معرفی کتاب بازمانده روز اثر کازوئو ایشی گورو مترجم نجف دریابندری

بازمانده روز

بازمانده روز

3.9
135 نفر |
57 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

18

خوانده‌ام

204

خواهم خواند

106

شابک
9789644310027
تعداد صفحات
326
تاریخ انتشار
1399/12/19

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        در این کتاب خاطرات استیونز دنبال می شود. استیونز، راوى رمان و سرپیش خدمت سراى دارلینگتون، در خدمت آقای فارادى آمریکایى است. داستان با تدارک دیدن استیونز براى سفر و کسب اجازه از آقاى فارادى در جهت استفاده از ماشین فورد ارباب، آغاز مى شود. آقاى فارادى در ماه اوت و سپتامبر به مدت ۵ هفته به ایالات متحده سفر مى کند و استیونز را تشویق کرده است که به تعطیلات برود و از رانندگى در جاده هاى انگلستان لذت ببرد.
      

لیست‌های مرتبط به بازمانده روز

نمایش همه

یادداشت‌ها

فهیمه

فهیمه

1400/8/8

          کتاب در مورد پیش‌خدمتیه به نام استیونز، که سال‌ها پس از جنگ جهانی دوم و سه سال پس از مرگ‌ اربابش، لرد دارلینگتون، در حین سفری برای دیدن سرخدمت‌کار قدیمی خانه، خاطرات مربوط به سال‌های بین جنگ جهانی اول و دوم رو مرور می‌کنه. لرد دارلینگتون، "یک بزرگوار انگلیسی به تمام معنی"، اعتقاد داشته که "به دشمن شکست خورده باید سخاوت و دوستی نشان داد". به همین دلیل تمام تلاشش رو برای بهبود وضعیت آلمان‌ها به کار می‌بنده. و صد البته موفق نمی‌شه و بعد از جنگ، به خاطر همون تلاش‌ها، به یک شخصیت منفور تبدیل می‌شه.
این‌ها البته دغدغه‌ی اصلی راوی نیست. راوی استیونزه و برای پاسخ دادن به دغدغه‌ی اصلیش، یعنی تعریف "پیشخدمت بزرگ"، گاها گریزی به این مسائل می‌زنه.
به نظر استیونز، مهم‌ترین ویژگی یک پیشخدمت بزرگ داشتن تشخّص‌ه. و تشخّص "مربوط به این است که یک نفر پیش‌خدمت بتواند از جلد حرفه‌ی خودش خارج نشود". و الحق که این "جلد" مدت‌ها پیش به پوست استیونز تبدیل شده. ممکنه ناظر بیرونی با خودش احساس کنه استیونز "از نظر احساسی غیر قابل دسترسه" یا "اختلال شخصیت وسواسی-جبری، شخصیت اجتنابی" داره -و ای بسا حق هم داشته باشه- اما حقیقت اینه که استیونز با نقشش یکی شده و قادر نیست از این "جلد" خارج بشه.
حالا که دوره‌ی استیونز و پیش‌خدمت‌های بزرگ رو به افوله، استیونز با حسرت به بعضی لحظات و اقداماتش فکر می‌کنه، اما نهایتا به این نتیجه می‌رسه که خیلی دیره و نمی‌شه ساعت رو به عقب برگردونه. و دقیقا مثل کاتی، مثل اکسل تسلیم می‌شه. با این تفاوت که استیونز "کار روزشو" انجام داده. در یک خانه‌ی ممتاز، در خدمت مرد بزرگی بوده، و به واسطه‌ی اون مرد، در خدمت بشریت.
من شخصا امیدوارم بتونه حالا که کار روزشو انجام داده و شب -یعنی "بهترین قسمت روز"- فرارسیده، پاهاش رو دراز کنه و خوش باشه.

++این کتاب هم مثل هرگز رهایم مکن پر از حسرت و دریغ عمیقه. هنوز با فکر کردن به صفحه‌ی آخر هرگز رهایم مکن، قلبم درد می‌گیره. اینجا البته روز دویُم- صبحه که قلبم رو به درد میاره.

+++تقریبا نصف لذت مطالعه‌ی کتاب، به خاطر ترجمه‌ی فوق‌العاده‌ی استاد دریابندریه.

++++از قسمت مربوط به دموکراسی (صفحات ۲۸۳ تا ۲۸۹) حظّ وافری بردم.
        

12

فهیمه

فهیمه

1400/10/24

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          کتاب در مورد پیش‌خدمتیه به نام استیونز، که سال‌ها پس از جنگ جهانی دوم و سه سال پس از مرگ‌ اربابش، لرد دارلینگتون، در حین سفری برای دیدن سرخدمت‌کار قدیمی خانه، خاطرات مربوط به سال‌های بین جنگ جهانی اول و دوم رو مرور می‌کنه. لرد دارلینگتون، "یک بزرگوار انگلیسی به تمام معنی"، اعتقاد داشته که "به دشمن شکست خورده باید سخاوت و دوستی نشان داد". به همین دلیل تمام تلاشش رو برای بهبود وضعیت آلمان‌ها به کار می‌بنده. و صد البته موفق نمی‌شه و بعد از جنگ، به خاطر همون تلاش‌ها، به یک شخصیت منفور تبدیل می‌شه. 
این‌ها البته دغدغه‌ی اصلی راوی نیست. راوی استیونزه و برای پاسخ دادن به دغدغه‌ی اصلیش، یعنی تعریف "پیشخدمت بزرگ"، گاها گریزی به این مسائل می‌زنه. 
به نظر استیونز، مهم‌ترین ویژگی یک پیشخدمت بزرگ داشتن تشخّص‌ه. و تشخّص "مربوط به این است که یک نفر پیش‌خدمت بتواند از جلد حرفه‌ی خودش خارج نشود". و الحق که این "جلد" مدت‌ها پیش به پوست استیونز تبدیل شده. ممکنه ناظر بیرونی با خودش احساس کنه استیونز "از نظر احساسی غیر قابل دسترسه" یا "اختلال شخصیت وسواسی-جبری، شخصیت اجتنابی" داره -و ای بسا حق هم داشته باشه- اما حقیقت اینه که استیونز با نقشش یکی شده و قادر نیست از این "جلد" خارج بشه. 
حالا که دوره‌ی استیونز و پیش‌خدمت‌های بزرگ رو به افوله، استیونز با حسرت به بعضی لحظات و اقداماتش فکر می‌کنه، اما نهایتا به این نتیجه می‌رسه که خیلی دیره و نمی‌شه ساعت رو به عقب برگردونه. و دقیقا مثل کاتی، مثل اکسل تسلیم می‌شه. با این تفاوت که استیونز "کار روزشو" انجام داده. در یک خانه‌ی ممتاز، در خدمت مرد بزرگی بوده، و به واسطه‌ی اون مرد، در خدمت بشریت. 
من شخصا امیدوارم بتونه حالا که کار روزشو انجام داده و شب -یعنی "بهترین قسمت روز"- فرارسیده، پاهاش رو دراز کنه و خوش باشه.


+حق با برادرم بود. الان به شدت پشیمونم که دو بار اوایل کتاب، قبل از صفحه‌ی پنجاه رهاش کردم. 

++این کتاب هم مثل هرگز رهایم مکن پر از حسرت و دریغ عمیقه. هنوز با فکر کردن به صفحه‌ی آخر هرگز رهایم مکن، قلبم درد می‌گیره. اینجا البته روز دویُم- صبحه که قلبم رو به درد میاره. 

+++تقریبا نصف لذت مطالعه‌ی کتاب، به خاطر ترجمه‌ی فوق‌العاده‌ی استاد دریابندریه. 

++++از قسمت مربوط به دموکراسی (صفحات ۲۸۳ تا ۲۸۹) حظّ وافری بردم.
        

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          بازمانده روز ، داستانِ «به نیمه ی پر لیوان نگاه کن» است . از همان داستان هایی که وقتی تمامش کردی تصمیم میگیری گذشته را فراموش کنی و تمام هم و غمت را بگذاری برای آینده . از همان هایی که وقتی تمام شد برمیگردی و تک تک روزهای زندگیت را مرور میکنی و اگر دیدی توی گذشته ات خبری نبوده و ته دلت یکجوری شد با خودت میگویی خب آینده را که ازم نگرفته اند .
 بازمانده روز حداقل برای من که اینطور داستانی بود . (اگر به هرمنوتیک اعتقاد داشته باشید) 
ایشی گورو در داستانش با مهارت تمام ، به پیش خدمت خانه ای اشرافی در انگلستانِ قرن بیستم به نام استیونز می پردازد که صاحب خانه ی جدیدش پیشنهاد سفری یک هفته ای به او داده . استیونز که اولش موافق نیست ، با یادآوری نامه ی میس کنتن (پیشخدمت زنی که سالها پیش همکار او بوده ) بعد از مدتی نظرش عوض شده و سفر را آغاز میکند.
داستان ۸ فصل دارد که اگر پیش درآمد را در نظر نگیریم ، هر فصلش روایت یک روز یا یک نصفه روز از سفر استیونز است . فصل هایی که لابلای توصیف مناظر دیدنی انگلستان و ماجراهای سفر ، پرش هایی به گذشته ی استیونز میکند و زمانی را به تصویر میکشد که پیشخدمت مردی بلند پایه به نام لرد دارلینگتون بود . گذشته ای که گاهی به آن افتخار میکند  و گاهی از آن فرار .
 برداشت شخصی من این بود که حتی آنجایی که به گذشته افتخار میکند هم دارد از آن فرار میکند . .
نجف دریابندری الحق و الانصاف برای ترجمه ی این اثر کم نگذاشته و توانسته لحن خشک و رسمی استیونز را به زیبایی هرچه تمام تر در بیاورد .
.
داستان روند کندی دارد و اگر دنبال تعلیق و ماجرایی پر کشمکش هستید ، یا اینکه در رمان خواندن تازه کارید پیشنهاد میکنم سراغ این اثر نروید . .
بازمانده ی روز ، حوصله میخواهد . حداقل آنقدری که بنشینی ۱۰۰ صفحه ای پشت سر هم حرف های خشک و‌ رسمی سیاستمداران بلند پایه ای که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را بلغور میکنند ، بخوانی و کتاب را کنار نگذاری .
        

4

شراره

شراره

1401/8/25

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          شخصیت اصلی داستان را دوستداشتم و باهاش هم قدم شدم و در انتهای داستان باهم روی اون نیمکت نشستیم و غروب آفتاب را تماشا کردیم...

بخش هایی که من دوست داشتم:

-در این لحظه های سکوت که منتظر بیدار شدن دنیا نشسته‌ام 

-‌وقتی جنگ تمام شد ادامه تنفر از دشمن کار قشنگی نیست،وقتی پشت طرف به خاک آمد کار تمام است،دیگر لگد زدن به او معنی ندارد.‌ 

-ما نباید اجازه بدهیم احساسات در قضاوت ما دخالت کنند. 

-فایده‌اش چیست انسان هی از خودش بپرسد که اگر فلان لحظه یا بهمان لحظه جور دیگری برگزار شده بود کار به کجا میکشید؟آدم ممکن است با این فکر ها حواس خودش را پرت کند به هر جهت صحبت از نقطه عطف هیچ عیبی ندارد ،ولی این لحظه ها را فقط بعد از گذشتن آنها میتوان تشخیص داد.طبیعی است که وقتی امروز  به این لحظه ها نگاه میکنیم ،ممکن است به نظر برسد که این لحظه های حیاتی در زندگی انسان بسیار ذیقیمت بوده‌اند.ولی البته در همان لحظه تصور انسان غیر از این است. در آن موقع در واقع اینطور به نظر میرسید که انسان روزها و ماه ها و سال های بی شماری در اختیار دارد. 

-عیب اینجور آدم ها اینست که خیال میکنند تکبر وافاده جای تشخص را میگیرد. 

-انسان اگر برده باشد تشخص نمیتواند داشته باشد. 

-رو به رو شدن با مشکلات هر دوره‌ای لازمه‌اش اینست که روشهای قدیمی را کنار بگذاری هرچند گاهی خیلی هم دوستشان داشته باشیم. 

-برای عده زیادی از مردم بهترین قسمت روز شب است،قسمتی که در تمام روز منتظرش هستند. 

-ممکن است این آدم های بخصوص را انتظار شبی که در پیش است با هم متحد کرده باشد
        

1

hatsumi

hatsumi

1402/3/21

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

          ایشی گورو نویسنده مورد علاقه من هست و این کتاب هم به یکی از بهترین های من تبدیل  شد،ترجمه خیلی خوبی داشت و فکر میکنم نجف دریابندی کار ایشی گورو رو تکمیل کرده و حتی یک مقدمه خیلی عالی برای این کتاب نوشته.

ما خاطرات استیونز را دنبال مى‌کنیم. استیونز، راوى رمان و خدمتکار سرای دارلینگتون و  آقاى فارادى آمریکایى است. داستان سفر  استیونز با فورد آقای فارادی هست.هنگامی که آقاى فارادى در ماه اوت و سپتامبر  به ایالات متحده سفر مى‌کند و استوینز رو هم به مرخصی و استراحت تشویق کرده و ما داستان سفر شش روزه استوینز و دیدار با خدمتکار قدیمی سرای دارلینگتون یعنی میس کنتن رو میخونیم ،جدا از احوالات شخصی استوینز قسمتی هم به وقایع تاریخی مربوط‌ هست. به تلاش محافل اشرافى و محافظه کار انگلستان در سال‌هاى پس از جنگ جهانى اول براى کمک به نازى‌هاى آلمان و  آشتى دادن دولت انگلیس با آلمان هیتلرى پیش از شروع جنگ جهانى دوم، و شکست این محافل پس از وقوع جنگ و پى‌آمدهاى آن، از جمله برچیده شدن بساط امپراتورى.
 و اینکه تصمیمات مهم سیاسی در واقع در خونه های اربابی گرفته میشه و نه در مجلس.
بخونید و کیف کنید ،یک بار برای کتاب و یک بار هم ترجمه کتاب.

        

22

hatsumi

hatsumi

1402/10/19

          ایشی گورو نویسنده مورد علاقه من هست و این کتاب هم به یکی از بهترین های من تبدیل  شد،ترجمه خیلی خوبی داشت و فکر میکنم نجف دریابندی کار ایشی گورو رو تکمیل کرده و حتی یک مقدمه خیلی عالی برای این کتاب نوشته.

ما خاطرات استیونز را دنبال مى‌کنیم. استیونز، راوى رمان و خدمتکار سرای دارلینگتون و  آقاى فارادى آمریکایى است. داستان سفر  استیونز با فورد آقای فارادی هست.هنگامی که آقاى فارادى در ماه اوت و سپتامبر  به ایالات متحده سفر مى‌کند و استوینز رو هم به مرخصی و استراحت تشویق کرده و ما داستان سفر شش روزه استوینز و دیدار با خدمتکار قدیمی سرای دارلینگتون یعنی میس کنتن رو میخونیم ،جدا از احوالات شخصی استوینز قسمتی هم به وقایع تاریخی مربوط‌ هست. به تلاش محافل اشرافى و محافظه کار انگلستان در سال‌هاى پس از جنگ جهانى اول براى کمک به نازى‌هاى آلمان و  آشتى دادن دولت انگلیس با آلمان هیتلرى پیش از شروع جنگ جهانى دوم، و شکست این محافل پس از وقوع جنگ و پى‌آمدهاى آن، از جمله برچیده شدن بساط امپراتورى.
 و اینکه تصمیمات مهم سیاسی در واقع در خونه های اربابی گرفته میشه و نه در مجلس.
بخونید و کیف کنید ،یک بار برای کتاب و یک بار هم ترجمه کتاب.
        

11

zed_bml

zed_bml

1404/2/29

          کتاب در واقع خاطرات زندگی استیونز - پیشخدمت یکی از خانه‌های اعیانی انگلستان- است که در طول سفری چند روزه از زبان خودش روایت می‌شود. پیشخدمتی که همه‌ی زندگی‌اش را وقف کارش کرده و حالا در آستانه‌ی کهنسالی به این فکر می‌کند که «بازمانده‌ی روز»ش را چطور سپری کند و درست همانجا که مخاطب بعد از حرص خوردن‌های بسیار از دست استیونز که بخاطر اهمیت بیش از حد به کارش چیزهای بسیاری را در زندگی اش از دست داده از جمله عشقش را ، منتظر است تحول استیونز را ببیند ، استیونز تصمیم می‌گیرد بازمانده‌ی روزش را هم با همان جدیت به کار بپردازد و فقط کمی طنز را چاشنی آن کند! هرچند به اینجا که رسیدم با حرص کتاب را بستم اما داستان کار خودش را کرده بود. تا مدت‌ها به این فکر می‌کردم و هنوز هم می‌کنم مه که انسان امروزه نیز چقدر در معرض خطر اینطور زندگی کردن قرار دارد. 
شخصیت پردازی کتاب فوق‌العاده است و توانایی مترجم در بازنمایی شخصیت‌ها به زبان فارسی ‌و حتی انتقال لحن آن‌ها فوق‌العاده‌تر! 
کتاب ریتم کندی دارد که شاید برای عده‌ای خسته کننده باشد اما به نظرم این اتفاقا همان چیزیست که با شخصیت استیونز و سن و سالش تناسب دارد و شخصا برای من که در روزهای پرفشار و شلوغ کتاب را می‌خواندم، پناهگاهی بود برای فرار از سرعت و سختی روزها. کتاب را نه فقط برای خود داستان که برای مقدمه‌ی شاهکار آقای دریا بندری در ابتدای آن هم که شده بخوانید. 
        

2