شبکه اجتماعی کتاب‌دوستان

بهخوان فضایی برای کتابخوان‌هاست تا همدیگر را پیدا کنند و دربارۀ کتاب‌ها حرف بزنند.

بهخوان
یادداشت‌های پیشنهادی
مریم

مریم

21 ساعت پیش

        واقعا از یک رمان فانتزی باید چنین انتظارهایی داشت
نوآوری
خلق سرزمین
خلق گونه های مختلف
دیدگاه جالب و نو به پیدایش بشر بنظرم اوج داستان بود
پروردگاری که جنسیت مشخص داره و یک زن هست! دقت کنید گرفتن مجوز برای چنین داستانی در ایران واقعا از عجایبه! و جای تقدیر داره.
فرستاده پروردگار که خودش یک گونه دیگه هست به اسم آرخ‌آنا که در ستاره جاودان زندگی میکنند.
آقا خیلی داستانش گسترده بوده و پر از کارکتر. به نظرم باید جلد دوم و حتی بیشتر هم داشته باشه اما فعلا هر چی سرچ کردم و گشتم فقط همین یک جلد منتشر شده.
من به شخصه واقعا لذت بردم چون جدید بود برام. شیوه نگارش تصویرگری طرح جلد و خود داستان واقعا عالی بود و دلنشین. واقعا نثر روانی داشت و جزو معدود کتاب های بود که یک روزه خوندمش و خسته نشدم.
داستان انسان های بالدار هم بنظرم چند دیدگاه و تئوری رو دنبال میکنه، سقوط فرشتگان( فندرس ها و آرسن) ندای وظیفه دورنان و سروگان و باقی پادشاهان سلسله که از یکی دوتا دیگشون هم اسم برد نویسنده که الان یادم نمیاد!
تمام پادشاهان در خدمت امر پروردگار بودند در طول تاریخ اما با این وجود ماموریتی که پروردگار براشون در نظر گرفت رو نتونستند به بهترین شکل انجام بدن.
نظر شخصیم اینه که آویدوریان نه تنها یک رمان فانتزی هست بلکه یک بُعد عرفانی هم درون خودش داره.
      

با نمایش یادداشت داستان این کتاب فاش می‌شود.

5

نوید نظری

نوید نظری

23 ساعت پیش

        از کجا می‌دانید دیوانه نیستید؟
چه کسی گفته ما عاقلیم و آن‌هایی که در غل و زنجیر کرده‌ایم مجنون‌اند؟
آیا چیزی جز یک قرارداد اجتماعی و قدرت اکثریت این تقسیم را منطقی کرده است؟
کتاب تاریخ جنون میشل فوکو، تنها بررسی تاریخی یک اختلال روانی نیست؛ بلکه کاوشی در تاریخ سرکوب و نظم‌بخشی به غیرعادی‌هاست. فوکو در این اثر، نه‌فقط به سرگذشت بیماران روانی، بلکه به سازوکارهایی می‌پردازد که طی قرون، "جنون" را از یک شگفتی و موهبتی الهی به یک وسوسه شیطانی، سپس نشانه‌ی بیماری و نهایتاً جرم اجتماعی تبدیل کردند. در این بررسی موشکافانه،‌ جنون گاهی التقاط اخلاط و گاهی مرضی روحی و گاهی جرمی برای برهم زدن جامعه قلمداد شده است.
او با نگاهی تاریخی-انتقادی، نشان می‌دهد که چگونه جنون در قرون وسطی نه تنها ننگ نبود، بلکه گاهی نشانه‌ای از قداست یا شهود فراتر از عقل معمول تلقی می‌شد. دلقک‌ها، دیوانگان مقدس، و مجانین عاشق – همه در فرهنگ، هنر و عرفان جایگاه داشتند. اما با ورود به عصر روشنگری، دگرگونی عظیمی رخ داد؛ دیوانگان به حاشیه رانده شدند و درون دیوارهای تیمارستان‌ها محبوس گشتند؛ نه برای درمان، بلکه برای نظم اجتماعی.

📌 فوکو با رد تاریخ‌نگاری پزشکی کلاسیک، نشان می‌دهد که پزشکی، ابزار اصلی سیاست در انقیاد دیوانگان شد. از مالیخولیای شاعرانه گرفته تا مالیای خطرناک اجتماعی، همگی به‌تدریج به پرونده‌هایی در نظام پزشکی-حقوقی سپرده شدند. درمان سنتی جای خود را به حبس، مراقبت اجباری، و نهایتاً دارو و شوک‌درمانی داد.

در این روند، مرز میان «بیمار» و «بزهکار» مبهم شد. جنون، به‌جای آنکه فهمیده شود، کنترل شد. فوکو از این زاویه، دیوانه را نه تنها بیمار، بلکه قربانی سازوکار قدرت معرفی می‌کند؛ قدرتی که در لوای مراقبت، به‌دنبال انضباط، کنترل و حذف تفاوت‌هاست. ابتدا جامعه از این‌که مجانین را کنار بزهکاران زندانی می‌کرد شرمسار بود و سپس بزهکاران از اینکه باید هم‌بند دیوانگان باشند خشم‌گین!
🔍 آنچه تاریخ جنون را متفاوت می‌کند، ارتباط ژرف آن با مفهوم آزادی‌ست. فوکو می‌پرسد: «آیا ما دیوانگان را درمان می‌کنیم یا مطیع می‌خواهیمشان؟» پاسخ او تلخ است: آزادی عقلانی مدرن، بر بنیاد حذف ناخردان بنا شده. و دیوانه، نخستین قربانی این حذف است.
      

27

        " دیلماج یک شاهکار نبود اما می‌توانست باشد! "

اولین جمله‌ای که بعد از پایان کتاب دیلماج به ذهنم رسید، جمله‌ی بالا بود. یک رمان تاریخی تخیلی نوشته‌ی حمیدرضا شاه‌آبادی که از همان صفحه‌های ابتدا جذبتان می‌کند و با خودتان می‌گویید " کاش تخیلی نبودی! " 
این کتاب به سرگذشت میرزایوسف دیلماج در دوران قاجار می‌پردازد که ناخواسته عاشق می‌شود. ناخواسته دیلماج می‌شود. ناخواسته زندانی می‌شود و الی آخر. شخصیت او پُر از اتفاق‌هاییست که اندکی در آن‌ها نقشی نداشته. یک به اصطلاح روشنفکرِ منفعل و حل شده در فرهنگ غرب. حتی اگر بگوییم که نویسنده از قصد چنین کاراکتری ساخته باز هم می‌توان به شخصیت‌پردازی ضعیفِ شخصیت‌های اصلی و فرعی خرده بگیریم. پیرنگ کار می‌لنگد و خرده‌پیرنگ‌هایی دارد که بدون منطق درستی مختومه شدند. زبان، جزئیات و تصویرسازی‌های کار اما قابل قبول است. نمی‌توانید قصه‌گویی، جذابیت و هوشمندی کار نویسنده را انکار کنید. 
شاه‌آبادی برای بیان قصه‌اش از فرم نامه‌نگاری استفاده کرده. می‌دانم و می‌فهمم که برای چه و چرا اما کاش این کار را نمی‌کرد و لذت یک داستان تاریخی خوب را از ما نمی‌گرفت. کتاب نه تکیه‌گاه تاریخی خوبی دارد نه تکیه‌گاه داستانی درستی و نه حتی قالب نامه‌نگاری درجه یکی. انگار نویسنده می‌ترسیده به هر کدام نزدیک شود و در ملغمه‌ای از این‌ها غرق شده. البته نباید یادمان برود که چاپ اول کتاب برای سال ۸۵ است و جزو اولین‌ اثرهای نویسنده. پس استفاده از چنین فرمی و بیان قصه در یک بستر تاریخی شجاعتی می‌خواست. آن هم در کتاب‌های اول! 
در نیمه‌ی دوم کتاب با اتفاق‌هایی رو به رو می‌شوید که نویسنده بسیار شتاب‌زده از کنارشان رد می‌شود. تحولی به میرزایوسف می‌چسباند و پایان‌بندی مبهم و ضعیف کار توی ذوق‌تان می‌زند. درست است که بعد از پایان کتاب ممکن است بگویید " خب که چی؟" اما قول می‌دهم در زمان کوتاهی کتاب را تمام کنید و ته ته دلتان خوشحال باشید. چون به هر حال در عصر و زمانه‌ی ما یک رمان تاریخی تخیلی با همین حداقل استانداردها کم پیدا می‌شود. خیلی کم!


#دیلماج 
#همیشه_سرمون_توی‌_کتابه
#حلقه_کتابخوانی_مبنا
      

15

        باورش کمی سخت است. باور این که آنی کوچولوی مدرسه‌ای، حالا دارد به کالج می‌رود. آن هم نه هر جایی؛ به کالج ردموند. این افتخار بزرگی برای خانواده کاتبرت است که آنی تحصیلاتش را ادامه بدهد.

آنی چمدان می‌بندد. هم ناراحت است و هم خوشحال. قرار است مدتی از گرین‌گیبلز محبوبش دور بماند و در عوض، تجربه‌ها و دانش زیادی در ردموند کسب کند. آنی شرلی در جزیره، قرار است ماجراهای آنی در یک شهر دور را برایمان به تصویر بکشد. ما هم با آنی برای پیدا کردن خانه همراه می‌شویم؛ دغدغه‌های جدیدش را می‌بینیم و در احساساتش شریک خواهیم بود.

قلم خانم مونتگمری در این جلد هم قوی و جذاب است. همه‌ی شخصیت‌ها پخته‌تر شده‌اند. افراد جدیدی هم وارد داستان می‌شوند که در نوع خودشان جذابیت زیادی به ماجرا می‌بخشند. طنز ظریفی هم چاشنی قصه شده که کتاب را خواندنی‌تر می‌کند. البته نباید نقش مهم ترجمه را دست کم‌ گرفت. خانم قدیانی این اثر ماندگار را به بهترین نحو برای ما ترجمه کرده‌اند.

بین خواندن جلد دو و سه برای من خیلی فاصله افتاد. اولش اصلا نمی‌خواستم از جلد دوم آن‌طرف‌تر بروم. نزدیک بود همانجا با آنی خداحافظی کنم! حس می‌کردم این مجموعه را فقط تا وقتی آنی بچه است دوست دارم. ولی آخرش تصمیم گرفتم دوباره همراهش شوم. فاصله بین جلد دو و سه، باعث نشده بود وقایع جلد سوم برای من گنگ و نا مفهوم باشند. جلد سوم داستانی کاملا مستقل را تعریف می‌کند. پس اگر هنوز با آنه‌ی دوست‌داشتنی به جزیره سفر نکرده‌اید، خودتان را به نزدیک‌ترین کتاب‌فروشی برسانید و هرچه سریع‌تر مشغولش شوید.

نویسنده‌ی مرور: ریحانه عارف‌نژاد
      

17

        💢 برای آنکه بدانید شتاب دیوانه وار زندگی مدرن، چه موهبتهایی را دارد از ما دریغ می‌کند، لازم نیست یک عالم کتاب روانشناسی و متون انگیزشی و عرفانی بخوانید. 
تمام متن‌ها و سخنرانی‌هایی که انسان عصر جدید را به آهستگی و زیستن در زمان حال فرامی‌خوانند دور بریزید و فقط همین کتاب را بخوانید تا ببینید دویدنهای بی امانِ مان در پی «چیزهای بزرگ و مهم»، چگونه دارد مرواریدهای اصیل و ارزشمند زندگی را از چنگ مان در می آورد. 

💢«حواس پرتی مرگبار» حاوی دو جستار بلند از «جین واینگارتن» نویسنده و روزنامه نگار است که هردوی شان جایزه  پولیتزر برده.
جستار اول با عنوان  «مرواریدهای قبل از صبحانه» روایت روزی است که  «جاشوا بِل» ویولونیست بزرگ جهان، با لباسی عادی و به صورت ناشناس در یکی از ایستگاه‌های پرتردد مترو نیویورک، ویولون میزند. یک تیم محقق، همزمان  لحظه به لحظه آدمهای مترو را زیرنظر دارند تا ببینند چند نفر بدون دانستنِ نام و شهرت نوازنده، متوجه شکوه و زیبایی هنر او می‌شوند و برای شنیدن ساز او پا سست می‌کنند؟ 

💢 جستار دوم «حواس پرتی مرگبار» با صحنه آشفتگی پدری در صحنه دادگاه آغاز می‌شود که از حکم تبرئه اش ناراضی است و میخواهد قصاص شود. جرم او این است که یادش رفته فرزند بیست و یک ماهه و خوابش را از صندلی عقب ماشین بردارد و چند ساعت بعد که به ماشین برمی‌گردد، بچه در اثر گرمازدگی از دنیا رفته. 
نویسنده پس از توصیف جریانات این دادگاه، سراغ چندین پدر و مادر که بخاطر مشغله‌های ذهنی بچه‌های کوچکشان را در صندلی عقب ماشین فراموش کرده و از دستشان داده‌اند می‌رود تا از سرنوشت زندگی‌شان پس از این اتفاق باخبر شود.

💢 لحن نویسنده در هردو جستار سرد و در عین حال کنجکاو است. او هیچکس را محکوم نمی‌کند. در مسند قاضی و روانشناس نمی نشیند. دقیق و قدرتمند روایت می‌کند. دوربین روایتش کنجکاوانه به همه جا سرک می‌کشد و خواننده را با تصاویری گیرا و تکان دهنده مواجه می‌کند. تصاویری که خواننده‌اش را تا مدتها رها نمی‌کند. 

💢 اگر می‌خواهید جستار خوانی را شروع کنید یا به جستار علاقمندید،  «حواس پرتی مرگبار» از بهترین هاست.

      

18

جوان

جوان

دیروز

        شهابٓ دین
از آن جنس‌ کتاب‌های دلنشین و شیرین که میشد یک جرعه تمام آن‌ را نوشید.
دوستش داشتم و با خواندنش پر از لطافت شدم.
نکات اخلاقی سنگینی نداشت ولی سبک زندگی آیت الله مرعشی خود پر از نکته بود و عبرت آموز.
کتاب‌دوستی ایشان و تلاش‌های بسیاری که برای داشتن کتب نسخی کردند واقعا و واقعا باارزش بود و چقدر خوب سیر این کتاب‌دوستی و جمع‌آوری کتاب روایت شده بود.
همه‌ی این‌ها به خاطر قلم نویسنده‌ای هست که روایت‌های مختلف از زندگی شهاب‌الدین را بیرون کشیده و در بستر داستانی بیان کرده است. داستانی که به راحتی در مقابل چشم آدمی تصویر می‌شد.
نوع پرداخت به داستان و شروع از وفات شهاب‌الدین جالب بود ولی میزان رفت و برگشت بسیار زیاد بود. به طوریکه من قسمت حال را رد می‌کردم تا داستانِ گذشته را بخوانم.
نویسنده تلاش کرده بود داستان زندگی پر برکت ۹۰ ساله را در ۲۰۰ صفحه خلاصه کند. این خلاصه نوشتن تا یک جایی قابل تقدیر هست چون از زیاده‌گویی جلوگیری کرده است ولی بعضی روایت‌ها و بعضی دوره‌ها شاید به دلیل همین خلاصه نوشتن ناقص مانده است.
سفر هند بسیار کوتاه بود، طریقه‌ی بازگرداندن کتاب‌ها از نجف نوشته نشده بود و...
و همینطور زمان در داستان گم بود. به جز در مواردی که با مسائل سیاسی می‌شد زمان را سنجید در بقیه موارد نمی‌دانستیم که دقیقا در کجای تاریخ هستیم.

چقدر بریده از این کتاب می‌توان نوشت...
از مباحثه با استاد سنی...
تا شعرِ همای رحمتِ شهریار...
و من چقدر دلم خواست سرِ سفره‌ی نان و خیاری که امام زمان برای شهاب‌الدین آورده بود بنشینم و لقمه‌ای... چه خیال‌های بیهوده‌ای.
      

14

بهار ه.ف

بهار ه.ف

دیروز

        اگه مجموعه مانگاهای death note دفترچه ی مرگ رو که حول و‌حوش سالهای ۲۰۰۳ ، ۲۰۰۴ نوشته شد، خونده باشید یا انیمه ی مرتبط با این اثر رو دیده باشید و جذبش شده باشید، که به جرات میشه گفت یکی از آثار برجسته ی ژاپن توی ژانر پلیسی معماییه_قطعا از این کتاب که در واقع اسپین آف مجموعه است خوشتون خواهد اومد. 

این داستان، چند سال قبل از مبارزه مشهور بین ال و کیرا (که داستانش در دفترچه مرگ اومده)  اتفاق می افته و ماجرا حول حل کردن معمای قتلهای سریالیه که توسط شخصی به نام بیاند بیرثدیbeyond birthday اتفاق می افته. مطالبی که در ادامه می نویسم، پیش زمینه ی مهمی برای فهم داستان و ارتباط بخش های مهم داستانهای دفترچه مرگ و این داستانه و  اسپویلی هم نداره. 

اطلاعات عمده ی این کتاب، در واقع،  از فصول آخر دفترچه ی مرگ میاد، اونجا که همه چیز از خونه ی وامی تو انگلیس شروع میشه ، جایی که سرپناه بچه های بی سرپرست بود، به مدیریت واتاری و وامی. ال L اولین بچه ازین خونه بود که از نطر هوش و نبوغ مورد توجه واتاری قرار گرفت و تصمیم بر این شد که تحت سرپرستی ویژه قرار بگیره. نتیجه ، خلق بزرگترین کارآگاه دنیای مانگا و انیمه بود با چهره، صدا و اسمی ناشناخته که دور را دور به حل پیچیده ترین معماهای جنایی در مقیاس جهانی می پرداخت. مسلما این ویژگی ال  الهام گرفته از معمای کاراگاه پشت میز نشینه_  که از مجموعه کاراگاهی لوپن الن پو شروع شد و با مجموعه ماجراهای هلمز و پوارو ادامه پیدا کرد. 

به هر حال، بعد از ال خونه ی وامی به دستچین کردن بچه های نابغه ای که سرپرستی نداشتن اقدام کرد، بچه هایی که الگوی بزرگی به نام L داشتن. حتی در ارزوی رسیدن به جایگاه L به عنوان کارآگاه و برای جانشین احتمالی او در آینده به رقابت با هم پرداختند. این بچه ها دنباله روی  L  ، تمامی شیوه های فکری، الگوهای عملی ، نشست و برخاست، حل معما و کوچکترین جزییات فکری و حتی غذایی ال رو کپی کردن. دو نمونه از این کپی کارای کوچیک رو در فصل آخر دفترچه مرگ دیدیم تحت عنوان M و N (ملو) که این دو حتی به رقابت و دشمنی با هم برای گیر انداختن کیرا مشغول شدند، دشمنی که تونست  L رو تنها با کمک خدایان مرگ(شینیگامی)، شکست بده. در نهایت N بود تونست با روش های فکر مشابه L ، کیرا رو‌ گیر بندازه و پایان عجیبی رو برای این آرمانگرای عدالتخواه، رقم بزنه.
    
اما این داستان، که از زبون M یکی از بچه های یتیمخونه ی وامی بود، تعریف میشه،  داستان بچه ی بی سرپرست دیگه ی خونه ی وامی ه با نام مستعار B. بی با دیگران متفاوته.  اینبار B برای اثبات خودش به عنوان جانشین شایسته ای برای L  نه به روش های حل معما که به عنوان جنایتکار به طرح معماهای جنایی برای این کارآگاه ها روی میاره: جنایتکاری به جای کارآگاه. که قطعا از یکی از نقل قول های معروف شرلوک هلمز گرفته شده. با ارتکاب سه فقره قتل های بی ربط ، معماهایی رو در صحنه ی جنایت مطرح می کنه که بزرگترین کارآگاه قرن، یعنی L رو به چالش بکشه و وادارش کنه خودش به صحنه ی جرم بیاد و اولین نفری باشه از خونه ی وامی که L  رو می بینه و باهاش رو در  رو میشه. 

معماهای مطرح شده در سه فقره قتل انجام شده_ با ایده ی مشهور اتاق دربسته ، بازم ایده گرفته از ادبیات کلاسیک اما با راه حلی نو و متفاوت_ بسیار جالب و هوشمندانه طراحی شدن و مخاطبو درگیر خودشون می کنن.  به هر حال، L به جای دخالت مستقیم، یکی از کارکنان زن اف بی آی به نام نائومی میزورا رو به عنوان جانشین خودش به صحنة های وقوع قتل  میفرسته. 
رو در رویی میزورا _ که  بعدها در یکی دو قسمت دفترچه مرگ هم حضور پیدا میکنه و  داستان و سرنوشت او هم در مبارزه با کیرا  بسیار به یاد موندنیه_ و کاراگاه دیگه ای به نام ریوزاکی، نام مستعار دیگه ی L ، کشش بسیار خوندنی برای داستان به وجود اورده. نه تنها کشش داستان،  بسیار قویه، بلکه جو و فضای حاکم توی داستان مخاطب رو به حال آماده باش و در ترس دائم نگه میداره. کاراکتر مرموز  ریوزاکی ، ارتباط عجیبش با میزورا، دیدار اتفاقیش با او در صحنه قتل و اطلاعات تحلیلیش تو حل معمای قتل ها ، فضای سنگینی برای مخاطب میسازه. انگار که ریوزاکی مرموز همه جا از حرکت بعدیت مطلعه و با حرکات غیر عادی بدنش و عادات عجیب و غریبش همیشه تحت نظرت داره.  
   
انتهای داستان برخلاف چیزی که مخاطب انتظار داره، سیلی محکمی به خواننده زده میشه، به زبون عامیانه تر ، نویسنده به مخاطب رکب میزنه و شوکه ش می کنه.  اولین بار بود بعد از ۱۶ سال _ سالی که دفترچه مرگ رو تماشا  کردم_  که اینجوری جا خوردم. 

نیسیو ایسین خیلی خوب و دقیق روش های نویسنده های دفترچه مرگ رو درک کرده. تونسته یه اسپین آف خیلی خوب  از جریان اصلی استخراج کنه که ارزش خوندن رو حتما داره. 

کتاب ۲۱۴ صفحه است ولی داستان به قدری پر کششه که در عرض دو یا سه روز یا حتی_ اگه خیلی متمرکز باشین _در عرض یه شب میشه خوندش. 

در رابطه با دفترچه مرگ هم سخن بسیار است:))  از اهمیت کاراکترهای دفترچه مرگ تو ادبیات ژاپن اگه بخوام بگم اینکه چند سال پیش بر اساس دیالوگ ها و آرمانهای کاراکتر اصلی _یعنی لایت یاگامی با نام مستعار کیرا_ یادداشتهایی پراکنده ای نوشتم از شباهت لایت یاگامی با راسکلنیکف داستایفسکی که اگه یادداشت ها رو پیدا کنم توی کتاب مربوطه ثبتشون می کنم.
      

5

choobin

choobin

دیروز

        کتاب های آخرالزمانی همیشه برای من جذابند و از خوندنشون لذت می برم...این کتاب رو هم به همین دلیل خریدم و شروع به خوندنش کردم...شخصيت پردازی کتاب به نظرم ضعیف بود. یه سری از اتفاقات منطق خاصی پشتش نبود...ایده داستان قشنگ بود از نظرم اما می شد خیلی بیشتر بهش پرداخت ، بیشتر وارد جزئیات شد و  روش وقت بیشتری گذاشته بشه...نویسنده سعی کرده بود با چندش آورترین و ناراحت کننده ترین موضوعات وحشت و ترس رو القا کنه اما داستان اینقدر سریع پیش می رفت که هیچ احساسی رو در آدم بر نمی انگیخت...نه فرصت می کردم از اتفاقی خوشحال بشم و نه از اتفاقی ناراحت. و اینکه نسخه ترجمه ای رو خوندم که پر از انواع غلط های املایی نگارشی هکسره و ... بود. 
از چیزای دوست داشتنی کتاب هم بخوام بگم یکی دوجا صحبت های نانا با مایکل بود که برام جذاب بود و خوشم اومد.

و اینکه با همه اشکالات کتاب روون بود و جذاب و سریع پیش می رفت.

بخوام یه نظر کلی شخصی سلیقه ای درباره کتاب بدم،اینه که من کتاب های آخرالزمانی رو دوست دارم و از اینکه ترجمه بشن استقبال می کنم و برای همین از خوندن این کتاب پشیمون نیستم و خوشحالم که خوندمش...در نتیجه احتمالا بقیه طرفداران این موضوع هم از خوندن این کتاب لذت ببرند.

      

11

        کتاب «توتوچان: دختری آن‌سوی پنجره» برای من یه تجربه‌ی خیلی خاص بود. داستانش ساده و صمیمیه، اما در دل همین سادگی، حرف‌های خیلی بزرگی درباره‌ی کودکی، آموزش، و انسانیت داره.
نویسنده با نگاهی کودکانه و در عین حال عمیق، خاطرات خودش از مدرسه‌ای متفاوت به اسم توموئه رو تعریف می‌کنه؛ جایی که معلم‌ها به جای محدود کردن بچه‌ها، بهشون آزادی، اعتماد و احترام می‌دادن.
توتوچان با انرژی و کنجکاویش خیلی زود تو دل خواننده جا می‌گیره. اما چیزی که بیشتر از همه برام جالب بود، شخصیت مدیر مدرسه بود؛ مردی که واقعا معنی آموزش درست رو می‌دونست و به تفاوت‌های بچه‌ها احترام می‌ذاشت.
این کتاب برام یادآوری کرد که چقدر مهمه به بچه‌ها گوش بدیم، بهشون فرصت بدیم خودشون باشن و با عشق و احترام باهاشون رفتار کنیم. خوندنش یه جور حس آرامش، امید و الهام بهم داد.


در سال ۲۰۲۳انیمه‌ای با همین نام ساخته شد با حال‌وهوایی لطیف که تونسته فضای گرم و کودکانه‌ی کتاب رو خوب به تصویر بکشه. طراحی‌ها ساده و دلنشینه، و صداگذاری‌ها حس صمیمیت داستان رو تقویت می‌کنه. البته مثل بیشتر اقتباس‌ها، بعضی جزئیات کتاب جا افتاده، ولی روح کلی ماجرا و پیام‌های اصلی مثل اهمیت آزادی در آموزش و احترام به کودک به‌خوبی حفظ شده.
      

15

ساخت کتابخانۀ مجازی

ساخت کتابخانۀ مجازی

لیست کتاب‌های متنوع

لیست کتاب‌های متنوع

ثبت تاریخچۀ مطالعه

ثبت تاریخچۀ مطالعه

امتیاز دادن به کتاب‌ها

امتیاز دادن به کتاب‌ها

باشگاه کتابخوانی

باشگاه کتابخوانی

بهخوان؛برای نویسندگان

با در دست گرفتن صفحۀ خود می‌توانید بلافاصله از یادداشت‌هایی که روی کتاب‌هایتان نوشته می‌شود، مطلع شوید و با خوانندگان ارتباط برقرار کنید.

مشاهدۀ بیشتر

بهخوان؛برای ناشران

با در دست گرفتن صفحۀ نشرتان، کتاب‌های در آستانۀ انتشار خود را پیش چشم خوانندگان قرار دهید و اطلاعات کتاب‌های خود را ویرایش کنید.

مشاهدۀ بیشتر

چرا بهخوان؟

کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
کتاب بعدیتان را
       پیدا کنید.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
بدانید دوستانتان
      چه می‌خوانند.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.
کتابخانۀ خود
       را بسازید.