یادداشت نرگس زنجانی

        بعضی کتاب ها را باید تا صفحه ی آخر،
 مدام خودت را به چند صفحه ی جلوتر هُل بدهی!
اگر مقاومت کنی گاهی هم چند صفحه سُر می خوری. این هم جایزه ات!
بازمانده ی روز، برای من نثر سختی داشت. پر از کلماتی که باید معنی آن ها را گوگل می کردم.
بعضی جملات را چند بار می خواندم تا بفهمم چه می خواهد بگوید. 
سوای اوضاع سیاسی زمان هیتلر، که چیز زیادی از آن هم نمی دانستم.
چیزی که هست اولویت با استیونز بود.  پیشخدمت انگلیسی که باید می فهمیدمش.
 آدمی که فهمیدنش سخت بود!
خیلی از شخصیت استیونز، حرص خوردم.
تمام زندگیش را خرج  خوش خدمتی کرد. از عشق چیزی نفهمید و در آخر هم  مردد ماند.
چند صفحه ی آخر، کنار ساحل، من هم دوست داشتم با استیونز برای زندگی از دست رفته  بگریم.
کتابی که تماما با حرکات و گفتگوها باید درکش کرد.
درک کنی چرا استیونز معنی زندگی را نفهمید و غرق در اوهام فهمیدن بود!
      
46

5

(0/1000)

نظرات

تاکنون نظری ثبت نشده است.