن چنان که خاطرات روز مره اش را ثبت کند بلکه حول محوری خاص که اشتغال است نوشته شده است. محور اصلی کتاب مشاغلی است که ابراهیمی از دوران کودکی تا بزرگسالی اش تجربه کرده و این تجربیات خود را به قلم تحریر در آورده است. در خاطرات ابراهیمی قهرمان داستان خودش است و این خاطرات را به گونه ای دراماتیک و جذاب بیان کرده. ویژگی دیگری هم که دارد این است که ابراهیمی توانسته ابعاد شخصیتی که از خودش ساخته را نیز توصیف کند. زندگی نامه داستانی ابراهیمی نه آنقدر داستانی است که از واقعیت دور شود و نه آنقدر واقعگرایانه است که خواننده از آن خسته شود. هنر ابراهیمی در ایجاد تعادل بین این دو صفحه ترازوست.
      

لیست‌های مرتبط به ابن مشغله

نمایش همه

پست‌های مرتبط به ابن مشغله

یادداشت‌ها

          *- ابن مشغله، نادر ابراهیمی(۱۳۸۷- ۱۳۱۵)، چاپ نهم ۱۳۸۸، چاپ اول ۱۳۵۲، مربوط زندگی خودش و کارها و شغلهای زیادی که عوض می‌کرد تا زندگی کند. خانمش معلم با حقوق ثابت ۴۰۰ تومان در ماه. آدمی کاری ولی گریز پا،  از بچگی زمانی که آب حوض خانه خالی می‌کرد به ۳ تومان و آنهم گرفتن پول در آخر ماه که باباش حقوق می‌گرفت و به خواهرها و برادرها ماهانه می‌داد ولی به نادر حق آب‌حوض خالی کنی می‌داد و ناراحت می‌شد. بعدها کار در چاپخانه، خط نویسی، کتابفروشی، و اینکه مادرش طلاق گرفته بود و ناپدری داشت و پدرش زن گرفته و زن‌بابا داشت. ناپدری هوایش را داشت و پدرش نه!.... زن پدرش هم او را دوست داشت. آگهی استخدام روزنامه می‌خواند و شغل عوض می‌کرد. ازدواج می‌کند و از کسی کادو ازدواج نمی‌گیرد و بعدا پشیمان می‌شود از نگرفتن. دانشکده حقوق را ول کرد و رشته ادبیات انگلیسی می‌خواند و کارهای موقت و سربازی که معاف می‌شود و وارد کار روزنامه می‌شود، روزنامه آیندگان که همه بد آن را می‌گفتند و از آنجا به موسسه ایرانی و امریکایی و باز خروج و رفتن به تلویزیون و باز خودش دکان ایران پژه باز می‌کند با دوستانش برای ساخت فیلم و نوشتن متون در باره ایران و باز ورشکستگی و آخر با زنش و خواهرهایش به کودکان می‌رسد و کتاب کودکان تولید می‌کند و با این حساب جمع نوشته‌هایش به ۲۰ کتاب می‌رسد و حال اسمی دارد بین اسم‌ها و اینکه دیگر بیکار نیست و دنبال کار نمی‌گردد. زندگی سخت ولی کار به میل دل خودش. 
خواندت این کتاب را شب ۲۳ رمضان ۱۴۰۰ ساعت ۱۲/۱۵ تمام کردم، ۱۴۰۰/۲/۱۶
        

11

          «ابن مشغله»
گفتیم کمی “نادر” بخوانیم تا تلطیف شویم. در این گرمای کوران اختلاف ها و انفصال ها هیچ چیز جز اکسیر روحانی واژگان آراممان نمی کند. به واژه باید ایمان داشت همان گونه که امیدوارانه خلق اش می کنند و توشه ای از حس پدرانه (و شاید مادرانه) را بدرقه اش می کنند به امید آنکه به جان دوست اوقع باشد.(بنشیند) و من در تک تک واژگان نادر این شوق و شور پدرانه را می یابم و با احترام به زندگی او در پس صفحات این کتاب درود می فرستم.
واژه های روشنفکر، انقلابی و متعهد سال ها است که در چنگال مصادیق کوچک اسیر شده و برازنده شخصیتی “نادر” چون او نیست. بلی گاه واژه ها نیز اسیر می شوند و قهرمانی می باید تا رهایی و جریان زندگی را برای معانی شان به ارمغان بیاورد. و نادر از این دست احیا کنندگان است.
برای همچو منی که با نادر با اثر«بار دیگر شهری که دوست می داشتم» آشنا شدم و تحمل آن حجم از لطافت و بازگشت به خود درون دشوار بود، تماشای یک مستند نقطه بازگشتی شد به آثار او. 
پ: دلم نمی‌خواست خیلی راجع به این اثر بنویسم، کم و بیش حرف ها زده شده در این مورد، بی قراری کلان تری دارم.
        

6