یادداشت محمد مهدی بیکدلو
1404/3/19
این کتاب رو میشه یکی از کتابهایی دونست که با وضعیت اقتصادی و اجتماعی روسیه تزاری عجین شده. دو شخصیت کتاب به نام ماکار و واروارا هر کدوم نشان دهنده قشر خاصی از مردم روسیه هستن؛ ماکار که به عنوان کارمندی دون پایه توی یک اداره کار میکنه و زندگی به شدت محقری داره که یک اتاق کوچیک و کثیف و نمور رو به زور اجاره کرده. واروارا که دختری جوون و ضعیفه که داره با فقر میجنگه و درگیر یه عشق با ماکار شده، عشقی که ماکار به صورت حامیانه و پدرانه به اون ابراز میکنه، ولی واروارا مجبور میشه به خاطر فرار کردن از فقر، فرار کردن از اینکه دائم از ماکار پول قرض بگیره و اصطلاحا صورت خودشو با سیلی سرخ کنه، با سرپرست خودش بیکوف ازدواج کنه و ماکار رو به حال خودش رها کنه. این کتاب حاصل نامه نگاری های این دو شخصیت هست و در خلال این نامه ها متوجه سیر زندگی اونها و روزمرگی اونها میشیم؛ جاهایی که با امید کتاب رو میخونیم و منتظر اتفاقات خوبی مثل ازدواج هستیم، جاهایی که با هر جمله کتاب اشک میریزیم و به غایت درک میکنیم وضعیتی که ماکار و واروارا توش گیر افتاده بودن و دلایلی که اونها از هم جدا شدن. این نکات ویژگی های مثبت و منفی فراوانی داره ولی اگر دوست دارین با کتابی گریه کنین گزینه خوبی میتونه براتون باشه به علاوه اینکه میتونین با قلم داستایفسکی وقتی یه نویسنده تازه کار بود آشنا بشین و با بقیه کتابهاش مقایسه کنین. جالبه بدونین یکی از مهم ترین دلایلی که داستایفسکی به سیبری تبعید شد نوشتن این کتاب بوده.
(0/1000)
نظرات
تاکنون نظری ثبت نشده است.