بازمانده روز

بازمانده روز

بازمانده روز

3.9
70 نفر |
28 یادداشت

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

1

خوانده‌ام

103

خواهم خواند

74

شابک
9789644310621
تعداد صفحات
356
تاریخ انتشار
1399/3/12

توضیحات

این توضیحات مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

        «بازمانده روز»یک داستان غم انگیز، عاشقانه و در عین حال طنزآلود درخصوص مسئولیت های دموکراتیک یک مرد معمولی است. وقایع داستان در تابستان سال 1956 رخ می دهد. «استیوز»، پیشخدمتی مسن، سفری شش روزه را به سمت «وست کانتری» با ماشین اربابش آغاز می کند؛ اما در حین سفر درگیر خاطراتی از دوران زندگی اش می شود که در خدمت «لرد دارلینگتن» بوده است و ...
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به بازمانده روز

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به بازمانده روز

یادداشت ها

فهیمه

1400/8/8

          کتاب در مورد پیش‌خدمتیه به نام استیونز، که سال‌ها پس از جنگ جهانی دوم و سه سال پس از مرگ‌ اربابش، لرد دارلینگتون، در حین سفری برای دیدن سرخدمت‌کار قدیمی خانه، خاطرات مربوط به سال‌های بین جنگ جهانی اول و دوم رو مرور می‌کنه. لرد دارلینگتون، "یک بزرگوار انگلیسی به تمام معنی"، اعتقاد داشته که "به دشمن شکست خورده باید سخاوت و دوستی نشان داد". به همین دلیل تمام تلاشش رو برای بهبود وضعیت آلمان‌ها به کار می‌بنده. و صد البته موفق نمی‌شه و بعد از جنگ، به خاطر همون تلاش‌ها، به یک شخصیت منفور تبدیل می‌شه.
این‌ها البته دغدغه‌ی اصلی راوی نیست. راوی استیونزه و برای پاسخ دادن به دغدغه‌ی اصلیش، یعنی تعریف "پیشخدمت بزرگ"، گاها گریزی به این مسائل می‌زنه.
به نظر استیونز، مهم‌ترین ویژگی یک پیشخدمت بزرگ داشتن تشخّص‌ه. و تشخّص "مربوط به این است که یک نفر پیش‌خدمت بتواند از جلد حرفه‌ی خودش خارج نشود". و الحق که این "جلد" مدت‌ها پیش به پوست استیونز تبدیل شده. ممکنه ناظر بیرونی با خودش احساس کنه استیونز "از نظر احساسی غیر قابل دسترسه" یا "اختلال شخصیت وسواسی-جبری، شخصیت اجتنابی" داره -و ای بسا حق هم داشته باشه- اما حقیقت اینه که استیونز با نقشش یکی شده و قادر نیست از این "جلد" خارج بشه.
حالا که دوره‌ی استیونز و پیش‌خدمت‌های بزرگ رو به افوله، استیونز با حسرت به بعضی لحظات و اقداماتش فکر می‌کنه، اما نهایتا به این نتیجه می‌رسه که خیلی دیره و نمی‌شه ساعت رو به عقب برگردونه. و دقیقا مثل کاتی، مثل اکسل تسلیم می‌شه. با این تفاوت که استیونز "کار روزشو" انجام داده. در یک خانه‌ی ممتاز، در خدمت مرد بزرگی بوده، و به واسطه‌ی اون مرد، در خدمت بشریت.
من شخصا امیدوارم بتونه حالا که کار روزشو انجام داده و شب -یعنی "بهترین قسمت روز"- فرارسیده، پاهاش رو دراز کنه و خوش باشه.

++این کتاب هم مثل هرگز رهایم مکن پر از حسرت و دریغ عمیقه. هنوز با فکر کردن به صفحه‌ی آخر هرگز رهایم مکن، قلبم درد می‌گیره. اینجا البته روز دویُم- صبحه که قلبم رو به درد میاره.

+++تقریبا نصف لذت مطالعه‌ی کتاب، به خاطر ترجمه‌ی فوق‌العاده‌ی استاد دریابندریه.

++++از قسمت مربوط به دموکراسی (صفحات ۲۸۳ تا ۲۸۹) حظّ وافری بردم.
        

8

فهیمه

1400/10/23

          کتاب در مورد پیش‌خدمتیه به نام استیونز، که سال‌ها پس از جنگ جهانی دوم و سه سال پس از مرگ‌ اربابش، لرد دارلینگتون، در حین سفری برای دیدن سرخدمت‌کار قدیمی خانه، خاطرات مربوط به سال‌های بین جنگ جهانی اول و دوم رو مرور می‌کنه. لرد دارلینگتون، "یک بزرگوار انگلیسی به تمام معنی"، اعتقاد داشته که "به دشمن شکست خورده باید سخاوت و دوستی نشان داد". به همین دلیل تمام تلاشش رو برای بهبود وضعیت آلمان‌ها به کار می‌بنده. و صد البته موفق نمی‌شه و بعد از جنگ، به خاطر همون تلاش‌ها، به یک شخصیت منفور تبدیل می‌شه. 
این‌ها البته دغدغه‌ی اصلی راوی نیست. راوی استیونزه و برای پاسخ دادن به دغدغه‌ی اصلیش، یعنی تعریف "پیشخدمت بزرگ"، گاها گریزی به این مسائل می‌زنه. 
به نظر استیونز، مهم‌ترین ویژگی یک پیشخدمت بزرگ داشتن تشخّص‌ه. و تشخّص "مربوط به این است که یک نفر پیش‌خدمت بتواند از جلد حرفه‌ی خودش خارج نشود". و الحق که این "جلد" مدت‌ها پیش به پوست استیونز تبدیل شده. ممکنه ناظر بیرونی با خودش احساس کنه استیونز "از نظر احساسی غیر قابل دسترسه" یا "اختلال شخصیت وسواسی-جبری، شخصیت اجتنابی" داره -و ای بسا حق هم داشته باشه- اما حقیقت اینه که استیونز با نقشش یکی شده و قادر نیست از این "جلد" خارج بشه. 
حالا که دوره‌ی استیونز و پیش‌خدمت‌های بزرگ رو به افوله، استیونز با حسرت به بعضی لحظات و اقداماتش فکر می‌کنه، اما نهایتا به این نتیجه می‌رسه که خیلی دیره و نمی‌شه ساعت رو به عقب برگردونه. و دقیقا مثل کاتی، مثل اکسل تسلیم می‌شه. با این تفاوت که استیونز "کار روزشو" انجام داده. در یک خانه‌ی ممتاز، در خدمت مرد بزرگی بوده، و به واسطه‌ی اون مرد، در خدمت بشریت. 
من شخصا امیدوارم بتونه حالا که کار روزشو انجام داده و شب -یعنی "بهترین قسمت روز"- فرارسیده، پاهاش رو دراز کنه و خوش باشه.


+حق با برادرم بود. الان به شدت پشیمونم که دو بار اوایل کتاب، قبل از صفحه‌ی پنجاه رهاش کردم. 

++این کتاب هم مثل هرگز رهایم مکن پر از حسرت و دریغ عمیقه. هنوز با فکر کردن به صفحه‌ی آخر هرگز رهایم مکن، قلبم درد می‌گیره. اینجا البته روز دویُم- صبحه که قلبم رو به درد میاره. 

+++تقریبا نصف لذت مطالعه‌ی کتاب، به خاطر ترجمه‌ی فوق‌العاده‌ی استاد دریابندریه. 

++++از قسمت مربوط به دموکراسی (صفحات ۲۸۳ تا ۲۸۹) حظّ وافری بردم.
        

3

          بازمانده روز ، داستانِ «به نیمه ی پر لیوان نگاه کن» است . از همان داستان هایی که وقتی تمامش کردی تصمیم میگیری گذشته را فراموش کنی و تمام هم و غمت را بگذاری برای آینده . از همان هایی که وقتی تمام شد برمیگردی و تک تک روزهای زندگیت را مرور میکنی و اگر دیدی توی گذشته ات خبری نبوده و ته دلت یکجوری شد با خودت میگویی خب آینده را که ازم نگرفته اند .
 بازمانده روز حداقل برای من که اینطور داستانی بود . (اگر به هرمنوتیک اعتقاد داشته باشید) 
ایشی گورو در داستانش با مهارت تمام ، به پیش خدمت خانه ای اشرافی در انگلستانِ قرن بیستم به نام استیونز می پردازد که صاحب خانه ی جدیدش پیشنهاد سفری یک هفته ای به او داده . استیونز که اولش موافق نیست ، با یادآوری نامه ی میس کنتن (پیشخدمت زنی که سالها پیش همکار او بوده ) بعد از مدتی نظرش عوض شده و سفر را آغاز میکند.
داستان ۸ فصل دارد که اگر پیش درآمد را در نظر نگیریم ، هر فصلش روایت یک روز یا یک نصفه روز از سفر استیونز است . فصل هایی که لابلای توصیف مناظر دیدنی انگلستان و ماجراهای سفر ، پرش هایی به گذشته ی استیونز میکند و زمانی را به تصویر میکشد که پیشخدمت مردی بلند پایه به نام لرد دارلینگتون بود . گذشته ای که گاهی به آن افتخار میکند  و گاهی از آن فرار .
 برداشت شخصی من این بود که حتی آنجایی که به گذشته افتخار میکند هم دارد از آن فرار میکند . .
نجف دریابندری الحق و الانصاف برای ترجمه ی این اثر کم نگذاشته و توانسته لحن خشک و رسمی استیونز را به زیبایی هرچه تمام تر در بیاورد .
.
داستان روند کندی دارد و اگر دنبال تعلیق و ماجرایی پر کشمکش هستید ، یا اینکه در رمان خواندن تازه کارید پیشنهاد میکنم سراغ این اثر نروید . .
بازمانده ی روز ، حوصله میخواهد . حداقل آنقدری که بنشینی ۱۰۰ صفحه ای پشت سر هم حرف های خشک و‌ رسمی سیاستمداران بلند پایه ای که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را بلغور میکنند ، بخوانی و کتاب را کنار نگذاری .
        

3

26

          بازمانده روز کتاب عجیبی است. اوایل کتاب، کمی خسته کننده است اما کم کم که با شخصیت اصلی آشنا می شویم، کتاب جذاب تر می شود تا جایی که جدایی از آن سخت است.
یکی از ویژگی های کتاب، زبان خاص راوی داستان است که کتاب را برای انگلیسی زبان ها جذاب می کند و این جذابیت برای ترجمه فارسی شاید چندان معنا نداشته باشد. شاید مثال قریب به ذهن آن، رمان بی کتابی باشد که زبان آن یکی از نقاط قوت رمان است اما در ترجمه به زبان دیگر، شاید نتوان آن جذابیت های زبان فارسی را منتقل کرد. بازمانده روز، روی انگلیسی این ماجراست. واژگان و زبان خاصی که مختص به فضای ارباب و رعیتی انگلستان، قبل از جنگ جهانی دوم است، پاشنه آشیل رمان است. مترجم سعی بسیاری کرده تا زبان خاص آن را باز سازی کند که توضیح مفصلی هم در ابتدای کتاب درباره ی شیوه کارش داده است و توانسته تا حدود زیادی فضای داستان و زبان آن را به خوبی منتقل کند.
خود داستان اما عجیب تر است. داستان پیش خدمتی که نشانه ی تشخص و برتر بودن یک پیش خدمت را در آن می بیند که هیچ گاه از لباس خود(نقش پیش خدمتی) بیرون نیاید مگر در حالت تنهایی مطلق. این تلاش بی اندازه برای تشخص، تا آنجا پیش می رود که راوی داستان، هنگام مرگ پدر خود، از لباسش بیرون نمی آید و در برابر احساسات خود مقاومت می کند و این را افتخاری برای پیشینه‌ی پیش خدمتی خود و تشخص لازم برای این مقام می داند. یا در برابر عشق خود به سرخدمتکار خانه، هیچ گونه ابراز احساساتی نمی کند. حتی زمانی که با هم تنها هستند و حتی زمانی که داستان را برای ما روایت می کند. و این عشق را تنها از بین صحبت‌های راوی باید فهمید، چرا که ابراز این عشق، دور از تشخص پیش خدمتی است.
تمام تلاش راوی، جلب رضایت ارباب است و غیر. گویی او به دنیا آمده است تا به اربابانش خدمت کند و حق هیچ کار دیگری جز خدمت به ارباب ندارد.
داستان در مورد جنگ جهانی و تلاش های عده ای برای نزدیکی به آلمان و هیتلر هم صحبت می کند. که این تلاش ها نافرجام می مانند و جنگ جهانی دوم رخ می دهد.
        

2

hatsumi

1402/3/21

          ایشی گورو نویسنده مورد علاقه من هست و این کتاب هم به یکی از بهترین های من تبدیل  شد،ترجمه خیلی خوبی داشت و فکر میکنم نجف دریابندی کار ایشی گورو رو تکمیل کرده و حتی یک مقدمه خیلی عالی برای این کتاب نوشته.

ما خاطرات استیونز را دنبال مى‌کنیم. استیونز، راوى رمان و خدمتکار سرای دارلینگتون و  آقاى فارادى آمریکایى است. داستان سفر  استیونز با فورد آقای فارادی هست.هنگامی که آقاى فارادى در ماه اوت و سپتامبر  به ایالات متحده سفر مى‌کند و استوینز رو هم به مرخصی و استراحت تشویق کرده و ما داستان سفر شش روزه استوینز و دیدار با خدمتکار قدیمی سرای دارلینگتون یعنی میس کنتن رو میخونیم ،جدا از احوالات شخصی استوینز قسمتی هم به وقایع تاریخی مربوط‌ هست. به تلاش محافل اشرافى و محافظه کار انگلستان در سال‌هاى پس از جنگ جهانى اول براى کمک به نازى‌هاى آلمان و  آشتى دادن دولت انگلیس با آلمان هیتلرى پیش از شروع جنگ جهانى دوم، و شکست این محافل پس از وقوع جنگ و پى‌آمدهاى آن، از جمله برچیده شدن بساط امپراتورى.
 و اینکه تصمیمات مهم سیاسی در واقع در خونه های اربابی گرفته میشه و نه در مجلس.
بخونید و کیف کنید ،یک بار برای کتاب و یک بار هم ترجمه کتاب.

        

22

          بازمانده‌ی روز اثر  نویسنده‌ای ژاپنی است که از کودکی به انگلستان مهاجرت کرده است.البته که از نگاه شرقی بی بهره نیست، ولی آنچه از دنیا آموخته در انگلیس بوده است و باعث می گردد او را نویسنده‌ای غربی بدانم.
این کتاب  ترجمه استاد دریا بندری است.دقت نظر ایشان ستودنی است یک پیشگفتار مفصل و جذاب درباره داستان و نحوه ترجمه‌ی آن،ابتدای کتاب چاپ شده است.حوصله و ریز بینی آقای دریا بندری و توجه به تک تک واژه هایی که می توانند به بهترین شکل ضمن حفظ دنیای مورد نظر نویسنده ، آن را به زبانی دیگر درآورد،برایم تازگی داشت.
لحن شخصیت اصلی،زبان داستان و احساسی که استیونز (شخصیت اصلی)در طول داستان تجربه کرده بود ،به لطف ترجمه‌‌ی بی نظیر کتاب  کاملا به خواننده فارسی زبان منتقل شده است.
بازمانده‌روز در مورد زندگی و گذر  سالی بعد از سال دیگر است.در مورد نقطه ای است که هر فردی بالاخره به آن می رسد.لحظه توقف و برگرداندن سر و نگاه به مسیری که پشت سر گذاشته است.
استیونز یک سر پیشخدمت حرفه‌ای در عمارتی انگلیسی است.
او در فرصتی که ارباب در اختیارش می گذارد ،سفری را آغاز می کند.سفری در جاده‌های با صفای انگلستان و سفری دیگری در زمان و روزگاری که پشت سر گذاشته است. 
این کتاب به علت ارزش محتوایی و ترجمه درخشان، توصیه می شود. البته ریتم کتاب مثل شخصیت اصلی کار تشخص  و متانت دارد!آن قدر هیجان زده و پر شتاب پیش نمی رود ولی وقایعی که در گذشته و زمان حال برای استیونز پیش می آید ،خواننده را از نظر عاطفی و البته منطقی با او همراه  می کند.
طوری که  شخصیت  و انتخاب های او  راکاملا درک و با او  همذات پنداری  می کند.
بازمانده روز  اثری از نشر کارنامه است که در ۳۲۲ صفحه با صحافی با کیفیت و جلد سخت منتشر شده است.
        

36

          داستان استیونز، پیش‌خدمتی که سال‌های زیادی در خدمت یکی از اشراف انگلیسی بوده است و بعد از جنگ و فوت اربابش به خدمت یک ارباب آمریکایی پولدار درآمده و به پیشنهاد ارباب جدیدش به استراحت و سفری چند روزه می‌رود و در این سفر از خاطرات سال‌های پیش‌خدمتی‌اش برای ما می‌گوید.

از نثر کتاب هر چی بگم کم گفتم. ترجمه‌ٔ اعجاب‌انگیز نجف دریابندری و پیش‌گفتاری که نوشته بود واقعا معرکه و خواندنی است. 
این کتاب برام یک جورهایی حس تناقض داشت. یعنی باوجودی که از خوندنش لذت می‌بردم ولی برام خسته‌کننده بود.
از لحاظ روانی خسته می‌شدم چون نمی‌تونستم شخصیت اصلی کتاب رو درک کنم، از دست حرف‌ها و کارهاش عصبانی می‌شدم و برام شخصیتی حوصله سر بر و تو مخ بود. نمی‌تونستم با شخصیت در چهارچوبش کنار بیام و هر لحظه ازش انتظار داشتم کاری کنه یا حرفی بزنه که غیرمتعارف و خارج از چهارچوب‌هاش باشه. ولی تا آخر همون‌قدر خشک و یبس موند. 
بعضی‌وقت‌ها واقعا نمی‌فهمیدم برای حفظ به اصطلاح تشخّصی که ازش حرف می‌زد چقدر می‌تونست ماشینی و رباتی بشه. و چقدر آدم بودن( خطا کردن، احساس و هیجان داشتن، اندیشیدن و پاسخ دادن و...) رو به دور از تشخّص در نظر بگیره.
ولی خب همین اتفاق رو ستایش می‌کنم چون نویسنده و مترجم هر دو با تمام توان این حس خشکی، مبادی آدابی، چهارچوب‌مندی و... رو در تک‌تک کلمات و جمله‌های کتاب متبادر می‌کردن.
        

36

بازماندهٔ
          بازماندهٔ روز

«وقتی خانۀ آدم آتش گرفته، آدم اهل خانه را توی اتاق پذیرایی جمع نمی‌کند که یک ساعت دربارۀ بهترین راه فرار از آتش بحث کند.»
برای عبور از بحران در امور مملکتی چطور؟ مضحک است اگر از پیشخدمت خانه انتظار داشته باشیم که بتواند راه درست را انتخاب کند؟ آیا درست این نیست که پیشخدمت‌ها بهترین خدمت را برای اربابان فراهم کنند و زمام امور به‌تمامی به اربابان سپرده شود؟ یا در میان پیشخدمت‌ها کسانی خواهند بود که تصمیمات ارباب را با نگاه انتقادی بسنجند و در عین حال بی‌عیب‌ونقص کار کنند؟ آیا بهتر نیست دست از کندوکاو بردارند و وفاداری‌شان را به اثبات برسانند؟ چه چیزی در این طرز رفتار محل ایراد است و چه تبعاتی خواهد داشت؟
«استیونز» در رمان «بازماندۀ روز» پیشخدمتی‌ست مطیع و چاکرمآب. کسی که تمام هم‌وغمش نائل‌شدن به درجۀ «پیشخدمت برتر» است. برای او جهان چرخی‌ست که ارباب در محور آن قرار دارد و هرچه بیشتر به محور نزدیک شود، از تشخص و حیثیت بیشتری نصیب خواهد برد. استیونز سودایی جز اطاعت ندارد و در این مسیر تردیدی هم به خود راه نمی‌دهد. در نگاه او، ارباب مظهر تمام صفات قابل تحسین است و ارزش‌های اخلاقی در چارچوب مورد تأیید او معنا می‌یابند. او چنان حرمتی برای شغلش قائل است که لحظه‌ای به مطالبات زندگی فردی‌اش نمی‌اندیشد چه رسد به مطالبات کشوری. استیونز در راه انجام وظیفه بر همه چیز حتی عشق چشم می‌بندد و به خود می‌بالد که اجازه نمی‌دهد موقعیت‌های دشوار او را از آمال حرفه‌ایش منفک سازد. اما آیا در این منش حیثیتی نهفته است؟ چه تشخص و اصالتی در این نوع زندگی دیده می‌شود؟ وقتی به این حقیقت هولناک برسد که تمام زندگیش بر محوری اشتباه می‌چرخیده آیا جسارت تغییر دارد یا باید به تباهی تن دهد؟ روایت ایشی گورو از سرنوشت استیونز در رمان «بازماندۀ روز» روایت نوعی ملال و ترس است. ترسی که به انفعال میل می‌کند. ترسی که توانایی ایجاد هر تغییری را از انسان می‌ستاند و انسان را وامی‌دارد تا از مسیرش منحرف نشود. ایشی‌گورو در “بازماندۀ روز” بخشی مغبون و هراسیده از وجود ما را به چالش می‌کشد که از پذیرش سرشت عصیانگر عشق رو بر‌گردانده و خود را پشت نقاب خدمت‌رسانی پنهان می‌کند. بخشی ناپیدا که از یاد می‌برد روشنی روز بدون تجربۀ حسرت، به تاریکی شب پیوند نخواهد خورد و سهم ما در زندگی هرچه هست می‌تواند ارزشی حقیقی به سرمایۀ دنیا بیفزاید.
        

0

hatsumi

1402/10/18

          ایشی گورو نویسنده مورد علاقه من هست و این کتاب هم به یکی از بهترین های من تبدیل  شد،ترجمه خیلی خوبی داشت و فکر میکنم نجف دریابندی کار ایشی گورو رو تکمیل کرده و حتی یک مقدمه خیلی عالی برای این کتاب نوشته.

ما خاطرات استیونز را دنبال مى‌کنیم. استیونز، راوى رمان و خدمتکار سرای دارلینگتون و  آقاى فارادى آمریکایى است. داستان سفر  استیونز با فورد آقای فارادی هست.هنگامی که آقاى فارادى در ماه اوت و سپتامبر  به ایالات متحده سفر مى‌کند و استوینز رو هم به مرخصی و استراحت تشویق کرده و ما داستان سفر شش روزه استوینز و دیدار با خدمتکار قدیمی سرای دارلینگتون یعنی میس کنتن رو میخونیم ،جدا از احوالات شخصی استوینز قسمتی هم به وقایع تاریخی مربوط‌ هست. به تلاش محافل اشرافى و محافظه کار انگلستان در سال‌هاى پس از جنگ جهانى اول براى کمک به نازى‌هاى آلمان و  آشتى دادن دولت انگلیس با آلمان هیتلرى پیش از شروع جنگ جهانى دوم، و شکست این محافل پس از وقوع جنگ و پى‌آمدهاى آن، از جمله برچیده شدن بساط امپراتورى.
 و اینکه تصمیمات مهم سیاسی در واقع در خونه های اربابی گرفته میشه و نه در مجلس.
بخونید و کیف کنید ،یک بار برای کتاب و یک بار هم ترجمه کتاب.
        

11

زینب

1403/7/7

          بعد از خوندنِ دو کتاب از ایشی گورو دیگه واقعا وقتش بود این کتاب رو بخونم، مخصوصا وقتی چند نفر بهم پیشنهاد کردن شروعش کنم.

یک جایی خونده بودم که کتاب‌های ایشی گورو خیلی با هم متفاوتن و اصلا شباهتی به هم ندارن.
ولی راستش به نظرِ من این‌طوری نبود، انگار شخصیت اصلیِ همه‌ی کتاب‌های ایشی گورو با اخلاق، تنها، وفادار و صبورن و در نهایت پایانِ غم‌انگیز ولی آرومی دارن.

داستان این کتاب از زبانِ «استیونز» روایت می‌شه؛ 
 پیش‌خدمتی قدیمی‌ که پس از سال‌ها که تمام زندگی خودش رو وقفِ شغلش و بهترین‌بودن کرده،موقعیتی براش پیش اومده که به سفر بره.

در طی این سفر به گذشته‌ی خودش فکر می‌کنه، به پدرش ، اربابِ سابقش که بسیار هم بهش وفادار بوده‌ و به همکار قدیمیِ خودش «میس کنتن» که وقتی هر دو جوان تر بودن با هم تو عمارتِ دارلینگتن کار می‌کردن و ماجراهای زیادی رو پشت سر گذاشتن.
حالا استیونز تصمیم داره به لطفِ این سفر، پس از سال‌ها به دیدنِ میس کنتن بره…

استیونزِ عزیز رو همیشه با وفاداری و شخصیتش به یاد خواهم آورد.
همون‌طور که خودش هم به «تشخص» خیلی اهمیت می‌داد و در زمان‌های مختلف سعی می‌کرد به تشخص و معنای درستش اشاره کنه.

اگه بخوام بگم این کتاب درباره‌ی چی بود، می‌گم درباره‌ی زندگی، و درباره‌ی راه‌های رفته و نرفته‌اش. 

فکر کنم اگه چند سال بعد دوباره این کتاب رو بخونم، بیشتر از الان غمگین می‌شم، چون در هر صورت ما تو زندگیمون هر چیزی رو انتخاب کنیم و به دست بیاریم باید چیز دیگه‌ای رو کنار بگذاریم یا از دست بدیم.

من واقعا از ته دل پیشنهاد می‌کنم اگه این کتاب رو نخوندین، حتما بخونین، حتما.
        

26