به صورت کلی سوژه برام خیلی جذاب بود اما حقیقتش نوع نگارش متن اونم در این حد ادبی همون ابتدا به شدت دلزدهام کرد. در این حد که روایت رو میخوندم و اصلا متوجه نمیشدم سوژه کی بود، چیکار کرده بود، نقش زنانگی تو این مسیری که رفته چی بود و دلیل اینکه به عنوان الگو داره معرفی میشه کاملا گنگ و مبهم بود.
نشمردم چند بار کتاب رو رها کردم گاهی حتی دو صفحه پشت هم هم نمیتونستم بخونم!
اما خب از یه جایی به بعد واقعاً بهتر شد مثلا روایت خانم نقاشان، خانم طیبه زمانی، خانم زهرا صادقی، خانم احمدیان و ...
روحیه زنانگی، نقش و روش زنانه تو این سوژهها و روایتهاشون از نظر من خیلی خوب بود انصافا.
نظر کلیم اینه که کتاب خوبی بود اما میتونست خیلی بهتر باشه، مثلا اگر انقدر ادبی نوشته نشده بود! و اینکه یه معرفی از سوژه ابتدای روایت گفته بشه که من خواننده بدونم با کی و چی قراره آشنا شم.
بعضی سوژهها حیف شدن شاید مخصوصاً اون ابتداییها خانم خطیب، خانم عابدین زاده و ...
بعضی سوژهها با احترام از نظر من جایگاهی برای مطرح شدن به عنوان الگو نداشتن. مثلا خانم سپیده کاشانی (قبلا بحثش رو کردیم)، مثلا خانم زهرا عجمیان (با احترام به شهیدشون ولی اینکه صرفا به جهت نسبت مطرح و شناخته شدن برای الگو شدن کافی نیست، یعنی اینکه صرفاً یه خانم زحمتکش بودن که برادرشون شهید نشده بودن سراغشون میرفتید آیا؟ به نظرم جواب خیر هست)