معرفی کتاب مه زاد؛ امپراتوری نهایی اثر برندون سندرسون مترجم امین قربانی

مه زاد؛ امپراتوری نهایی

مه زاد؛ امپراتوری نهایی

امین قربانی و 1 نفر دیگر
4.6
39 نفر |
12 یادداشت
جلد 1

با انتخاب ستاره‌ها به این کتاب امتیاز دهید.

در حال خواندن

9

خوانده‌ام

63

خواهم خواند

89

شابک
9786222041953
تعداد صفحات
728
تاریخ انتشار
1402/2/4

توضیحات

        آخرین امپراطوری رمانی تخیلی است که توسط نویسنده آمریکایی برندون سندرسون در سال 2006 نوشته شده است. برای هزار سال خاکستر همه جا را فرا گرفت و هیچ گل شکوفه ای نداشت. هزار سال اسکا در بدبختی اسیر بود و در ترس زندگی کرد. برای هزار سال ، لرد رولر ، "لغزنده بی نهایت" ، با قدرت مطلق و شکست ناپذیر سلطنت کرد. سپس ، هنگامی که این دوران آنقدر طولانی شد که حتی خاطره ای از آن باقی نماند ، مردی از دل زندان جهنمی پادشاه سر بر آورد و به عنوان خدمت کار وفاداری در خدمت رولر درآمد.کسیر نخبگان دنیای زیرزمین ، باهوش ترین و قابل اعتماد ترین آنها را استخدام کرد که هرکدام قدرت منحصر به فردی دارند . او با این کار می خواهد استبدادی ک مدت ها حکمفرما بوده است را نابود کند.اما حتی با بهترین جنایت کارانی که تا کنون زندگی کرده اند ، نقشه او بسیار مشکل به نظر می رسد. وین آموخته است که خیانت را از هرکسی که ملاقات می کند انتظار داشته باشد و به این نتیجه رسید که اگر بخواهد به قدرتهای زیادی دست پیدا کند، باید آموزش بگیرد.
      

بریدۀ کتاب‌های مرتبط به مه زاد؛ امپراتوری نهایی

نمایش همه

لیست‌های مرتبط به مه زاد؛ امپراتوری نهایی

نمایش همه

پست‌های مرتبط به مه زاد؛ امپراتوری نهایی

یادداشت‌ها

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

3

این یادداشت مربوط به نسخۀ دیگری از این کتاب است.

شروع جالبی
          شروع جالبی داشت ولی روندش در کل کند بود، هر چند رفته رفته بهتر شد ولی گاهی اوقات هم کسل کننده میشد. با این‌حال داستان به قدری به مسائل جالب و مختلفی پرداخته بود که باعث می‌شد نتونم از کتاب کنده شم و دلم می‌خواست مدام بخونم و جلو برم. تا اینکه نویسنده از ص حدودا ۷۰۰ به بعد هیجان خیلی شدیدی وارد کرد که بخاطرش نمی‌تونستم رو پاهام بند شم و بعد هم داستان طوری جلو رفت و تموم شد که اصلا انتظارش رو نداشتم و خوشم اومد.
 
در کل باید بگم روند رو نپسندیدم چون تقریبا تا آخر کند بود و یهو تسمه تایم پاره کرد. بنظر من روندی خوبه که متعادل باشه و فراز و فرودها و نقاط عطفش تو داستان پخش شده باشه نه اینکه شبیه محتکرا کلی تو انبار نگه داره وقتی ملت سر شدن بریزه بیرون
 با وجود اینکه از روند داستان خوشم نیومد ولی از دنیاسازی، جزئیات و اتفاقات مختلفش خوشم میومد و برام خیلی جذاب بودن
با شخصیت ها هم ارتباط خوبی برقرار کردم و می‌تونستم درکشون کنم

مسئله دیگه ای که می‌خوام بگم در مورد قدرت قلم سندرسون تو انتقال هیجانات و احساساته
متاسفانه سندرسون تو انتقال حس اندوه افتضاح بود طوری که بجای اندوه و سوگواری بی حسی رو تجربه کردم. بنظرم سندرسون برای این مسئله باید زمینه سازی بیشتری می‌کرد 
ولی از اونور تو انتقال هیجان ترس عالی بود. مثل سگ از لرد فرمانروا و مفتش هاش می‌ترسیدم و این ترس تا آخرش حفظ شد

ترجمه و ویراستاری هم برخلاف دو کتاب دیگه ای که از آذرباد خوندم راضی کننده بود خدا رو شکر🤲
        

15

مآلیس.

مآلیس.

1404/4/15

           کتاب به شدت فوق العاده بود😭. معرکه‌ترین کتاب بود بنظرم، تا الان کتاب مورد علاقم شد. به شدت زیبا بود و هرچیزی که آدم از یک کتاب عالی توقع داره رو داشت. یکی از دلایلی که دوستش داشتم این بود که تکراری نبود و کلیشه‌هایی که جدیدا توی همه‌ی کتاب ها هست رو نداشت؛ مثلا اینکه یه پسر جذاب باشه و یه دختری که به هم میخورن و اینا. کشش عالی‌ای داشت، چند تا غافلگیری فوق‌العاده داشت و محشر. کتابی بود که هم باهاش اشک ریختم هم خندیدم هم لبخند زدم. یکی از دلایلی که انقدر خوشم اومد ازش این بود که شخصیت اصلیش " وین" رو درک می‌کردم، و احساسش نسبت به زندگی و آدما و بی اعتمادیش رو درک میکردم؛ یه جوری بود که همه ولش کرده بودن و بهش خیانت کرده بودن و اون دیگه نسبت به همه بی‌اعتماد بود، آدمی که تنهایی رو دوست داره و بنظرش همه مشکوکن. تنها نقدی که به کتاب دارم این بود که میتونست یکم زودتر از هفتصد صفحه تمومش کنه، ولی اگه همه‌ی این صفحات نبودن یه چیزی کم داشت. جمله‌ی مورد علاقم توی این کتاب: "تنهایی را دوست داشت، وقتی تنها هستم هیچکس نمیتونه بهم خیانت کنه." از این کتاب یاد گرفتم آدم های مورد اعتماد هنوز هم پیدا میشن، خیلی کمن خیلی، ولی باز هم پیدا میشن(: 
        

22