اسماء

اسماء

@Asmaamiirkhanii

11 دنبال شده

58 دنبال کننده

asmaamiirkhanii
پیشنهاد کاربر برای شما

یادداشت‌ها

اسماء

اسماء

2 روز پیش

59

اسماء

اسماء

1403/12/8

        حالا که هیچ خونه‌ای امن نیست...  
اولکر نه در خونه‌ی پدرش آرامش رو تجربه کرده، نه در خونه‌ی شوهرش. بعد از بیست سال دست‌وپنجه نرم کردن با خشونت خانگی، بالاخره فرار می‌کنه و توی یه بیمارستان، همراهِ بیمارهای تنها می‌شه تا بی‌سرپناه و بی‌غذا نمونه. اما این فقط یه فرار نیست، یه ایستادنه. تصمیم می‌گیره جلوی سرنوشت وایسه، خودش رو نبازه. با اینکه زخم‌های زیادی از گذشته داره، هنوز شوخ‌طبع و حاضرجوابه و هرجا که لازم باشه، از حق خودش دفاع می‌کنه. من تمام طول داستان با اولکر همراه شدم، با غم و اضطرابش غمگین شدم، با ترس‌هاش ترسیدم. حالا که هیچ خونه‌ای امن نیست، باید چیکار کنیم؟ 
 کتاب رو دوست داشتم و فکرش رو هم نمی‌کردم اونطور تموم بشه، غافلگیرم کرد و این برای خیلی ارزشمنده.
به نظرم نویسنده ساده اما پرقدرت، به مسائلی مثل خشونت خانگی، نابرابری اجتماعی و تلاش زنان برای استقلال پرداخته. اگر به حوزه‌ی زنان و مسائل مربوط به اونها علاقه دارید و دنبال یه کتاب کوتاه ولی تأثیرگذارید، «اولکر آبلا» یه گزینه‌ی خوبه.
      

45

باشگاه‌ها

این کاربر هنوز عضو باشگاهی نیست.

لیست‌ها

این کاربر هنوز لیستی ایجاد نکرده است.

فعالیت‌ها

اسماء پسندید.
          وقتی «مرگ یزدگرد» را می‌خوانم، حس می‌کنم بیضایی دارد با تاریخ بازی می‌کند. او داستانی را روایت نمی‌کند که صرفاً خواننده آن را بپذیرد، بلکه مدام ما را وادار می‌کند که روایت‌ها را زیر سؤال ببریم. هر شخصیت یک نسخه از ماجرا را تعریف می‌کند، و در نهایت مخاطب می‌ماند و این سؤال که واقعاً چه اتفاقی افتاده است؟ این بازی با روایت‌ها برایم جذاب است، چون یادآوری می‌کند که تاریخ همیشه چیزی نیست که در کتاب‌ها نوشته شده، بلکه چیزی است که هرکس آن را از زاویه خودش می‌بیند.
علاوه بر روایت پیچیده، فضای نمایشنامه هم پر از حس ابهام و سرگردانی است. انگار همه شخصیت‌ها در یک برزخ گرفتار شده‌اند، جایی که هیچ‌کس نمی‌داند راست و دروغ چیست. این حس، نمایشنامه را از یک اثر تاریخی ساده فراتر می‌برد و به اثری فلسفی تبدیل می‌کند که درباره سرنوشت، حقیقت و نقش آدم‌ها در ساختن یا نابودی آن حرف می‌زند. 
یکی از چیزهایی که این نمایشنامه را خاص می‌کند، زبان و دیالوگ‌های بیضایی است. جملات پرطنین و شاعرانه‌اش حس حماسی و در عین حال تراژیک به داستان می‌دهند. دیالوگ‌ها گاهی مثل یک مناظره فلسفی می‌شوند و شخصیت‌ها نه فقط درباره مرگ یزدگرد، بلکه درباره قدرت، خیانت و سرنوشت حرف می‌زنند
و در آخر بهترین جمله برای توصیف این کتاب: اثری که نمی‌توان آن را فقط یک بار خواند و کنار گذاشت، چون هر بار  معنای جدیدی به دست می‌آید.



.سین.دال
        

9

اسماء پسندید.

4

اسماء پسندید.
نردبان یعقوب تدفین پارتیچادر سبز بزرگ

اولیتسکایا؛ صدای متمایز ادبیات روسیه

4 کتاب

لودمیلا اولیتسکایا فقط یک نویسنده نیست؛ او یک کیمیاگر زبان است که از دل تاریخ، خاطرات، و سرگذشت‌های گمشده، روایت‌هایی می‌سازد که همزمان شخصی و جهانی‌اند. او روحی شورشی‌ست که نگاهی مادرانه به تاریخ دارد. لودمیلا اولیتسکایا متولد ۲۱ فوریه‌ی ۱۹۴۳ در مسکوی روسیه است. کودکی و نوجوانی‌اش شبیه بسیاری از مردمان پس از جنگ‌های جهانی در سختی و فقر گذشت و مثل بسیاری از دختران روس خیلی زود ازدواج کرد. بعد از آن به دانشگاه رفت و در رشته‌ی ژنتیک ادامه‌ تحصیل داد. از همسر اولش جدا شد و دوباره ازدواج کرد. هم‌زمان با کار در یک آزمایشگاه ژنتیک به‌عنوان مشاور ادبی به انجمن تئاتر یهودیان پیوست. در سال ۱۹۹۰ اولین داستان کوتاهش داستان سیندرلا در مجله‌ای ادبی منتشر شد و توجه یکی از نویسندگان مشهور آن زمان را به خود جلب کرد. پس از آن اولین مجموعه‌داستانش به نام روابط پَست نیز منتشر شد. اولیستکایا در داستان‌های اولیه‌اش از زندگی شخصی‌اش سود جسته است و به عشق‌های مغمومی پرداخته که سال‌ها به دوش کشیده شده‌اند و البته موضوعاتی که سال‌‌ها در شوروی مسکوت مانده بود، ازجمله گولاک، هولوکاست و یهودیان. او خودش را متعلق به گروهی از مردم می‌داند که با واقعیت‌های اتحاد جماهیر شوروی شکل گرفته‌اند و خود را از نظر فرهنگی و قومی یهودی می‌دانند، اما مسیحیت را به‌عنوان دین خود برگزیده‌اند. تدفین‌پارتی، رمانی که در سال ۱۹۹۷ منتشر شد ردی از تمام مباحث موردعلاقه‌ی اولیتسکایا را در خود دارد. یکی از مهم‌ترین رمان‌هایش پرونده‌ی کاکُتسکی، داستان یک متخصص زنان و زایمان است که درباره‌ی سقط جنین مطالعه می‌کند، چیزی که در شوروی غیرقانونی بوده است. این رمان برنده‌ی بوکر روسیه‌ی ۲۰۰۱ شد و اولیتسکایا نخستین زن نویسنده‌ی روس بود که این جایزه را کسب کرد. منتقدان بر این عقیده‌اند که کتاب با تمرکز بر مسئله‌ی سقط جنین، خوانش جدیدی از استالینیسم به دست داده است. دانیل استینِ مترجم، دیگر رمان قابل‌توجه اولتسکایا که در سال ۲۰۰۶ منتشر شد ، درباره‌ی اوزوالد رافیسن، یهودی لهستانی است که دینش را پنهان می‌کند و از جنگ دوم جهانی جان سالم به در می‌برد. اوزوالد مترجم آلمانی‌ها می‌شود و از این راه جان چند صد یهودی را نیز نجات بدهد. اولیتسکایا گفته است این رمان را، که یکی از جاه‌طلبانه‌ترین رمان‌های اوست، هم‌زمان با از بین‌رفتن اتحاد جماهیر شوروی و قدرت‌گرفتن کلیسا و مسیحیت در روسیه نوشته است.

60