شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
        کتاب ترجمه‌ی روان و خوبی دارد، هرچند ظاهراً برخی قسمت‌های کمی سانسور شده به نظرم آمد. بهرحال خوب و خوشخوان بود.
به محض تمام شدن کتاب، سریع توی گروه کوچک دوستان خوب نویسنده‌ام یادداشت کوتاهی گذاشتم «خورشید همچنان می‌دمد رو خوندم. چقدر خوب بود. فکرکنم مدتها ذهنم رو درگیر خودش کنه» .
«خورشید همچنان می‌دمد» اولین رمان جناب همینگوی است که قدرت قلم او را به نمایش گذاشته است. داستانی از رفاقت و زندگی چند آمریکایی و انگلیسی جوان و سفرشان به پامپلونای اسپانیا و ماجراهایشان.
همینگوی چنان خوب و ظریف به مکان‌ها و وقایع پرداخته که گاهی حس خواندن سفرنامه را داشتم، ولی  او در پی تفسیر معنای «هجرت» است. چرا که شخصیت‌های اصلی او «مهاجر»هایی در پی یافتن «بهشت گمشده»  هستند.
در انتهای کتاب، جناب کسائی‌پور یادداشتی نسبتاً مفصل درباره‌ی این کتاب دارند که به فهم بیشتر کتاب کمک کرده و تحلیلی جامع بر شخصیت‌ها و وقایع ارائه می‌دهد‌. ایشان رمان خورشید همچنان می‌دمد را یکی از اخلاقی‌ترین و معناگراترین رمان‌های تاریخ ادبیات جهان می‌داند.
بله جناب همینگوی با روایت سرگذشت «نسل گمشده» ، به جنگ، تمدن ، اخلاق ، انسان و درونیات و کشف و شهودهایش پرداخته و البته که چه خوب از عهده آن‌ها برآمده.

      

11

ایلو

ایلو

دیروز

        این دومین نمایشنامه ای هست که خوندم 
این نمایشنامه، کمدی-سیاسی بود
⟡ شخصیت اصلی ما یک دیوانه با جنون تظاهر! 
کسی که عاشق نقش بازی کردنه و نمیتونه ازش دست بکشه (یکی از دلایلی دوستش داشتم)  و چندین بار هم بخاطر جعل هویت دستیگر شده!  اما اینبار آشوب بیشتری بپا میکنه و توی اداره پلیس چندین نقش رو به خوبی اجرا میکنه و با قلم زیبای داریوفو ما از دید طنز شاهد فساد های سیاسی و ظلمِ ستمگر به مظلوم یا بی‌گناه ها هستیم 
داریوفو باوجود چپگرا بودنش نشون میداد که « با وجود مخالفتش با راستگرا ها، مخالف چپگرا های افراطی هم هست»
دیوانه با اینکه پشت شوخی هاش مفهوم های عمیقی داشت، به سخره گرفتن سیاست و فساد اخلاقی بالادستی ها و اشاره به فاصله طبقاتی و غیره... مارو میخندوند! 
「 اما با این وجود خواننده نمیتونه مرز احساسی بین خودش و اون دیوانه بازیگر رو کامل کنار بذاره و باهاش همزاد پنداری کنه. 」
دیوانه یک شخص نیست. حداقل برای من نبود. 
دیوانه یک نماده... یه الگو.. یه.. حقیقت! 📍
اینکه در سیاست نه عدالتی هست نه حقیقتی و نه هیچ! 
_ حقیقت رو فقط دیوانگان به ما میگن و سلاح اونها خنده هست!  طنز!  طنز مطلق! 
و در آخر.. 🪟
_ دوست ندارم چپگراهای افراطی پیروز شوند و یا راست گراهای افراطی... چکار باید کرد؟ ‌می‌گذارم بر عهده شما.

      

2

        رمان بازتابیه از دنیای مدرن پر از خشونت و بی‌معنایی‌ه، که شخصیت‌هاش هرکدوم نماینده‌ی یک جنبه‌ی روان انسان‌ هستن:

آنتون چیگور: نماد "شر مطلق" یا سایه‌ی یونگی؛ یک روان‌پریشِ بی‌احساس با اختلال شخصیت ضد اجتماعی. او تصویری از بی‌منطقی و خشونت بدون معناست.

لوئلین ماس: انسانی معمولی که تسلیم وسوسه‌ی قدرت و پول می‌شه. انتخابش از نظر گلسر، انتخابیه برای بقا، اما پیامدهای اخلاقی‌ش سنگینه.

شریف بل: دچار بحران اخلاقی و فرسودگی روانیه. نماینده‌ی انسان سنتی‌ایه که نمی‌تونه با شر جدید مقابله کنه. از نگاه اگزیستانسیال، با پوچی و شکست روبه‌رو می‌شه.

کارلا جین: انسان بی‌گناهی که قربانی خشونت بی‌دلیل می‌شه. حضورش نشونه‌ای از بی‌عدالتی دنیای مدرن و زیر سؤال رفتن باور «آدم خوبا زنده می‌مونن» هست.
درون‌مایه‌ی اصلی:
جهانی که معنای اخلاقی نداره، انسان رو به تنهایی، ترس و ناامیدی می‌کشونه. رمان یه آینه‌ست از روان انسان امروز: حیرت‌زده، تنها، و در تلاش برای معنا یافتن در جهانی بی‌رحم.
      

11

Melody

Melody

دیروز

        ملت عشق، از الیف شاکاف که دو خط زمانی مختلف رو در قالب داستان روایت می‌کنه. دو خط زمانی که به شدت متفاوتن. نویسنده‌ای که در فرانسه متولد شد و بعد در ترکیه بزرگ شد! دوستان عزیزم، می‌خوام بپرسم چرا یه فرد خارجی، باید بیاد و با افکاری غرب‌زده که در تناقض اونچه نوشته هستن، یک رمان درباره یکی از اسطوره‌های ادبی و عارفان ایران! کتابی بنویسه؟ 

همینطور نشستیم و به غارت همسایه‌ها از مارو تماشا می‌کنیم! کتاب‌های ابوعلی سینامون که توی دانشگاه‌های اروپایی‌و درس‌های فلسفه‌ی آمریکا تدریس میشن، و شعرهای مولانامون که به نام خارجی‌ها میخورن! فیلم‌هایی که برای اون‌ها می‌سازن و ما؟ نشستیم و نگاه می‌کنیم! و درگیر ساخت فیلم‌های مضحک، و نوشتن کتاب‌های زردیم! یا کلا قلم رو بوسیدیم و کنار گذاشتیم؟ 

تاریخ پر از هنر و نور ایران عزیزمون رو بوسیدیم و کناره‌ گرفتیم‌و نظاره می‌کنیم! که بعد نویسنده‌ای فرانسوی ـ ترکی بیاد و با افکاری غربی کتاب بنویسه برای ما! نه که بد باشه، فقط خطرناکه! جس می‌کنم زنگ خطره! 

این کتاب چرا همه‌نوع رنجه سنی، خصوصا نوجوون‌ها رو هم جذب خودش کرد؟ درسته، اول تبلیغات گسترده، امانباید نادیده گرفت زندگی مولانا و شمس و داستان دیگه‌ای که شرح داده شده، به صورت رمان و تا حد امکان عامه‌پسند و قابل درک و جذاب برای نوجوون‌هاست! و ما چی؟ ما هنوز توی کتاب‌های خشک خودمون گیر کردیم، کتاب‌های سنگین با طرح جلدهای عقب‌مونده! 

انقدر نمادهای اصلی سرزمینمون رو رها کردیم که منی که ایرانی‌ام و نسل در نسل ایرانی بودم، داستان‌های شگفت‌انگیز و درس‌برانگیز زندگی مولانا ـ که مشخصا صحتش نیز اثبات شده نیست و دروغ‌هایی قطعا در لایه‌هاش نشسته ـ رو از کتاب‌ها و فیلم‌های خارجی بفهمم. واقعا دردم رو به کی بگم؟ کتابی که از اسطوره‌ی ماست و سریع انقدر معروف میشه، و کتاب‌های ایرانی؟ اگر هم نوجوانه‌پسند نوشته شده، صدایی ازش در نمیاد.

نویسنده اینجا میاد و دو تا داستان مختلف رو تو دو خط زمانی متفاوت شرخ میده و این چرخش قلم در هر فصل، کمی خواننده رو اذیت و زده می‌کنه. اما حالا اینو کاری نداریم! اینکه مذهبی‌ها چرا اینطور نشون داده میشن اعجاب‌برانگیزه! هرچند نباید توقعاتی غیر این داشت. نویسنده اینجا سوالاتی در مایه‌های سوالات دینی مطرح می‌کنه و بدون پاسخ یا ختی رد کردنی، ازش گذر می‌کنه! شمس تبریزی که قطعا شیعه بوده و مذهبی رو، در برخی سکانس‌ها کاملا سرپیچ از احکام دینیش نشون میده! مثلا لمس نامحرم‌ها بدون هیچ ابایی. و کلی چیزهای دیگه از این قبیل. که البته تعجبی هم نداره، هرچه هست از کم‌کاری ماست نه تقصیر به گردن دیگران. بماند که نویسنده تو هیچ نقطه‌ای از کتاب، نگفته منبع موثق هست یا نه، به کدوم کتاب تاریخی رجوع کرده و اون‌هارو نوشته؟ گویا نصف چیزها از رخدادهای مولانا و شمس برآورده‌ی تخیلات نویسنده‌ست!

اما در کل، از خوانش کتاب با تمام چرخش قلم‌های اذیت‌کننده و تحریفات صورت گرفته و سوالات مطرح شده‌ی بی‌پاسخ، لذت بردم. برام به شدت شگفت‌انگیز و دوست داشتنی بود که برم و توی زمان شمس و مولانا زندگی کنم، در کلاس‌های درس مولانا بشینم و به حرف‌های شمس گوش کنم. واقعا لذت‌بخش بود  و چیزهای زیادی از شخصیت بالامرتبه این دو عزیز فهمیدم که از صحتشون مطمئن بودم. زندگی اللا با تمام عجیب بودن اتفاق‌هاش، و در عین حال قابل درک بودن وضعیت چون ما هم تو زمان اون زندگی می‌کردیم، برام عجیب و تامل‌برانگیز بود.

اما هم‌وطن‌های عزیز من، نویسنده‌های در تنگنا خفه شده، قلم‌هاتون رو بردارین. بنویسین. در هر ژانری بنویسین. در ژانر تخیلی، تاریخی، دینی، اجتماعی و هرچیزی! با قلم‌ها آشتی کنین، تاریخمون رو پس بگیرین. دوربین‌هارو بالا بیارید و فیلم‌هایی براشون بسازین؛ از اسطوره‌هامون. هم‌وطن‌های عزیزم، بلند بشین. بلند بشین.

در کل خوندن کتاب به عزیزانی پیشنهاد میشه که در مواردی خصوصا اعتقادی خودشون رو سفت کنن و بعد به خواننشش بپردازن، به عزیزانی که توانایی الک کردن کتاب رو داشته باشن. در نهایت پیشنهاد میشه، خصوصا به نوجوون‌هایی که دو خط بالا رو دارا باشن. امیدوارم از خواندن این کتاب لذت ببرین.
      

5

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.