hedgehog

تاریخ عضویت:

دی 1403

hedgehog

@hedgehog

10 دنبال شده

3 دنبال کننده

یادداشت‌ها

hedgehog

hedgehog

1404/2/31

        همیشه امیدواریم آدم‌ها و عادت‌هایی که دوستشون داریم هیچ‌وقت نمی‌رن و تموم نشن، نمی‌فهمیم تنها چیزی که اون رفتارها رو سالم و بی‌نقص نگه می‌داره، ترک ناگهانی اون‌هاست، بدون هیچ جانشین یا تغییری، قبل از اینکه اون‌ها بتونن ما رو به حال خودمون رها کنن یا ما اون‌ها رو. هر چیزی که ادامه پیدا می‌کنه بد میشه، ما رو خسته می‌کنه، به‌ش پشت می‌کنیم، دل‌زدن و فرسوده‌مون می‌کنه. چه بسیار افرادی که زمانی جون‌مون به جون‌شون بسته بود اما کنار رفتن. چه بسیار روابطی که ضعیف شدن و بی‌هیچ دلیل محکم یا واضحی از بین رفتن. تنها کسایی که ما رو رها و ناامید نمی‌کنن اون‌هایی هستن که از ما چیزی بردن. تنها کسایی رو که رها نمی‌کنیم اون‌هایی هستن که ناگهان ناپدید می‌شن و فرصتی ندارن که برای ما درد و ناامیدی بیارن. موقعی که این اتفاق می‌افته موقتاً مأیوس می‌شیم، چون فکر می‌کنیم می‌تونستیم زمان طولانی‌تری کنارشون باشیم، بدون هیچ تاریخ انقضای قابل پیش‌بینی‌ای. این اشتباه و البته قابل درکه. تداومْ همه‌چیز رو تغییر می‌ده. مثلاً چیزی که دیروز برامون جالب بوده امروز ممکنه باعث رنج و عذاب‌مون باشه. واکنش ما به مرگ نزدیکان‌مون مشابه واکنش مکبث به خبر فوت همسرشه. به شکل معما‌گونه‌ای جواب می‌ده "باید از این به بعد می‌مُرد" این یعنی "باید جایی در آینده می‌مُرد، بعداً ". یا شاید هم معنای ساده‌تری مثل این داشته باشه، "باید کمی بیشتر منتظر می‌موند. باید ادامه می‌داد. " منظورش لحظه‌ی دقیق مرگ نیست، بلکه لحظه‌ی انتخاب شده است. خب حالا لحظه‌ی انتخاب شده چیه؟ لحظه‌ای که هیچ‌وقت به نظر نمی‌رسه کاملاً درست باشه. همیشه فکر می‌کنیم چیزی که خوشحال‌مون کنه و به‌مون لذت بده، هر چیزی که ما رو آروم کنه و به‌مون کمک کنه، هر چیزی که ما رو به جلو هل بده، باید کمی بیش‌تر عمر کنه؛ چند ساعت، چند هفته، چند ماه، یک سال. همیشه فکر می‌کنیم چیزها یا آدم‌ها چه زود تموم می‌شن، هیچ‌وقت فکر نمی‌کنیم لحظه‌ی درستی وجود دارن. همین لحظه‌ای که می‌گیم "خوبه، کافیه. تا همین‌جا بسه. از حالا به بعد هر اتفاقی می‌خواد، بیفته. اتفاق بد، وخیم، سیاه." هیچ‌وقت جرئت نمی‌کنیم اون‌قدر پیش بریم که بگیم "گذشته‌ها گذشته، حتی اگه گذشته‌ی ما باشه." برای همینه که پایان چیزها دست خودمون نیست، چون اگه این‌طور بود همه‌چیز تا ابد ادامه پیدا می‌کرد. چرک و آلوده می‌شد و هیچ موجود زنده‌ای هیچ‌وقت نمی‌مُرد.
      

0

hedgehog

hedgehog

1404/2/31

        معشوق من می‌تواند تابلوی اعلاناتی باشد که کمال مرا در نهایت عظمت و جلال
به تصویر کشد؛ ولی آیا این تابلو لکه‌ها و خدشه‌ها را هم نشان نمی‌دهد؟ این لکه‌ها بسیار چبنده‌تر از آنند که بتوانیم آن‌ها را پاک کنیم یا بپوشانیم، برای این کار باید پیش از اینکه کار نقاشی به طور جدی شروع شود، بوم را کاملاً تمیز و سپس بتونه کنیم، و آن‌گاه به دقت مواظب باشیم تا مطمئن شویم که آثار و نشانه‌های نقایص قدیمی از زیر لایه‌های متوالی رنگ بیرون نمی‌آیند. هر لحظه استراحت معادل یک لحظه غفلت است _ مرمت و نقاشی مجدد بدون هیچ‌گونه استراحت...

این تلاش بی‌پایان در عین حال کار شاق عشق است. عشق یعنی فوران انرژی خلاق؛ در عشق، زمان و انرژی در نوعی انفجار یا جریان انهدامِ مداوم آزاد می‌شوند. 

در جریان این کار، معشوق به بومی بدل شده است. ترجیحاً بومی سفید. رنگ‌های طبیعی آن را رنگ کرده‌اند تا شکل و هیئت نقاش را از ریخت نیندازد و خراب نکند لازم نیست نقاش ببیند بومی که زیر آن همه رنگ قرار گرفته چه احساسی دارد. بوم‌های کرباسی یا کتانی از این امر شکایت نمی‌کنند. گرچه بوم‌های انسانی گهگاه شکایت می‌کنند.
      

0

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

فعالیت‌ها

فعالیتی یافت نشد.